ماندگارترین فیلم‌های زنانه را مردان ساختند | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۶ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۳:۱۸
نرگس آبیار:

ماندگارترین فیلم‌های زنانه را مردان ساختند

من موافق نیستم. این‌طور نیست که مردها فیلم‌های زنانه عمیق‏تری می‌سازند و حق مطلب را در مورد زنان ادا می‌کنند.اما فیلم‌های مهم زنانه را در تاریخ سینمای ایران، عموما مردها ساخته ‏اند.

سینمای ایران کمتر فیلمسازی را به خود دیده که همچون نرگس آبیار در گام‏های آغازینش چنین پرماجرا و پرحاشیه اما مطمئن پیش برود. فیلم اول او در جشنواره اصلا دیده نشد. همین روند داشت فیلم دومش را هم از گردونه نگاه و توجه‏ ها خارج می‏کرد که منتقدان و فیلمسازان به کمکش آمدند. ابراهیم حاتمی‏ کیا تمام ‏قد پای فیلم ایستاد و منتقدانی که آن را دیده و دوست داشتند، درباره‏اش با تحسین حرف زدند. چنین شد که فیلمش وارد بخش مسابقه شد و مخاطبان واقعی‏اش آن را دیدند؛ یعنی مردم.‌.‌. و با آن اشک ریختند و «شیار ۱۴۳» به فیلمی محبوب بدل شد. در نمایش عمومی ‏اش همچنان از آن استقبال شد و بار دیگر به سینمای ایران یادآوری کرد تنها کمدی‏ها و آثار سخیف نیستند که می‏فروشند. اما بهانه این گفت‏وگو، علاوه بر شنیدن ایده‏ها و دیدگاه‏های نرگس آبیار، اکران فیلم اولش در گروه «هنر و تجربه» است. فیلمی که نشانه‏ هایی از یک فیلمساز بااستعداد را در آن به عینه می‏ توان دید.

اگر به این امر قائل باشیم که فیلمسازان برای تجربه اول سراغ محیط اطراف‌شان می‌روند و درباره پیرامون‌شان فیلم می‌سازند و از تجریباتی که به چشم دیدند، تصویری ارائه می‌دهند، در دو فیلم شما یعنی «اشیاء از آنچه در آینه می‏بینید به شما نزدیک‏ترند» و «شیار۱۴۳» موضوع درباره زن و مادر است. زنی در آستانه مادر شدن و مادری در فراق فرزند. پرداختن به موضوع زن انگار دغدغه شماست

موضوع زن به‌طور صرف برای من یک دغدغه همیشگی نیست. موضوعی است که به آن پرداخته ‏ام و به همین دلیل در این دو فیلم برایم دغدغه بوده است. زنان در این دو فیلم‌ قصه اصلی را پیش‌ می‌برند و به‌طبع نقش اصلی این فیلم‌ها را بر عهده دارند. من به موضوعاتی نزدیک می‏شوم که آنها را بشناسم و درباره‏شان تحقیق کرده باشم

یعنی با این حساب تعمدی در ساخت فیلم‏هایی درباره زنان ندارید و ممکن است فیلم بعدی‏تان درباره زنان نباشد

دقیقا

قبل از انقلاب اسلامی زنان در مقام کارگردان جایگاهی نداشتند. امروزه اما ایران بالاترین آمار را در تعداد کارگردانان زن دارد. اغلب کارگردانان زن وقتی می‌خواهند فیلمی درباره زن بسازند، به موضوعات روزمره زنان، مسئولیت‌هایی چون مادر بودن و مشکلات و مصائب می‌پردازند اما وقتی فیلمسازان مرد درباره زنان فیلم می‌سازند حالات و درونیات او را بررسی و به لایه‌های نهان و ذهن آنان رسوخ می‌کنند. به نظرتان زمان آن نرسیده که زنان هم نگاه‌شان را کمی بازتر کنند و سراغ موضوعات درونی‌تر بروند؟

