علیرضا تابش در گفتگو با خبرنگار سینمایی صبا درخصوص نحوه تولید آثار تاریخی و باورپذیری آن برای مخاطبان گفت: در جذب مخاطب، «قصه» حرف اول را میزند، فرق نمیکند تمام فیلم خیال باشد یا مبتنی بر واقعیت، در یک فیلم تاریخی اگر مخاطب متوجه روایتی داستانی در زمینه اثر نشود، بی شک ترجیح میدهد یک فیلم مستند ببیند. واقعیت تاریخی باید در دل این داستان روایت شود و یا داستانی در دل یک واقعیت تاریخی شکل بگیرد. از طرفی واقعیت در یک اثر تاریخی، نباید نادیده گرفته شود.
مدیرعامل سابق بنیاد سینمایی فارابی افزود: واقعیت شامل تمام شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی دوران مورد نظر است. مخاطب باید پس از پایان فیلم علاوه بر اینکه قصهای جذاب را دیده، اطلاعات گستردهای از یک دوره یا جغرافیا و یا یک فرهنگ، کسب کرده باشد. برای مخاطب جذاب است وقتی بداند مثلا خیام نیشابوری همعصر با جنگهای صلیبی در اروپاست و… (البته گاه بداهه نویسی و تخیلپردازی بیش از اندازه و غیر واقعی توسط نویسندگان و برداشتهای سطحی از وقایع تاریخی به باورپذیری مخاطب ضربه میزند.)
تابش در ادامه درمورد تولید آثار به زبان شیوا برای مخاطبان عنوان کرد:نکته مهم دیگر اینکه، آثار تاریخی را با زبان حال گفتن، هنر است. آدمها در زمانه خودشان و بنا به نیاز زمانه خود به سوی اثر هنری وتاریخی جذب می شوند. اینکه میگوییم «گذشته چراغ راه آینده» است، از این گذشته، میتوان به دو شکل برداشت کرد؛ یکی «فریز شدن» در تاریخ و اصطلاحاً نگاه موزهای داشتن به آن عنصر یا رویداد تاریخی است و دیگری «به روز شدن» است. تجربه زیستی همه ما میگوید که در تولیدات فرهنگی هنری، نگاه به تاریخ و گذشته باید اکنونی شود و ما را به همزبانی برساند نه اینکه آدمهای اکنون به گذشته برگردند. از این منظر توجه به اسطورهها و قهرمانان تاریخی و حاکمان مبارز و ادبیات فاخر در طول تاریخ اهمیت بیشتری دارد. در برخی فیلمها و سریالها این موضوع را میبینیم، گویی گذشته را در حال مشاهده میکنیم.
او در خصوص مشکلات پیش روی چنین آثاری اظهار داشت: در کشور ما متأسفانه چشمانداز و هدف مشخصی برای ساخت فیلمهای تاریخی وجود ندارد. با مثالی منظورم را مشخص میکنم: حاکمان ترکیه سالهاست سودای زنده کردن امپراتوری عثمانی را در سر میپرورانند و این آرزو را اتفاقاً با سینما و تلویزیون شروع کردهاند با فیلمها و سریالهای عظیم تاریخی از دوران درخشان عثمانی، آثاری که حتی در امریکا که مهد سینماست، طرفدار دارد. به تأثیر سینمای کره جنوبی و سریال های کره ای هم میتوان اشاره کرد. یا عربستان سعودی در دو سه سال اخیر هدفگذاری مشخصی روی سینما (تأسیس و برگزاری جشنواره ، ساخت سالن سینما در سراسر کشور، سفارش تولید فیلم و سریال تاریخی) داشته است، در کشورما جز تک اثرهای شاخص ، چه هدف ملی، میهنی، اسلامی ترسیم شده است؟ همان جشنواره بینالمللی فیلم فجر هم که سکویی مهم در منطقه خاورمیانه، آسیای مرکزی، قفقاز و آناتولی بود بر اساس تصمیم سازمان سینمایی سال گذشته دوباره در جشنواره ملی فجر ادغام شد، در صورتی که «سینما به مثابه قدرت نرم ایران» در عرصه جهانی و سرمایهگذاری در این بخش میتواند شدیداً در مسیر مواجهه با ایران هراسی و توسعه دیپلماسی عمومی کارآمد باشد که متاسفانه کمتر به آن توجه می شود. از اینها بگذریم ، معتقدم جدای از عدم استراتژی، هزینه بر بودن، کم مخاطب بودن ، ممیزی ، عقب ماندن از تکنولوژی ، همه و همه از موانع ساخت فیلم تاریخی در کشور ما به شمار میرود. اساساً تولید فیلم تاریخی در شرایط فعلی گرفتارسه فاکتور اصلی است پول و سرمایه، قصهی خوب (فیلمنامه) و کارگردانی به روز؛ برای تولید فیلم تاریخی بصورت مضاعف باید روی این مولفهها تمرکز کرد. بخاطر همین مشکلات بخش خصوصی برای ساخت این آثار پیشقدم نمیشود و بخش دولتی باید تماماً سرمایهگذاری کند، در تولیدات مشترک هم مشکلات سیاسی مثل تحریم، نوسان قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی از جمله موانع مهم تولید و توزیع است، لذا اگر شاهد همگرایی بین گروههای تولید و مسئولان و متولیان امر در نهادهای فرهنگی و رسانهای میبودیم، طبعاً میشد درباره این فاکتورها ، درست و اساسی برنامهریزی کرد به طوری که فیلم و سریال تاریخی به سلیقه مدیران و بودجه محدود و پراکنده چند سازمان و نهاد سینمایی و رسانهای محدود نشود.
