به گزارش صبا، پسری جوان پسله بزهای که در دوران نابالغی قانونی مرتکب شده، در اوان جوانی پای چوبه دار میرود. محوطه اعدام بیش از حد سوت و کور است. سابقه نداشته یک محکوم به مرگ، تنها اعدام شود اما انگار بهنود اینجا باید برای گناه همه بشریت جان بدهد! برای چهارمین بار پای چوبه دار میرود! رَش باران روی صورتها و صورتکهای تسلیم شتک میزند اما خبری از بارش نیست. انگار آسمان هم مردد مانده که بگرید یا خاموش بماند. کسی نمیدانست بهنود زنده میماند یا… مادر مقتول گفته بود، باید طناب دار را دور گردنش ببیند. پیشتر سه بار پای چوبه دار رفت اما هربار لحظه آخر برایش وقت خریدند… همه چیز به سرعت گذشت. اولیا دم آمدند و چهارپایه را از زیر پای بهنود کشیدند و … همه چیز تمام شد. این داستانی واقعی ازپرونده قتلی در میانه دهه ۸۰ بود که حال با گذشت ۱۲ سال از بسته شدنش، به دست کیومرث پوراحمد در قالب فیلم «پرونده باز است» در جشنواره فیلم فجر گشوده شده است. هرچند پوراحمد پیرو بیانیهاش برای جشنواره چهل و یکم، حاضر به صحبت درباره فیلمش نشد اما پژمان بازغی، بازیگر برجسته و نامآشنای این فیلم با روزنامه صبا همکلام شد. توضیح درباره همکاری با پوراحمد، نگاهی گذرا به فیلم «پرونده باز است» و البته اقرار به ناراحتی پس از نگرفتن سیمرغ در بیست و دومین جشنواره فیلم فجر، نکات برجسته گپ و گفت ما با پژمان بازغی است که خواندنش خالی از لطف به نظر نمیآید.
آقای بازغی! به نظر با فیلم باشکوهی در جشنواره چهل و یکم حضور یافتهاید. آنچه از گوشه و کنار درباره «پرونده باز است» میخوانیم، از فیلمی خوشساخت، با پرداختی نوین حکایت میکند. همینطور است؟
بله، موافقم، البته پیش از هرچیز باید اعتراف کنم من نسخه پایانی فیلم را هنوز ندیدهام . خب مثل بسیاری از فیلمها، «پرونده باز است» هم برای رسیدن به جشنواره امسال با مشکلاتی روبرو بود. من هم حالا در کار دیگری مقابل دوربین قرار گرفتهام و راستش را بخواهید خیلی از جشنواره و حال و هوایش دور شدهام.
گنجینه سینمای ایران
نام کیومرث پوراحمد هم شما را برای پذیرفتن حضور در این فیلم ترغیب کرد؟
صد در صد، کیومرث پوراحمد نام بسیار بزرگی در سینمای ایران است و وقتی شما با کاری که نام او به عنوان کارگردانش مطرح شده روبرو میشوید، نمیتوانید به سادگی از کنار آن بگذرید. پوراحمد شخصیت برجستهای دارد و گنجینه سینمای ایران است. درباره فیلم «پرونده باز است» هم وقتی متوجه شدم او سالها پیش ماجرای یک پرونده واقعی را از اعدام جوانی که چند سال پس از قتل و با رسیدن به سن قانونی اعدام شد، مطالعه کرده و درصدد ساخت فیلمی با این موضوع است، با کمال میل و احترام این کار را پذیرفتم.
منظورتان از جوانی که اعدام شد، «بهنود شجاعی» است؟
خب انگار درباره فیلم اطلاعاتی دارید. راستش نمیخواستم نامی ببرم و خدای نکرده باعث رنجش خاطر خانوادهای بشوم. این را هم شما گفتید. بله این فیلم برگرفته از داستان واقعی یک پرونده جنایی در دهه ۱۳۸۰ بود.
درباره موتیف فیلمنامه، هرچند تریلری از این فیلم منتشر نشده اما به نظر کاری خوشساخت با سوژهای نسبتاً جدید انتظار تماشاگران را در سالنها میکشد.
درباره سوژه کاملا با شما موافقم. البته باید دقت داشت این سوژه عمومیتی جهانی دارد و خاص یک جغرافیا نیست. موضوع محکومیت بزهکارانی که به سن قانون نرسیدهاند، مقولهای جهانی است و دربارهاش بحثهای داغی مطرح و حرفهای زیادی در بسیاری کشورها زده شده است. این موضوع به یقین تم خوبی برای یک فیلم در جشنواره فیلم فجر محسوب میشود.