من موافق نیستم. این‌طور نیست که مردها فیلم‌های زنانه عمیق‏تری می‌سازند و حق مطلب را در مورد زنان ادا می‌کنند. به‌نظرم شناخت کامل یک کاراکتر زن را به هر حال یک زن بهتر درک می‌کند و دقیق و موشکافانه‌تر به او می‌پردازد. البته فیلم‌هایی هم داشته ‏ایم که در این زمینه تا حدی موفق بودند. مثل فیلم خوب «به همین سادگی» آقای رضا میرکریمی

اما فیلم‌های مهم زنانه را در تاریخ سینمای ایران، عموما مردها ساخته ‏اند

به نظرم زنان چندان مجال این را نداشته ‏اند که در سینما کار کنند و خودشان را نشان بدهند. همیشه مناسبات قدرت در سینما به سود مردها بوده و امکان کار و فعالیت برای آنان فراهم بوده است. اما چند سالی‌ است که زنان وارد این عرصه شده‏اند و توانسته‏ اند بسیار جدی‏تر خود را نشان دهند و برای آثارشان سرمایه‌گذار پیدا بکنند. از اینجا به بعد مشخص می‌شود که کارگردانان زن می‌توانند دقیق و خوب به موضوعات زنان بپردازند یا نه. بنابراین اول باید ببینیم امکانات برای زن و مرد یکسان تعریف شده که انتظار رقابت داشته باشیم

زنان در فیلم‌های کارگردانان زن ایرانی، اغلب تصویر ثابتی دارند. زنانی قوی! زنانی که دردمند هستند اما فریاد نمی‌زنند و تحمل می‌کنند. انگار فیلمساز قبل از این‌که بخواهد به درد شخصیتش برسد، قصد دارد خودش را به‌عنوان یک قشر موفق و توانا تثبیت کند

مگر تعداد زنانی که در این عرصه کار کردند چه تعدادی است؟ کسانی که توانستند کارشان را به اکران و نمایش عمومی برسانند و مورد توجه مردم قرار بگیرند چندان زیاد نبودند، مثل رخشان‌بنی اعتماد، پوران درخشنده و تهمینه میلانی. تعدادشان از انگشت‌های دست هم کمتر است. اما همین خانم بنی‌اعتماد فیلمی می‌سازد به نام «نرگس»، که در آن زنان در وجوه مختلف حضور دارند. در «نرگس» هم زن قوی دیده می‌شود هم زن ضعیف. زنی که مجبور است برای شوهرش زن بگیرد. زنان با تمام وجوه شخصی‌شان در این فیلم هستند و آنها را با تعریفی که از شخصیت داریم می‌بینیم. مثلا در فیلم «هیس دخترها فریاد نمی‏زنند» خانم درخشنده می‌بینیم که شخصیت زن قوی نیست، در کودکی و گذشته‌اش مشکلاتی داشته، قتلی انجام داده و.‌.‌. پس شخصیت زن را با کاستی‌ها و ضعف‌هایش تصویر می‌کند

البته گاهی هم آن‌قدر یک‌جانبه به قاضی می‌روند که سریعا به آنها انگ فمینیست بودن می‌خورد!

دلیلش این است که تعریف درستی از واژه فمینیست نداریم. صرف این‌که کسی یک فیلم زنانه بسازد اثبات فمینیست بودن او نیست. در فیلم اول من، ما با لیلایی روبه‌رو هستیم که به تمام وجوه خوب و بد شخصیتش آشنا می‌شویم. زنی‌که باردار است و یک کودک چندماهه دارد، سربه‌هوا است، دروغ می‌گوید اما در عین حال گرفتار است. من سعی کردم براساس شخصیتی که انتخاب کردم به تمام خوبی و بدی‏هایش بپردازم. لیلا را خیلی مثبت نشان ندادم. یک بخش دیگرش هم برمی‌گردد به فضای مردسالارانه‌ای که در جامعه داریم. هنوز هم بخشی از جامعه ما دچار این نگاه است و به همین خاطر است که این فیلم‌ها در نظرشان آثار فمینیستی می‌آید.