تابش افزود: در تولیدات مشترک هم مشکلات سیاسی مثل تحریم، نوسان قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی از جمله موانع مهم تولید و توزیع است، لذا اگر شاهد همگرایی بین گروههای تولید و مسئولان و متولیان امر در نهادهای فرهنگی و رسانهای میبودیم، طبعاً میشد درباره این فاکتورها، درست و اساسی برنامهریزی کرد به طوری که فیلم و سریال تاریخی به سلیقه مدیران و بودجه محدود و پراکنده چند سازمان و نهاد سینمایی و رسانهای محدود نشود.
این مدیر فرهنگی همچنین درمورد مسئولان فرهنگی و میزان اشراف آنها نسبت به چنین آثاری گفت: مدیران نهادهای فرهنگی، اساساً هیچ تعامل و همگرایی در این زمینهها ندارند، صدا و سیما، وزارت ارشاد، سازمان هنری اوج، حوزه هنری و… هر کدام مسیر و راه خودشان را میروند. از نیمه دهه ۹۰ تلاشهای سازمان سینمایی و بنیاد سینمایی فارابی، برای ایجاد همگرایی و برگزاری جلسات همفکری و تعامل بین این چند نهاد هم، چندان نتیجه نداشت و صرفاً به سرمایهگذاری مشترک در تولید چند اثر سینمایی در حوزه اجتماعی و تاریخ معاصر منجر شد. اطلاع ندارم در یکسال گذشته این همگرایی و هم افزایی در چه سطح و کیفیتی بوده است. در آغاز دولت سیزدهم با وزیر فعلی فرهنگ و ارشاد اسلامی ملاقات داشتم که به واقع آخرین ملاقات رسمیام در سمت مدیرعاملی فارابی بود. در آن جلسه گزارشی مختصر از مهمترین اقدامات بنیاد فارابی دادم ، به برخی آسیبها و محدودیتها اشاره کردم، سند چشمانداز ده ساله سینمای ایران – که با کمک صاحبنظران تهیه شده بود- را به ایشان تحویل دادم، در همان ملاقات گفتم طی دو سه سال اخیردر بنیاد فارابی روی چند فیلمنامه تاریخی مهم سرمایهگذاری اولیه را انجام دادهایم و با رایزنی های داخلی و خارجی ما ، هرکدام از پروژه ها الان (شهریور ۱۴۰۰) در مرحلهای هستند که می تواند با ایجاد هم افزایی ، زمینه تولید این آثار تاریخی فراهم شود ، «اقبال لاهوری» (تولید مشترک ایران ، پاکستان و آلمان)، «یعقوب لیث صفاری» ، «حضرت خدیجه (س)» (تولید مشترک ایران و چند کشوراسلامی)؛«فتح هرمز» و… آقای اسماعیلی وزیر ارشاد بسیار استقبال کرد و سوابق را هم دریافت کرد اما پس از پایان مسئولیتم در بنیاد فارابی در مهر سال گذشته ، خبری از این پروژهها نشنیدم، امیدوارم این موضوعات رها نشود.
