احسان شادمانی کارگردان سینما در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا در خصوص دستاوردهای آخرین اثر خود یعنی «رامخانه» گفت: «رامخانه» یازدهمین فیلم کوتاه یا مستندیست که بعد از فیلمهای «لطفاً غروب نکن» «نَنو» «عدهای کنار هم» «پانچ» «دورو دورتر» «دارالسلام» «خاکسترنشین» «بالین» و… ساختهام. رامخانه پیش از این در سیوهشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران نامزد بهترین فیلم تجربی شد، در دهمین جشنواره بینالمللی فیلم دانشجویان ایران هم با شش نامزدی در بخشهای مختلف موفق به کسب تندیس بهترین فیلم تجربی، بهترین تدوین و دیپلم افتخار بازیگری شد، همچنین منتخب بخش ملی و بینالملل پنجمین دوره جشنواره فیلم پرواز، منتخب فیلمهای داستانی در جشنواره فیلم کرمان، دریافت جایزه بهترین فیلم تجربی از otb film awards امریکا در سال ۲۰۲۲٫ همچنین جزو سیفیلم کوتاه برتر سال ۱۴۰۰ به انتخاب سایت تخصصی فیلم کوتاه فیدان بود. این فیلم تجربی که به تهیهکنندگی مشترک لیلادوکوهکی و انجمن سینمای جوانان در سال ۱۴۰۰ تولید شده قرار است در ماههای آینده در پاتوق فیلم کوتاه انجمن سینمایجوانان در تهران نقد و بررسی شود و در پلتفرمهای آنلاین به نمایش عمومی در بیاید.
وی رابطه مخاطب و رامخانه را چنین قلمداد کرد: در فیلم ساختن همیشه به دنبال راههای تازه در روایت هستم. بنابراین این احتمال را همیشه در نظر میگیرم که تماشاگر بگوید کلاً چیزی نفهمیدم. در این اثر با بیانی فرمگرا به دنبال مفهوم روانشناختی انسان مطرود مبتنی بر نظریات میشل فوکو در درام بودم. قطبنمای اولم این بود. انسان دورانداخته شده. اما خب بعداً موقع اکران تاویل و تفسیرهای متفاوتی از آن شد. بخصوص در جشنواره فیلم کوتاه تهران سال ۱۴۰۰ که دوستان زیادی فیلم را به صورت آنلاین و حضوری مشاهده کردند. برای برخی کارشناسان استاتیک فیلم و این چهرهها و قابهای فریزشده به عنوان فرمی زیباشناختی مهم بود و البته برای برخی انزوای شخصیت پسر داستان که تمام ماجرای خانواده در تصورات او تجسم مییافت. فیلمبرداری این اثر در شهرک سینمایی غزالی تهران انجام گرفت. همان زمان هم برای همکاران شهرک بسیار عجیب بود که چرا شخصیتهای فیلم جلو دوربین هیچ حرکتی نمیکنند؟ و ساعتها هنگام فیلمبرداری مثل یک عکس ایستادهاند.
شادمانی ادامه داد: سینمای ایران ریلی است. یعنی از قبل ریلگذاری شده و این ریلها با مقصدهای مشخص حتی به عادت تماشاگر حرفهای هم منجر شده. عمدتا تو باید فیلمهای دیگر و موفقیتهای دیگران را تکرار کنی و به همین دلیل بنیادین هم هست که سینمای ایران از تنوع بسیار کمی برخوردار است. توجه به ژانر و مختصات ژنریک درام راهحلیست که مدیران سینمای امروز به آن رسیدهاند اما این توجه به زعم بنده باید به معنای توجه به همۀ گستره سینما باشد نه مطرود کردن سینمای تجربی معاصر با فشار فیلمهای آریالکسا نشان و پر زرق و برق اما تهی از سینمای ناب.
او تاکید کرد: در سینمای ریل گذاری شده کشور ما اگر خارج از ریل حرکت کنی حتی اگر بسیار خلاقانه فیلم بسازی باید با بودجههای شخصی فیلم بسازی. با همین خوانش میتوان سراغ فیلمسازان بسیاری را گرفت که این محدودیتها را تجربه کردهاند و در سینمای ایران در زمان خود آن توجهای که باید به فیلمهایشان نشد. برای سینماگرانی که خارج از ریل به حرکت ادامه میدهند مسیر بسیار سخت است. اساساً به اعتقاد بنده لزوما پیروی کردن فیلمساز از قراردادهای درام خوشساخت منجر به ساخت فیلم خوب و ماندگار نمیشود. اگر اینطور بود در سینمای امروز جهان فیلمنامهنویس برجستهای همچون چارلی کافمن پدید نمیآمد. شما نگاه کنید به فیلم آخر این نویسندۀ آوانگارد و توانمند؛ «به فکر پایان دادن چیزهام» که در سال ۲۰۲۰ ساخته شده.
احسان شادمانی در پاسخ به اینکه رامخانه ریشه در چه سینما و یا فیلمسازی دارد، گفت: فیلم اسکله ساخته کریس مارکر محصول ۱۹۶۲ فرانسه تنها فیلمی بود که در زمان نگارش و تولید «رامخانه» در ذهنم صحنههایش را مرور میکردم. به نظر بنده این فیلم یکی از ارزانترین و در عین حال خلاقانهترین فیلمهای کوتاه آوانگارد ساخته شده در تاریخ سینما است. که اتفاقاً تمام لحظاتِ آن با عکس روایت میشود. از آن گذشته شیوه فیلمبرداری سیاه و سفید، تصاویر کشیده مبتنی بر ابژهای ذهنی شخصیت مرکزی، تدوینِ افسارگسیخته، بریده و مقطع و ناپیوسته همگی تصمیمهایی فرمالی بود که برای این فیلم پیش از تولید و در زمان طراحی و نگارش گرفته بودیم. در ساز و کار روایی هم این معادله در رامخانه وجود داشت. مدام به چگالی و اتمسفر حاکم میان آدمها فکر میکردم.
شادمانی تصریح کرد: معمولاً وقتی عکسهای قدیمی بخصوص از نوع خانوادگیاش را مرور میکنیم حتما این پراکسیس آدمها برایمان تداعی و بازسازی میشود. من هم به فکر تصمیم پدری خیره در عکس بودم که دیگران از آن بی خبر هستند.
وی در آخر افزود: در حال حاضر مشغول ساخت فیلمی هستم به نام «تیشتر» که نام فرشته باران در اساطیر ایرانی است و این فیلم به شکلی فرمال و صرفاً تصویری به باورهای سرزمینی این فرشته میپردازد و درگیریهایش با دیو خشکسالی یعنی اپوش. از آن گذشته در چند ماه اخیر هم دو نمایشنامه را به پایان رساندم که به نوعی به لحاظ شیوۀ نگارش و زیرمتن خواهر یکدیگر هستند به نامهای «به یاد آوردن» و «پوست انداختن». امید دارم در صورت مهیا شدن شرایط یکی را به روی صحنه ببرم.
There are no comments yet