شما پیش از ورودتان به سینما، در حوزه ادبیات مشغول فعالیت بودید. «شیار ۱۴۳» هم اقتباس سینمایی از رمان خودتان بود. در ایران موضوع اقتباس جدی گرفته نمی‌شود، با وجود این‌که در تمام دنیا اقتباس از ادبیات یک روال رایج و پذیرفته شده است. چقدر اقتباس سینمایی می‌تواند در کیفیت آثار تولیدی تاثیر مثبتی داشته باشد؟و چقدر جای این‌ گرایش در سینمای ایران خالی است؟

از چند وجه می‌توان این موضوع را بررسی کرد. آثار ادبی متاخر ما دچار نوعی مبهم‌گویی و پیچیده‌گویی شده ‌است. برخی هم جنبه ادبیتش بالاتر از جنبه تصویری‌اش است و قابلیت به تصویر کشیده شدن را ندارد. اما موضوع دیگر این است که بسیاری از کارگردانان در ایران دوست دارند مولف باشند و خودشان فیلم‏نامه بنویسند. این افراد گاهی ممکن است اقتباسی بکنند و نام اثر و صاحب‏اثر را هم ذکر کنند و برخی هم اسمی به میان نیاورند. این همیشه مشکلی ا‌ست که بین نویسنده‌ها داشتیم. یعنی بین نویسنده رمان و فیلم‏نامه‌نویسان، بحث‌ها و اختلافاتی چه به خاطر شکل اقتباس و چه بحث‌های حقوقی وجود دارد. این باعث می‌شود تا کارگردان‌ها چندان سراغ داستان‌های اقتباسی نروند اما واقعیت این است که جای اقتباس در سینمای ایران خالی ا‌ست

اما مولف بودن به این معنا نیست که کارگردان برای حفظ تالیفش فیلم‏نامه را هم خودش بنویسد. کارگردان مولف کسی‌ است که بتوانیم در فیلم‌هایش یک خط ارتباطی و معنایی قابل تشخیص پیدا کنیم. شما از آن دسته کارگردان‌هایی هستید که به قلم خودتان اعتماد دارید؟

بله. مگر این‌که چیزی باشد که خیلی بر من اثر بگذارد یا فیلمنامه آماده‌ای باشد که من را همراه کند. ولی باز هم نسبت به نگاه خودم تغییرش می‌دهم. من گروه فیلمنامه‌نویس داشتم و چند فیلمنامه‌نویس را دور هم جمع کردم، دوستانی که در این زمینه هم کار کرده بودند، اما نتوانستم ادامه دهم. فکر می‌کردم این‌ موضوعات از نگاه من چیز دیگری‌ است. یک وسواس این‌ چنینی دارم اما اگر فیلمنامه‌ای دستم برسد که درست نوشته شده باشد، حتما سراغش می‌روم.
دلیلش همان نگاه کارگردان مولف است! من نمی‌توانم باور کنم تاکنون دست خانم آبیار فیلمنامه خوب نرسیده باشد

دوستانی در حوزه ادبیات دارم که بسیار کارشان را دوست دارم. دلیلش شاید این باشد که جنبه تصویری ندارند یا اولویت این‌که بتوانم برایشان بودجه بگیرم، پیش نیامده‌ است. ولی این به آن معنا نیست که دوست نداشته‌ باشم کار کنم. به مولف بودن هم چندان اعتقاد ندارم که هر کارگردانی باید یک سبکی واحد در کارهایش داشته باشد. من فکر می‌کنم با توجه به محتوا، همیشه سبک تغییر می‌کند. من ممکن است که یک موضوعی را داشته باشم که سبک متفاوتی را بطلبد. به نظرم هم باید این ویژگی‌ها با هم فرق داشته باشد

یعنی شما نگران این نیستید که وقتی در کار دو‌متان به شما لقب پدیده سال را می‌دهند، در این تولید پشت‏سرهم فیلمنامه دچار مشکل بشوید و به اصطلاح به تکرار بیفتید؟ به‌هرحال تمام این قصه‌ها از یک ذهن تغذیه می‌شوند و یک شخص مگر چقدر می‌تواند تولید متفاوت داشته باشد؟

