اتفاقات خوبی برای “چند متر مکعب عشق”افتاد | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۴۰
نوید محمودی:

اتفاقات خوبی برای “چند متر مکعب عشق”افتاد

همه آن‌چه برای فیلم"چند متر مکعب عشق"انتظار داشتیم، اتفاق افتاد. زمانی که کاندیداها اعلام شد و حضور ما در کنار بزرگانی چون خانم رخشان بنی‌اعتماد و آقای علی مصفا که من برای فیلم با هرکدام‌شان خاطره‌ای دارم، خیلی لذت‌بخش بود.

پیش از این به بهانه اکران عمومی «مزار شریف» و نامزدی «چند متر مکعب عشق» برای ده جایزه، پرونده‌ای درباره گرایش سینمای ایران به موضوع افغان‌ها و افغانستان منتشر کردیم. پس از موفقیت بی‌سابقه فیلم برادران محمودی در هفدهمین جشن خانه سینما و دریافت هشت تندیس اصلی جشن امسال، این موضوع را با حرف‌های تهیه‌کننده «چند متر مکعب عشق» پیگیری کردیم.
تبریک ما را برای حضور موفق‌تان در جشن بزرگ سینمای ملی و دریافت بیش‌ترین جایزه بپذیرید.

می‌خواستم قبل از شروع گفت‌وگو از حال و هوای‌‌ جشن و حس خودتان بگویید؟

شب فوق‌العاده‌ و عجیبی بود. همه آن‌چه برای فیلم «چند متر مکعب عشق» انتظار داشتیم، اتفاق افتاد. زمانی که کاندیداها اعلام شد و حضور ما در کنار بزرگانی چون خانم رخشان بنی‌اعتماد و آقای علی مصفا که من برای فیلم با هرکدام‌شان خاطره‌ای دارم، خیلی لذت‌بخش بود. توجه خانه سینما به فیلم و حضور با ده کاندیداتوری دریافت تندیس بسیار جذاب بود. واقعیت این است که وقتی کاندیداها اعلام شد، می‌گفتیم جشنی هست و دوستان و همکاران در آن جایزه می‌گیرند و شاید ما هم بگیریم. کم‌کم که به زمان جشن نزدیک می‌شدیم، مرتب فکر می‌کردم فلان جایزه را چه کسی می‌گیرد؟! خیلی منتظر جشن بودم که خدارا شکر برگزار شد و اولین جایزه بعد از تبلیغات برای استعداد درخشان را جمشید محمودی گرفت.

چنین موفقیت و استقبالی را پیش‌بینی کرده بودید؟

وقتی فهرست کاندیداها دیدم، فکر می‌کردم جایزه بگیریم، اما نه در هشت بخش. احساس می‌کردم که اتفاق خوبی قرار است بیفتد.

فیلمبرداری مرتضی غفوری باید کاندیدای جایزه می‌شد!

دو بخش دیگر را هم خودم دوست داشتم کاندیدا شود. یکی همین فیلمبرداری و دیگری حسیبا ابراهیمی بازیگر زن فیلم. این دو بخش در جشنواره فیلم فجر کاندیدا بودند و در این جشن نادر فلاح و ساعد سهیلی که در فجر دیده نشده بودند، مورد توجه قرار گرفتند و جایزه هم بردند.

به عنوان یک مهاجر موفق افغان، چرا برای اولین فیلم‌تان سراغ سوژه افغان‌ها رفتید؟ آیا می‌خواستید به آنها ادای دین کنید؟

در جشن نکته‌ای را گفتم و این‌جا هم رویش تاکید می‌کنم که واقعا زمین و محل زندگی هیچ وقت برایم مرز نداشته و هیچ وقت فکر نکردم دارم کجا زندگی می‌کنم و چه محدودیت‌ها و چه امکان‌هایی دارم. همیشه به این فکر می‌کردم که انسان آفریده شدم و باید انسان هم از دنیا برویم. با این نگاه زندگی، هیچ فیلمی غیر از «چند متر مکعب عشق» نمی‌تواند فیلم اول ما باشد.

نه صرفا این فیلم، در فیلم‌های بعدی که قرار است با برادرم جمشید کار بکنیم، غیر از پیام‌های انسانی چیز دیگری از ما توقع نداشته باشید. من هیچ کاری انجام ندادم، غیر از اینکه پیام انسانی داشته باشد.  شما کم آدمی را می‌توانی پیدا کنی که بگوید از نوید محمودی ناراحت هستم! ما انسان‌ها نماینده خدا روی زمین هستیم، پس وظیفه داریم خوب باشیم. معتقدم وقتی می‌خواهید محصول هنری خلق بکنید و اگر قرار باشد اثرتان ماندگار شود، باید بعد از گذر زمان هم که نگاهش کنی بگویی چقدر انسانی است، چقدر حال خوب به آدم می‌دهد.