او افزود: همان طور که گفتم تولید آثار پرهزینه، نیاز به همگرایی و هم افزایی مسئولان دارد، وقتی این همگرایی حاصل نشود عملا آثار اینچنینی تولید نمیشوند و یا به آثاری کم هزینه و از حیث محتوایی سطحی بسنده میشود، چون هر مدیری به دنبال ارائه کارنامه خودش است، دوران مدیریت هم اغلب کوتاه است و ما چشمانداز روشنی در این زمینه شاهد نیستیم. در این میان نیاز مخاطب و شرایط واقعی تولید و… به دست فراموشی سپرده میشود.
تابش خاطرنشان کرد: این صرفا به فرهنگ و هنر ما مربوط نمیشود، بیشتر سیاسی است تا فرهنگی. در کشور ما در عرصه سیاسی، سیستماتیک رفتار نشده و هر مدیر فرهنگی جدید، بهجای آسیب شناسی و ادامه دادن کار مدیر فرهنگی قبلی، آن را نفی و در بیشتر موارد تقبیح میکند و این برمیگردد به نداشتن استراتژی و هدف. وقتی هدف بلندمدتی مشخص شود، هر مدیر فرهنگی، حکم همان فردی را دارد که مشعل المپیک به او دست به دست شده و او باید مسیری مشخص را بدود و به نفر بعدی بدهد، البته، که توان و ابتکارات و خلاقیت او بسیار کمک کننده است اما هدف، برافروختن آن آتش و روشنایی بزرگ است. اما میبینیم که چنین نیست وآن مدیر تلاشهای مدیر و مدیریت قبلی را نادیده می گیرد و یا می خواهد چرخ را از نو ابداع کند.
او ادامه داد: خوبست به این نکته هم اشاره کنم که اغلب مسئولان فرهنگی، تولید آثار تاریخی را عمدتاً در تاریخ معاصر میبینند و متأسفانه با توجه به اینکه ساخت آثار تاریخی هزینه براست این حوزه مهم در اولویت قرار نمی گیرد. در حالی که توجه ویژه به اسطورهها و قهرمان پروری تاریخی با استفاده از تکنولوژیهای به روز ممکن است و در دهه اخیر شاهد ساخت آثاری درهالیوود و سینمای غرب درباره تمدن و تاریخ سرزمین مان بودهایم که نوعی تحریف تاریخ بوده و اغلب در این زمینه صرفا به ابراز تاسف از سوی مدیران بسنده شده ، در حالی که خلاقیت و روزآمدسازی در این حوزهها بهشدت اهمیت دارد.
تابش در ادامه گفت: نکته مهم دیگر عدم ایجاد حس اعتماد به توانایی های نسل جوان فیلمساز است که اتفاقا در چند سال اخیر نشان دادهاند بسیار توانمند هستند؛ اگر تصمیمی هم به ساخت چنین آثاری باشد، متاسفانه نام و سابقه افراد، بیشتر از تواناییهای نسل نوی کارگردانان تعیین کننده است. بهخاطر مسایل سیاسی در حوزه بینالملل و سطح پایین مطالعه جامعه ،همچنین تغییر ذائقه مردم و نسل جوان و نوجوان، عموما زوایای مختلف تاریخ وفرهنگ تاریخی ایران ناشناخته مانده است از دیگرسو در برخی آثارتصویری، تاریخ ایران با فلاکت و یا شکست تاریخی نشان داده شده، این در حالی است که موضوعات تاریخی متنوعی در بطن میراث فرهنگی ایران وجود دارد که مورد توجه سازندگان آثار سینمایی و تلویزیونی قرار نگرفته . به نظرم توجه به شکوه تمدن تاریخی ایران که البته جامعه نیز به آن تمایل دارد، در ترمیم تصویر ایران در فضای بینالملل، جلب توجه مخاطبان جهانی و پاسخ به مخاطبان ایرانی موثر خواهد بود. جدای از نقش نهادهای فرهنگی و سینماگران، توجه مجلس و دولت به این مقوله در لایحه بودجه سالانه می تواند مورد بحث کارشناسان قرار گیرد.
او در پایان به موضوع دیگری اشاره کرد و گفت: موضوع مهم دیگر حضور گروههای فیلمسازی در حریم آثار تاریخی و اماکن فرهنگی است، عدم ساخت و طراحی لوکیشنهای تاریخی از سوی سازندگان و میل و اشتیاق شدید آنها برای استفاده لوکیشنهای تاریخی در مواردی بسیار زیانبار بوده است، در حوزه مدیریت پروژهها نحوه تعامل با میراث فرهنگی و رعایت مقررات و دستورالعملها، در این زمینه بسیارحائز اهمیت است.
There are no comments yet