ممکن است ضعف من باشد اگر به قول شما کارم تکراری شود. ولی تمام تلاشم این است که این اتفاق برایم نیفتد. بسیار به این موضوع بستگی دارد که من چه تجربیاتی را از سر گذرانده‏ام و چه چیزی در چنته دارم و چقدرش را خرج کرده‏ام. ممکن است روزی برسد که به این نتیجه برسم که هر چه داشته‌ام را خرج کرده‏ام و باید چند سالی به خودم مهلت بدهم و تجربه کسب کنم. اما فکر می‌کنم هنوز حرف‏های زیادی برای گفتن دارم که برای فیلم «نفس» از آن استفاده کردم. نمی‌گویم فیلم «نفس» خوب شده ولی تلاشم این بوده که فیلم متفاوتی باشد. چه من از پس این مشکل بربیایم چه نه، نگاه من بسته به محتوا و فرمی که انتخاب می‌کنم تغییر می‌کند. شاید در آینده من فیلمی بسازم که به خاطر محتوایش، فرم دیگری را بطلبد

شما فیلم مستند هم ساخته‌اید. شاید در فیلم «اشیاء…. » کمتر، اما در «شیار۱۴۳» شما داستان‌تان را در بستر یک فضای مستندگونه می‌گویید. طی یک مصاحبه افراد هم‌محلی و فامیل درباره الفت می‌گویند و ما از طریق آنها با کاراکتر او آشنا می‌شویم. چقدر تجربه ساخت مستند در فیلمسازی داستانی به کمک‌تان آمد؟

قطعا دوره فیلمسازی مستند من در کارهایم تاثیر داشته‌است. سینمای مستند باعث می‌شود تا خیلی نگاه روان و راحتی به آثار داستانی داشته‌ باشم. تجربه فیلمسازی مستند به من اجازه داد تا بتوانم آن‌قدر فضای داستانم را واقعی بسازم که بیننده احساس نزدیکی به کاراکترها داشته باشد و مابه‌ازای این افراد را در جامعه پیدا کند. مثلا در فیلم «اشیاء…»یک سوم فیلم در بازار شلوغ تهران فیلمبرداری شد. شرایط عادی حتی به شما اجازه نمی‌دهد که راحت و بی‌مشکل در بازار بچرخید. به‌حتم در مسیر به شما تنه می‌زنند. من با همین وضعیت تصمیم گرفتم در آن‌جا فیلمبرداری کنم و شرایط باورپذیری را به مخاطب نشان دهم.

در فیلم «شیار ۱۴۳» هم به سینمای مستند ادای دین کردید؟

بله کاملا (می‌خندد). در «شیار ۱۴۳» یک مستند ساخته می‌شود و ما با زندگی الفت و کاراکترش در فلاش‌بک‌های ذهن اطرافیان الفت آشنا می‌شویم.
زمانی که فیلم را می‌دیدم احساس می‌کردم که کل روایت می‌تواند تصویر واقعی از الفت و دردها و تنهایی‌اش نباشد. چرا که هر بار کاراکتری از اطرافیان الفت، بخشی را روایت می‌کنند. بیننده باید حرف‌ها را کنار هم بچیند تا بتواند الفت را بشناسد، درست مثل یک پازل! الفت بخشی از خاطرات پیرمردی‌ است که زن از آنجا به پسرش تلفن می‌زند و با او صحبت می‌کند