فیلم بعدی‌تان هم روی موضوع افغان‌ها تمرکز دارید؟

واقعیت‌اش این است که در حال حاضر هیچ‌چیز قطعی نیست، اما این مهم است که فیلم بعدی ما هم یک فیلم اجتماعی با حال و هوای انسانی‌ست.

دلیل گرایش و استقبال سینماگران و حتی خودتان به موضوع سینمای افغان‌ها چیست؟ 

یکی از مهم‌ترین دلایلی که باعث می‌شود یک هنرمند اثر هنری خلق کند این است که موضوع اثرش اتفاقی در اجتماع اطراف اوست. این‌که بررسی به زندگی قومیت‌ها، حالا یک دوره به افغان‌ها می‌پردازند و یک دوره به زندگی کردها، دلیلی جز هم‌گرایی و هم‌زیستی ندارد. در یک اجتماع زندگی می‌کنید و همیشه شاهدید که گاهی تصویر نشان‌ داده شده تاثیری در افکار مردم دارد. فکر می‌کنم بیان اتفاقات اجتماعی تنها دلیلش می‌تواند باشد.

می‌گویید که شما و برادرتان به غیر از توجه به موضوع همزیستی، انگیزه دیگری برای ساخت فیلم «چندمتر مکعب عشق» نداشتید؟ برای تصویر این همزیستی نمی‌توانستید سراغ موضوع دیگر بروید؟ 

نمی‌توانیم بگوییم هر قصه‌ای یک دوره مصرف دارد یا این‌که یک دوره‌ای زیاد به آن پرداخت می‌شود و یا یک دوره‌ای موضوعش به کل بررسی نمی‌شود. شاید در یک دوره که مثلا به اقلیت کرد می‌پردازند، به این دلیل باشد که کردها موضوع بحث‌اند یا اتفاقاتی برایشان افتاده که بیشتر نگاه‌ها به سمت آنهاست. وقتی بحثی داغ است، فضای عمومی جامعه و جهانی می‌طلبد که سراغش بروند و هنرمندان را راغب به پرداختن به این موضوع ویژه بکند. فیلم‌های که در ایران ساخته می‌شود بیشتر حول زندگی اجتماعی و انسانی است و خیلی به سینمای اکشن نمی‌پردازند. فیلم‌هایی هم که گیشه را فتح می‌کنند بیشتر موضوع اجتماعی دارد. فیلم «چند متر مکعب عشق» هم مصداق همین است. وقتی فیلم اکران می‌شود و بالای یک میلیارد می‌فروشد پیامش این است که قصه‌های که حرف‌های انسانی می‌زند همیشه مخاطب دارد. به این دلیل که ما انسانیم و دوست داریم حرف‌های انسانی بزنیم و بشنویم.

در فیلم‌تان تصویری از جماعت و مهاجرین افغان نشان دادید؟ چقدر سعی کردید تصویرتان واقعی و عادلانه باشد؟

به قول معروف هرکسی از ظن خود شد یار من. در ایران فیلم‌هایی با این موضوع زیاد ساخته شده، هرکس هم آنطور که فکر می‌کرده، نگاهش درست است به موضوع نگاه کرده است. من فکر می‌کنم که هنرمندان ایرانی آنچه را که از زندگی افغان‌ها، عراقی‌ها به تصویر کشیده‌اند، هدف‌شان تخریب نبوده و دل‌شان می‌خواسته یک اثر هنری انسانی خلق کنند که در آن دردها و رنج‌های بخشی از قشر مهاجر را به تصویر بکشد. حالا این‌که چقدر از این حرکت‌ها منطقی و درست بوده، چقدر نفع و چقدر ضرر داشته در جایگاه تحلیلش نیستم. بررسی این موضوع برمی‌گردد به جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و آنها باید در موردش حرف بزنند. معتقدم کار در هر زمینه‌ای در سینمای هر دوره‌ای قابل احترام است. شما فکر کنید اگر آقای مجید مجیدی که این ‌روزها فیلم «محمد(ص)» را روی اکران دارد و به همه توصیه می‌کنم این فیلم را ببینند، فیلم «باران» را نساخته بودند، من و شما شاهد مثال نداشتیم. باید خدا را شکر کرد که چنین نمونه‌های ساخته شده ‌است.

اما چرا همیشه تصویری که از قشر مهاجر و اقلیت دیده می‌شود برمی‌گردد به بخش آسیب‌دیده و دردکشیده، مثلا خود شما چرا سراغ تصویر قشر موفق و توانمند نمی‌روید؟

