به گزارش خبرگزاری صبا به نقل از هالیوود ریپورتر، کریم عبدالجبار بسکتبالیست افسانه ای که بسیاری از سینمادوستان او را با حضورش در کنار بروس لی در فیلم «بازی با مرگ» به یاد دارند در مقاله ای در هالیوود ریپورتر به حمایت از گفته های چند روز پیش مارتین اسکورسیزی پرداخته است. البته این ستاره مشهور تیم های میلواکی باکس و لس آنجلس لیکرز به حال کارگردان «گاو خشمگین» که هیچکدام از کارهای مارول را ندیده نیز تاسف خورده است.
کریم عبدالجبار مطلب خود را اینگونه آغاز می کند: مارتین اسکورسیزی در گفتگو با مجله امپایر مدعی شده است که فیلم های مارول سینما نیستند مثل این است که گفته شود رمان «پنجاه طیف خاکستری» ادبیات نیست. اسکورسیزی از لحاظ فنی اشتباه می کند اما از لحاظ فرهنگی درست گفته است و البته همه طرفداران خشمگین دنیای مارول هم می دانند که او درست می گوید.
من خودم را در میان مدافعان دنیای مارول و همچنین به عنوان یک طرفدار مشتاق و اخیرا یکی از نویسنده داستانهای مارول می شناسم. من چندین بار کل فیلم های دنیای کامیک مارول را دیدهام؛ «نگهبانان کهکشان» و «ثور: رنگنراک» دو تا از اعتیادآورترین فیلم هایی است که تا به حال دیده ام، اگر در حال گشت و گذار کانال های تلویزیون بوده و آنها را در آنجا دیده باشم میخکوب شان شده ام در عین حال چندتا از فیلم های اسکورسیزی مثل «رفقای خوب» و «راننده تاکسی» از جمله فیلم های محبوب من هستند که برای قدرت احساسی و موضوع عمیق شان آنها را دوست دارم.
این را می دانم که محبوبیت جهانی فیلم های مارول موجب تاثیرات مثبت در نگرش ها درباره نژاد، جنسیت و … شده است. من هر وقت که «پلنگ سیاه» را میبینم احساس غرور میکنم چون بالاخره ما یک قهرمان سیاه محبوب داریم و او نه فقط نیرومند است بلکه مهربان و دلسوز هم است. «کاپیتان مارول»، «بیوه سیاه»، «زن شگفت انگیز» (قهرمان DC) برای دختران جوان الگوهای بهبود یافته تر از عروسک باربی هستند اما مساله تاثیر آنها برای بهتر شدن جامعه نیست.
اسکورسیزی به فیلم های مارول توهین نکرده است بلکه او به تفاوت میان هنر والا و چیزهایی که امروزه روی تی شرت ها و خالکوبی ها می بینیم اشاره کرده است. اسکورسیزی در حال گفتن یک موضوع آشکار است: «طوفان در دریای جلیل» رامبرانت همان درجه و سطح نقاشی «سگ های پوکر باز» کولیدج را ندارد، برای ما هیچ اهمیتی ندارد که چه تعداد از سگ های کولیدج به ما می خندند، این دو اثر یک سطح نیستند یا رمان «آرواره ها» پیتر بنچلی با وجود فروش میلیون ها کپی از آن هرگز به شکوه «موبی دیک» ملویل نمی رسد. «کاپیتان آمریکا» هرگز به خوبی کتاب های جیمز بالدوین نمی شود. این یک تفاوت و تمایز مهم است چون ایده آل های فرهنگی ما مثل ارزش های اخلاقی و بینش های اجتماعی که مشخص می کنند ما چه کسی هستیم و چه کسی می خواهیم باشیم، در دیدگاه و نگرش ما از هنر متعالی بوجود آمده اند. هنر برتر ما منعکس کننده والاترین آرمان های ماست.
کریم عبدالجبار در ادامه به گراهام گرین نویسنده نامدار بریتانیایی اشاره می کند و می گوید: گرین قصه هایش را به دو دسته «سرگرمی» و «رمان» تقسیم می کرد که دومی هنر جدی او بود. گرین میان «ملودرام ها» (سرگرمی) و «درام ها» (هنر) تمایز قائل بود، ملودرام بر قصه و طرح داستان تکیه دارد در حالی که درام (یا همان سینما برای اسکورسیزی) بر شخصیت بیش از داستان تکیه دارد.
کریم عبدالجبار در پایان این مقاله البته به حال اسکورسیزی برای اینکه هرگز فیلم های مارول را ندیده تاسف می خورد و می گوید: برای اسکورسیزی احساس تاسف می کنم که تجربه های شوخ طبعانه و هیجان انگیز این فیلم ها را تجربه نکرده است (خطر اسپویل) او تجربه مرگ متاثر کننده رابرت دانی جونیور در نقش مرد آهنی، حیرت تام هالند از اینکه به مرد عنکبوتی تبدیل شده یا شوخی ها و سربه سر گذاشتن های هالک و ثور را ندیده است. فیلم های مارول من را وادار به خندیدن، گریه کردن، پریدن و غمگین شدن کرده است تقریبا هر زمانی که از سینما خارج شده ام حس رضایت بیشتری نسبت به آن زمان که به سینما وارد شده ام داشته ام و البته این چیز مهمی نیست اما این هایی که گفتم همه چیز هم نیست. با ملودرام های مارول ما احساس بهتری داریم اما با دیدن هنر والا (منظور اسکورسیزی) ما باهوش تر و فرزانه تر هستیم.
کریم عبدالجبار که از ستون نویس های هالیوود ریپورتر است به عنوان یکی از مشاهیر دنیای بسکتبال شناخته می شود. او همچنین یکی از نویسندگان کتاب کامیک ویژه هشتاد سالگی کمپانی مارول با نام #۱۰۰۰ نیز است.
محمدامین شکاری
انتهای پیام/
There are no comments yet