من نمی‌خواستم یک روایت سرراست و معمولی از زندگی یک مادر شهید داشته باشم، به همین خاطرسراغ این فرم و روایت رفتم. خواستم الفت را از نگاه دیگران تعریف کنم. چه سیدعلی، چه مرهم، چه فردوس و حتی سرباز که نماینده یک آدم امروزی‌ است و حتی خبرنگار هم از دید خودش الفت را روایت می‌کند. من در هر دو فیلمم تمام تلاشم را کردم که هیچ‌چیز از کار بیرون نزند. نه کارگردانی دیده شود، نه دوربین، نه گریم و نه میزانسن. تلاشم این بود تا تمام اینها در خدمت الفت باشند. نمی‌خواستم بیننده حواسش پی این برود که مثلا چه طراحی‌ صحنه خوبی دارد. پرهیز کردم از هرچیزی که از قالب فیلم بیرون بزند. شاید در فیلم‌های بعدی‌ام احساس کنم چیزی باید دیده شود چون فرم کارم این را می‌طلبد. الفت برای من مهم بود. اما حضور این آدم‌ها هم با این‌که تعدادشان زیاد است، به خاطر این است که شنیدن زندگی چنین زنی از زبان دیگران ایجاد رغبت می‌کند. فیلم من فیلم الفت است، فیلم یونس نیست. من از هر چیزی که شخصیت‌ اصلی را کم‌رنگ کند، پرهیز کردم. در فیلم «اشیا…» عمده تمرکزم را بر روی لیلا گذاشتم. لیلا را دنبال می‌کنم، شاید در خلالش به افراد دیگر هم بپردازم. شاید در این فیلم کمی هم روی دیگران تمرکز کردم اما در «شیار۱۴۳» الفت بسیار برایم مهم بود چون می‌خواستم زندگی‌اش تاثیرگذار باشد، تاثیر واقعی! نه این که با زور موسیقی و اسلوموشن کردن و کارهایی از این دست بخواهم تاثیری را تحمیل کنم و بیشتر خودم احساسی شوم تا این‌که بخواهم بیننده را احساساتی کنم. از همان ابتدا روندی را در فیلمنامه طی کردم که همه چیز به الفت منتهی می‌شد.

شما در ابتدای راه، فیلمی ساختید که بسیار مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفت. این حجم از استقبال مطمئنا در مخاطب توقع ایجاد می‌کند. نسبت به توقع و انتظار مخاطب نگران نیستید؟ و این مساله شما را نسبت به انتخاب کار بعدی‌تان دچار وسواس بیشتری نمی‌کند؟

این یک نگرانی بزرگ است که همیشه وجود دارد. زمانی بود که من فیلمنامه «شیار۱۴۳»را هر جا که می‌بردم می‌گفتند موضوعش تکراری ا‌ست. درباره زنی که چشم‌انتظار فرزندش است، کارهای زیادی ساخته شده است. یادم می‌آید با یک فیلمبردار صحبت می‌کردم، به من گفت خانم آبیار حالا که چی؟ چه می‌خواهی بگویی؟ فیلم‌های زیادی درباره این موضوع ساخته شده است. اما من می‌دانستم می‌خواهم چه کار کنم. می‌دانستم که می‌خواهم یک فضای متفاوت ارائه بدهم. تمام فیلم من در مورد این زن است.‌.‌. شاید بخشی از حرف فیلم درباره یک زن چشم‌انتظار باشد و ما هم در گزارش‌های تلویزیونی زیاد این موضوع را دیده و شنیده‏ایم. این فیلم هم حق مطلب را در مورد همه مادران ادا نمی‌کند، چون هنوز خودم هم ایده‌های زیادی برای چنین موضوعی دارم، ولی تماما اختصاص داشت به این مادران و الفت که نماینده آنهاست

آخر شما مسئولیت بیشتری هم دارید، وقتی کارگردانی مثل ابراهیم حاتمی‌کیا جایزه‌اش را به شما تقدیم می‌کند، وقتی فیلم می‌شود فیلم برگزیده مردم، باید نسبت به این اتفاق‌ها مسئول باشید.

 بله، مسئولم. ممکن است وقتی که «نفس» نمایش داده ‌شود، فیلم را منتقدان دوست نداشته باشند و بکوبند. مردم هم با فیلم ارتباط برقرار نکنند اما من سعی‌ام را کرده‌ام و باید رو به جلو حرکت کنم.