خود شما به شخصه درباره مقوله اعدام افرادی که پیش از رسیدن به سن قانونی مرتکب جرم شدهاند، نظری دارید؟
ببینید اصلا درباره نوع این محاکمهها میتوان صحبت کرد اما این مقولهای تخصصی است که در قانون مطرح شده است اما از آنجا که من اشرافی به مباحث قانونی ندارم، طبیعتاً نمیتوانم نظر خاصی درباره این موضوع بدهم، اما از نگاه فیلم این موضوع در کار ما مطرح شده است.
دعوت صمدپور به جشنواره
شما پیش از بازی در فیلم «پرونده باز است» با جمعیتهایی که برای رهایی زندانیان محکوم به اعدام فعالیت میکنند، همکاری داشتهاید؟
خب دوباره برمیگردم به موضوع تخصصی بودن مباحث قانونی و اینکه راستش را بخواهید من نمیتوانم خودم را جای خانواده مقتول بگذارم. پس سعی میکنم کسی را قضاوت نکنم و از نظرگاه خودم به قضایا بنگرم. اینکه خودتان را جای خانواده مقتول بگذارید و از نگاه آنها به قضیه نگاه کنید، واقعاً دشوار است. البته اجازه دهید به شما پیشنهاد کنم از شاهین صمدپور (مستندساز و تهیه کننده تلویزیون) برای تماشای این فیلم دعوت کنید و با او حتما مصاحبه کنید. صمدپور چند کار در این زمینه ساخته و نگاهی جزییتر به این موضوع دارد. بی گمان حرفهایی برای گفتن به شما دارد.
بازی با آستین کوتاه در برف!
در جریان تولید و به ویژه در مرحله فیلمبرداری «پرونده باز است» آیا اتفاقی افتاد که در یادتان بماند و بدل به خاطرهای فراموش نشدنی شود؟
اصلا لحظه لحظه کار با کیومرث پوراحمد، گذشته از افتخار و تجربه، خاطراتی تکرارنشدنی است و از این که در این فیلم توفیق همکاری با او را پیدا کردم بینهایت خرسندم. اما درباره خاطره خاصی که گفتید، باید اذعان کنم چندماه کار ما در مرحله تولید تعطیل شد. عمده فیلمبرداری این اثر در شهریور انجام میشد و بیشتر لوکیشن کار هم در کانون اصلاح و تربیت جلوی دوربین قرار میگرفت. در پایان شهریورماه با اتفاقاتی که در فضای کشور رخ داد، فیلمبرداری برای چندماه تعطیل شد تا کار را در زمستان ادامه دهیم. در حالی که بچههای حاضر در کانون تربیت در تابستان با پیراهن آستین کوتاه به نقشآفرینی میپرداختند، برای ادامه کار هم مجبور شدند در زمستان و حتی در هوای سرد و برفی هم با پیراهن آستین کوتاه مقابل دوربین بایستند. فکر نمیکنم بچهها این خاطره سرد را هرگز فراموش کنند. فیلم هم به دلیل همین توقف دقیقه ۹۰ به جشنواره فیلم فجر رسید.
ماجرای سیمرغی که از کف پژمان پرید
آقای بازغی! میتوانم از سالهای جوانی شما و حضور شما در جشنواره ۸۲ (بیست و دومین جشنواره فیلم فجر) بپرسم؟ به نظر در اختتامیه جشنواره، شما خیلی از رای داوران راضی نبودید. درست است؟
(باخنده) فکر نمیکنم پیر شده باشم! اما میشود کمی بیشتر توضیح دهید.
در جشنواره بیست و دوم، هیئت داوران جشنواره شما و بهرام رادان به عنوان کاندیداهای اصلی دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد معرفی کرد. فکر میکنم گمانهزنیها رای به برگزیده شدن شما میداد اما بهرام رادان برای «شمعی در باد» به این عنوان رسید. صادقانه بگویید، آیا ناراحت شدید؟
ببینید من آن سالها جوانتر بودم، به قول شما جوان بودم! (میخندد) خب راستش بله! من دوست داشتم برنده سیمرغ بلورین شوم و طبیعی بود ناراحت شوم. آن سال با فیلم «دوئل» در این بخش و در کنار چهرههایی چون پرویز پرستویی، حسن پورشیرازی، بابک انصاری و بهرام رادان برای دریافت جایزه کاندیدا شدم. خب این اتفاق برای من نیفتاد و البته سالها از آن گذشته است.
تردید به سینما!