سینما برای این‌که در مخاطب تاثیر بگذارد، سراغ موضوع‌های دراماتیک می‌رود. در دنیا تعداد زیادی مهاجر وجود دارد، چه ایرانی، چه افغان که این‌ها در کشورهای مختلف استادان بزرگ دانشگاه هستند و هیچ وقت در اخبار راجع به این‌ها نمی‌شنویم، اما اگر برای مهاجران ایرانی یا افغان یا سوری که متاسفانه خیلی هم تعدادشان زیاد شده، در یک اردوگاه اتفاقی بیفتد، تیتر یک اخبار می‌شود. آنهایی که زندگی آرام و معمولی دارند چندان توجه هنرمندان را به‌خودشان جلب نمی‌کنند. به‌نظر هنرمندان این افراد نمی‌توانند سوژه یک فیلم دراماتیک باشند. احساس می‌کنند رفتن سراغ چنین اشخاصی به عنوان سوژه برایشان منطقی نیست اما زندگی دختری که پدرش بیمار می‌شود و جای او کار می‌کند تا پدرش شلغش را از دست ندهد، خیلی دراماتیک و تاثیرگذار است. به همین دلیل سراغ چنین سوژه‌های می‌روند. هنرمندان در هر دوره زمانی چیزی را به تصویر می‌کشند که دغدغه مردم است، چون انسانیت همیشه دغدغه بشر بوده است.
به نظرتان نگاه به جشنواره‌ها چه خارجی و چه داخلی نمی‌تواند برای هنرمند دلیل پرداختن به چنین سوژه‌های باشد. به هر حال جشنواره‌ها به موضوع افغان‌ها که در یک کشور جنگ‌زده و آشفته زندگی می‌کنند، نظر مثبت و نگاه مهرآمیزی دارد. توجه جشنواره‌ها به چنین موضوعاتی نمی‌تواند برای کارگردانان انگیزه باشد؟

من چنین نگاهی ندارم. فیلم‌های بزرگ دنیا این‌گونه نبودند و موضوعشان چنین چیزهای نبوده! این‌ حرف را که فیلم‌هایی ساخته می‌شود که جشنواره‌ها به آن نگاه ویژه‌ای داشته باشند قبول ندارم. فیلم‌های ایرانی که در جشنواره‌های خارجی دیده شده و جایزه گرفتند که اتفاقا چنین نگاهی نداشتند. این قید را باید از سر این‌گونه فیلم‌ها برداریم. زمانی‌که «چند متر مکعب عشق» را کار کردیم همه می‌گفتند این یک فیلم هنری ا‌ست و در سه سالن هم اکران شود خوب است اما دیدیم که اکران موفقی داشت. دلیلش این بود که ما این قید و بندها را از روی فیلم برداشتیم. فیلم‌هایی از این دست اگر دغدغه‌شان دیده شدن در جشنواره‌های خارجی بود، سراغ کارهای دیگری می‌رفتند کما این‌که خیلی‌ها رفتند و همه‌مان نتیجه‌اش را هم دیدیم. کسی که سراغ چنین موضوعی می‌رود نمی‌خواسته که با این فیلم در دنیا مطرح بشود، دلش می‌خواسته که حرف انسانی را که بخشی از ذهنش را درگیر کرده تصویر کند.

شاید فقط نشود این موضوع را به افغان‌ها اطلاق کرد، به مهاجر و پناهنده در دنیا نگاه مثبتی نمی‌شود، آیا ساختن فیلم‌های از این دست می‌تواند به تصحیح نگاه مردم نسبت به این قشر اقلیت کمکی می‌کند؟

وقتی اثر هنری خلق می‌شود همراه خودش پیامی برای مخاطب دارد که اگر اثرگذار باشد، تغییر هم با خود می‌آورد. در این خصوص شک نکنید. اگر فیلمی درست و منطقی درباره مهاجران ساخته شود، مردم با دیدنش نسبت به قشر مهاجرین تغییر رفتار می‌دهند. آدم‌ها به قدری درگیر مسائل روزمره‌ هستند که به خیلی چیزها توجه نمی‌کنند و نیاز دارند که دیگری به آنها تلنگر بزند و حس انسانی را در وجود آنها بیدارتر کند.

بجز تعداد محدود، اغلب چنین ساخته‌هایی نه در گیشه موفق شدند و نه حتی سرمایه‌شان برگشته است. در شرایط بحران مخاطب چطور می‌توانیم به چنین موضوع‌های خاصی بپردازیم که مخاطب‌پسند باشد؟ 

فکر می‌کنم اگر مخاطب احساس کند که با او صادقانه برخورد کرده‌اید مطمئنا جذب می‌شود و مُبلغ فیلم و کار هنری شما هم خواهد شد. صداقت در گفتار و تصویر مهم‌ترین مساله است. سینما برای مردم کالای گران ‌قیمتی شده است. در هر حوزه‌ای باید تلاش حداکثری داشته باشیم که نه تنها صادقانه بلکه با آگاهی سراغ موضوع برویم. اگر هنرمندی می‌خواهد درباره یک اقلیت فیلم بسازد باید از آنها اطلاع کاملی داشته باشد. درباره آداب و رسوم و شکل زندگی و فرهنگ و پوشش و هرآنچه که به زندگی آنها مربوط است باید آگاه باشد. طوری که اگر آن قشر فیلم را می‌بیند احساس نکند سازنده فیلمی ساخته که با موضوعش آشنا نیست! باید با دیدنش احساس کند چقدر ما را خوب می‌شناخته و به زندگی ما اشراف داشته است.
انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

پربازدیدها