در سینمای ایران این روزها فیلم‌هایی ساخته می‌شود که به اصطلاح خنثی هستند. فیلم‌های که بود و نبودشان فرقی نمی‌کند و فیلم ماندگاری نیستند. به نظر شما یک فیلم چه باید بکند تا ماندگار شود؟

در یک کلام باید حرفش، جهانی باشد. مثلا در «شیار۱۴۳» مادری را می‏بینیم که چشم‏انتظار فرزندش است. ما در تمام جنگ‌های دنیا مفقودالاثر داشتیم. من فیلم را در چند جشنواره خارجی نشان دادم، چون موضوع فیلم جهانی بود. مثلا در ژاپن سونامی آمده بود، مردم گریه نمی‌کردند. همه‌شان را در تلویزیون که می‌دیدم در صف‌های منظم، بدون اینکه گریه کنند.‌.‌. اما سر این فیلم گریه می‌کردند. برایشان یادآور دوران جنگ بود. فیلم «شیار۱۴۳» فیلمی برای صلح و در خدمت صلح است. این فیلم پیام‌آور صلح است. در بسیاری از کشورها که موضوع جنگ را از سرگذرانده‏اند این موضوع خیلی برای‌شان جالب بود و با آن متاثر می‌شدند. البته در شهری مثل سیدنی که جنگ هم نبوده مورد استقبال قرار گرفت. پخش‌کننده فیلم آقای شاهرخی گفت یکی از مسئولان جشنواره به او زنگ زده بود و گفته بود که فیلم‌تان جشنواره ما را به هم ریخت. انگار همه تماشاچیان با اشک و آه سالن را ترک کرده ‌بودند. سینمای روشنفکری ما به این سمت می‌رود که درشت‌گویی نکنیم و بسیاری چیزها را نشان ندهیم. البته این خوب است، من خودم هم به چنین نگاهی معتقدم. اما شاید دلیل این باشد که فیلم‌ها به نظر خنثی می‌رسند. سینمای ما به‌خصوص سینمای مستقل بسیار خوش درخشیده. سینمای مستقل‌مان خوب عمل کرده است. شاید در بخش سینمای بدنه نه آنقدر گیشه‌ای‌ست نه آنقدر با کیفیت
فیلم‌های مستقل مگر چه بخشی از اکران عمومی را به خودشان اختصاص می‌دهند؟ پیش از این که این فیلم‌ها خاک می‌خورد و حالا با تشکیل گروه هنر و تجربه این فیلم‌ها به‌صورت محدود نمایش داده می‌شود. نمی‌توانیم این فیلم‌ها را ملاک وضعیت سینمای حال حاضر قرار دهیم

ما در کشورمان فرهنگ‌سازی مناسب نداشته‌ایم. از ابتدا از دوران دبستان تحلیل کتاب و فیلم باید داشته باشیم. بچه‌ای کتابی را بخواند و درباره آن تحلیل بدهد. فیلمی را ببینند و بچه بتواند به قدر درکش آن را تحلیل کند. این اتفاقات باید خارج از کتاب‌های درسی باشد. کتاب‌هایی که طوطی‌وار در مغز بچه‌ها فرو می‌کنند. بچه‌ها باید تفاوت بین بازی خوب و بد در فیلم را تشخیص بدهند، منطق در روایت داستان را بفهمند، نتیجه‌گیری را انجام بدهند و بدانند چه چیز خوب و چه چیز بد است. نتیجه این کمبودها این می‌شود که طرف دکترا دارد اما به سینما می‌رود و یک فیلم سخیف کمدی را می‌بیند. این فرهنگ‌سازی باید از طریق تلویزیون، رسانه‌ها و آموزش و پرورش اتفاق بیفتد. تا زمانی بشود که مثل فرانسه، مردم فقط فیلم خوب نگاه کنند. حتی از فیلم‌های هالیوودی هم استقبال نمی‌کنند. سینمای مستقل‌مان حرف برای گفتن دارد. سینمای بدنه‌مان که کاملا پرت است. البته جدای از فیلمی مثل «محمد (ص)» که در ژانر تاریخی و براساس معیارها و استانداردهای بین‌المللی ساخته شده است.