بله گذشته ولی اگر اشتباه نکنم بعد از آنکه سیمرغ را نگرفتید، دلخوری شما تا مدتها ادامه داشت. شما از سینما تقریباً کنار کشیدید و تا چند سال به عنوان بازیگر تلویزیونی مطرح بودید. البته آن سال و حتی بعد از آن درباره این موضوع صحبتی نکردید ولی به نظر میرسید واقعا از این ماجرا رنجیدهاید. این را قبول ندارید؟
نه با حرف شما موافق نیستم. من چرا باید از سینما دوری میکردم؟ برای یک بازیگر حرفهای چه فرقی میکند روی پرده نقرهای به هنرش بپردازد یا در جعبه جادویی به حیات حرفهای خود ادامه دهد؟ اتفاقا چندسال بعد و در جشنواره سال ۸۹ هم برای بازی در فیلم «مرگ کسب و کار من است» به کارگردانی علیاصغر ثقفی که فیلم اولی حساب میشد، دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را دریافت کردم. نه من کنار نکشیدم اما ببینید بحث الآن تغییر سمت و سوی فیلمهاست. اگر دقت کرده باشید داستان بسیاری از فیلمها به قصههایی تلخ بدل شده است. البته این را قبول دارم که بخش عمدهای از نسل نوی سینمای ایران جوانانی پرانرژی و پرشورند که کارهای متفاوتی انجام میدهند. ولی اجازه دهید این را بگویم سال ۸۲ در آن سن و سال این طبیعی بود که نگاهم به سینما تردید کند.
فیلمی با نگاه جهانی
بسیار خب! برگردیم به «پرونده باز است». شما به موفقیت این فیلم در بخشهای متعدد خوشبین هستید؟
در ابتدای گفتوگو هم عرض کردم نسخه پایانی فیلم را ندیدهام و بنابراین نمیتوانم قضاوتی درباره این موضوع بکنم اما در اینکه فیلم «پرونده باز است» اثری است که برایش زحمت کشیده شده و ازآنجا که نام بزرگی چون کیومرث پوراحمد را در تیتراژ خود دارد، همینطور نظر به اینکه فیلم از مقولهای جهانی حرف میزند پس میتوان به موفقیت آن و همینطور اقبال به فیلم خوشبین بود. امیدوارم این فیلم، در جشنواره چهل و یکم، اثری موفق باشد.
درباره نقش خودتان…
اجازه بدهید، «پرونده باز است» امروز در پردیس سینمایی ملت اکران میشود. من از شما خواهش میکنم فیلم را تماشا کنید و بعد عنایت بفرمایید و در گفت و گوی دیگری به تشریح نقش خودم در این فیلم بپردازم. راستش از آنجا که هنوز کسی درباره فیلم صحبت نکرده، بالطبع درست نیست من هم درباره نقش خودم صحبت کنم. امیدوارم پس از نشست خبری این فیلم و گفتوگوی عواملش با رسانهها بازهم در خدمت شما باشم.
به این ترتیب نمیخواهید از «کاپیتان» هم چیزی بگویید؟
(با خنده) نه فرقی نمیکند. آن فیلم هم اکران نشده و من از شما خواهش میکنم در مجالی بعد دربارهاش حرف بزنیم. البته خوشحالم که کاپیتان به جشنواره رسید و به زودی شاهد اکرانش میشویم. این فیلم به کارگردانی محمد حمزهای تولید شده و داستانش درباره کودکان سرطانی است که عاشق فوتبال هستند و آرزو دارند روزی فوتبالیست شوند.
همچنان با موسسه «نماباد» همکاری دارید؟
بله من با موسسه فرهنگی و هنری نماباد قرارداد دارم. امسال هم حدود هزار و ۵۰۰ هنرجوی نوجوان داشتیم که از پیشرفت آنها واقعا خرسند هستم. ماحصل تلاش و پشتکار آنها و تجربیات ما حضور موفق برخی هنرجویانمان در تئاتر شد. البته پیشتر هم این را گفته بودم که در نماباد فقط به مقوله تئاتر و سینما و زیرشاخههای این دو نمیپردازیم. مهم تعلیم یک نسل برای حضور موفق در مراحل گوناگون زندگی است.
ارزیابی کلی شما درباه چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر چیست؟
شوربختانه این روزها سر فیلمبرداری هستم و همین موضوع باعث شده از حال و هوای جشنواره فیلم فجر دور بمانم و از این فضا فاصله بگیرم اما برای همه فیلمهایی که با زحمت و دردسر و خون دل خود را به جشنواره رساندهاند آرزوی موفقیت دارم.
منبع: روزنامه صبا- یاسر سماوات
There are no comments yet