به گزارش خبرنگار سینما صبا فیلم «آه سرد» اثر ناهید عزیزی به عنوان سومین اثر از اکرانهای جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش گذاشته شد.
برای اینکه بخواهیم از «آه سرد» بگوییم و بنویسیم شایسته است به سینما از منظر هنر عکاسی و نقاشی نظر اندازیم.اما پیش از آن باید درامهای جادهای و ساختارهای وابسته به آن را بشناسیم. جریانهای روایی یا اِفکتهای دراماتیک به خصوص در آثاری که نیل به واقعگرایی دارند، با دو عنصر کنجکاوی و تعلیق ارزیابی میشود.
کنجکاوی یعنی پرسشهای مخاطب و انتظار او برای رسیدن به پاسخی که «ذهن» را درگیر کرده است. و تعلیق در انتظار بیننده برای رسیدن به آرامشی روحی و حسی خلاصه میشود. «آه سرد» به شکلی توامان کنجکاوی و تعلیق را به ذهن مخاطب تزریق میکند.
از یک طرف خشم کاراکتر اصلی برای به قتل رساندن همسفر خود، ذهن را درگیر میکند و از طرف دیگر نماهای فتوژنیک از عمق برف و بوران نوعی دلهره و ابهام ایجاد میکند. هر دو عنصر مذکور به منظور افکتهای دراماتیک کشش و تنش لازم را در فیلم ایجاد میکنند.
فیلم «آه سرد» اما برای مخاطبان خاص سینما و سینهفیلهای دلباخته، چشماندازهای دیگری نیز دارد. در همین راستا نوئل کینگ و مانی فاربر سینما را ورای قصه و درام در لحظات و چیزهایی میدانند که به شکل آنی قلب تماشاگر را تصاحب میکنند.
حال وقتی نگارنده در توالی نماهای چشمگیر و سرمازده مسیر دو مسافرِ ساکت را دنبال میکند، ثانیهها رفته رفته برایش پر از معانی میشود. معنایی که قابل تقریر و تعریف نیست.
سینمایی که ناهید عزیزی ترسیم میکند در لحظه فرارِ شخصیت بهرام و عریانیِ او در بطن سرما معنایی سینهفیلی -و یا به گفته رولان بارت- معنایی مبهم میسازد. سینهفیلها -عاشقان سینما- از این لحظه اوج لذت و فراغت را میبرند. آنها همچون بهرام رها میشوند. عشق میورزند و احساساتشان را داد و ستد میکنند.
لحظه مذکور حتی اگر هیچ نسبتی با کلیت قصه برقرار نکند، مخاطبش را به تله انداخته است. عنوان یادداشت (یک بسته سیگار در تبعید) از همین جا میآید. مخاطب در این فیلم، در معنایی مبهم، یا به عبارتی دیگر «معنایی سوم» به دام افتاده است.
There are no comments yet