بیشتر فیلمسازان جوان ما موضوع جشنواره خارجی برایشان اهمیت دارد. شاید دلیلش هم این باشد که در کشور خودمان چندان تحویل‌شان نمی‌گیرند. برای شما چقدر موضوع حضور در جشنواره خارجی مهم بود؟

قطعا برایم اهمیت داشت. فیلمساز فیلم می‌سازد تا دیده شود. اگر فیلمش را در جشنواره‌های خودی تحویل بگیرند و مردم فیلمش را ببینند و دوست داشته باشند که عالی‌ است اما وقتی در جشنواره جهانی فیلمت دیده می‌شود معنایش این است که حرفی برای گفتن داشتی که این حرف جهانی‌ است و آنها درکش کرده‌اند. به ازای هر مخاطبی که تو پیدا می‌کنی، وجود خودت است که گسترده‌تر می‌شود. البته ما نمونه‌هایی هم دیده‌ایم که فیلم کیفیت خوبی نداشته و به‌دلایلی دیگر در جشنواره‌های خارجی دیده شده و مورد استقبال قرار گرفته است و حتی در اسکار هم فیلم‌های خوبی بوده‌اند که مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. جایزه جشنواره خارجی لزوما تعیین‏کننده نیست اما تاثیرگذار است. به‌هرحال موضوع جشنواره فیلم خارجی برای فیلمسازان مهم است چون فیلم‌شان دیده‌ می‌شود و راحت‌تر می‌توانند برای فیلم‌های بعدی سرمایه‌گذار پیدا کنند و این یعنی مخاطب بیشتر

چه چیز در قصه «اشیاء…» وجود داشت که شما را جذب کرد که به عنوان کار اول سراغش بروید؟

«اشیاء…» روایت شکستن یک بشقاب نیست. زندگی و کنشی ا‌ست که برای یک زن طی ماجرایی ساده و پیش‏پاافتاده اتفاق می‌افتد و روندی را طی می‌کند که در درون خودش بزرگ شود. یک تحول و چالش در زندگی این زن ایجاد می‌شود که اینجا لزوما حرکت به سوی بهتر شدن نیست. از این دست ماجراهای پیش‏پاافتاده در زندگی همه ما هست که یکباره تبدیل به موضوعی بزرگ شده و دغدغه ایجاد کرده است و ما هم تمام تلاش و هم و غم‌مان این است که از پس بحران بربیاییم. در زندگی لیلا، شکافی ایجاد می‌شود که مرتب بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و دیگر رنجش این آدم‌ها برایش مهم نیست، تلاشش را می‌کند که دروغگو شناخته نشود. در قصه شخصیت‌پردازی داریم، تحلیل لایه‌های زیرین شخصیت مرد و زن را داریم. داستان‌هایی از ابتدا چیده می‌شود و پیش می‌آید تا برسد به این‌که گردن لیلا دینی بیفتد که مجبور است به خاطرش دروغ بگوید. همه اینها یک منطق روایی پشتش است که بیننده را به آن فکر وا می‌دارد که چرا لیلای نوعی باید خودش را برای چنین موضوع بی‌اهمیتی به دردسر بیندازد.

فیلم «اشیاء…» فیلم گیشه‌پسندی نیست و قرار هم نبوده باشد. چطور توانستید سرمایه‌گذار را مجاب کنید که در این فیلم سرمایه‌گذاری کند؟

سرمایه‌گذاران من دوست داشتند یک داستان ظریف و سرراستی از جنس سینمای مستقل داشته‌ باشند. این فیلم هم با بودجه بسیار کمی بسته شد. مایل بودند در زمینه سینمای داستانی با من همکاری داشته ‌باشند، چون تجربه همکاری با هم در ساخت مستند را داشتیم. چند کار به‏ آنها ارائه کردم و خواندند و در نتیجه رسیدیم به «اشیاء…»

زیاد دیده می‌شود که کارگردانان کار اولی، در کارشان تمام آنچه را تجربه کرده‏اند و به چشم دیده‏اند را در فیلم‌شان سرازیر می‌کنند. این اتفاق گاهی هم به ضررشان تمام می‌شود. خاطرم هست وقتی اسم فیلم‌تان را برای اولین بار شنیدم، گفتم از اسم فیلم پیداست که کارگردانش زنگ خطر را به صدا درآورده و قصد دارد یک فیلم اخلاقی و نتیجه‌گیری شده نشان‌مان بدهد. اما وقتی فیلم را دیدم نمی‌گویم خیلی دوستش داشتم اما به‌نظرم فیلم بی‌ادعایی آمد، برخلاف اسمش! چطور توانستید به اعتدال در روایت برسید؟

من روایت را می‌شناسم و روایت در داستان را بارها در مقام نویسنده تجربه کرده‏ام و بر‌اساس منطق روایی پیش رفتم. جزئیات، شخصیت‌ها و حواشی بر‌اساس یک منطق روایی کنار هم جمع شد‌ه‌اند. در «اشیاء…» ما یک شوهر برج عاج نشین و در توهم را می‌بینیم. از همان آدم‌هایی که همیشه فکر می‌کنند جایی که هستند، حق‌شان نیست. حالا با یک زن و بچه دوماهه و نوزادی که در راه دارد و اتاق کوچکی که در واقع خانه دوستش است و دوستش هم خیلی تحویلش نمی‌گیرد مواجهیم. دو خواهر در فیلم مرتب به لیلا محبت می‌کنند و لیلا نسبت به آنها مدیون است. این جزئیات بر‌اساس چیزهایی که لازم و پیش‌برنده داستان است به داستان ورود کردند. شناخت روایت به من بسیار کمک کرد و هم‌چنین تجربه در مستندسازی. چون در مستند هم باید روایت مشخص و منسجمی داشته باشید.

شما تجربه جالبی دارید. فیلم دوم‌تان اول به اکران عمومی رسیده و فیلم او‌ل‌تان بعد! به هر حال شما در تجربه دوم پخته‌تر شدید و نقاط ضعف‌تان هم کمتر شده. مردم با تصویری که از خانم آبیار دارند اگر پای فیلم «اشیاء…» بنشینند شاید کمی تو ذوق‌شان بخورد. بدون تعصب بگویید آیا مردم از دیدن «اشیاء…» راضی و متقاعد می‌شوند؟

خوشحالم که فیلمم در بخش هنر و تجربه نمایش داده می‌شود. در اکران خصوصی ما متوجه شدیم زن‌ها بیشتر رغبت دارند تا فیلم را ببینند ولی باید تنها به بخش خودش اختصاص داده شود یعنی سینمای هنر و تجربه. بخش هنر و تجربه بهترین مجال است برای نمایش فیلم «اشیاء…» و اگر کسی به سینمای من کنجکاو باشد سراغ این فیلم می‌رود. کسی که فکر می‌کند من موضوع تراژیک خیلی برایم اهمیت دارد حالا با دیدن این فیلم متوجه شود که من درام هم می‌سازم. درامی که چندان ظریف و ساده است و برشی از یک زندگی زن را تصویر کند

چه شد که خانم گلاره عباسی را برای این نقش انتخاب کردید؟

چند نفر به دفتر آمادند و من دیدم‌شان. چهره برای من بسیار اهمیت داشت. دنبال یک چهره معصوم و دوست داشتنی بودم برای لیلا. وقتی خانم عباسی را دیدم فهمیدم ایشان برای لیلا مناسب است. دلیل دیگرش هم این بود که خانم عباسی بازیگر خوبی است. ایشان در «شیار۱۴۳» هم حضور داشتند. نقش متفاوتی داشتند و خوب از پسش برآمدند.

سوالات من تمام شد، حرفی مانده که بخواهید بگویید؟

می‌خواهم برای مخاطبان یک آرزو بکنم: امیدوارم به‌جایی برسند که به‌راحتی از هر فیلمی استقبال نکنند و کمی سخت‌گیرتر با سینما برخورد کنند

انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۵۶/۹۶۸/۵۵۳/۰۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۵۱/۳۱۲/۱۴۴/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۳/۹۹۲/۷۷۷/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۳/۵۵۶/۱۷۳/۰۰۰
  • استاد
    ۸۸۸/۵۲۵/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۶/۴۵۲/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۲۴۳/۱۴۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۴۲/۷۲۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۱۸/۹۳۵/۰۰۰