به گزارش صبا، شهاب شهرزاد روزنامهنگار، منتقد و برنامهساز رادیو، در یادداشتی برا روزنامه صبا، از احوالات این روزهای سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر نوشت. متن این یادداشت را میخوانید:
جشنوارهی فیلم فجر، برونداد یک رفتار مدیریتی یا نمایهی بضاعت سینمای ایران؟
این میتواند سرنامهی مناسبی بر نوشتارِ حاضر باشد. اما پاسخ، تقریبا روشن است: جشنواره، – هرچند نه به تمامی – نمایشِ عملکردِ مدیریتِ سینماست؛ بیش از آنکه الزاما بضاعتِ امروزِ جامعهی سینما را به تماشا بگذارد.
به گزارهی دیگر؛ جشنوارهی فیلم فجر در این سالها به دلایلِ قابل بررسی، بیشتر به تماشاگاهِ کارنامهی مدیران سینما تبدیل شده، تا مجالی برای سنجشِ بضاعتِ اهالیِ آن. این نگاه در برگزاری جشنواره از قضا ممکن است بتواند فضای جشنواره و آثار شرکتیافته در آن را تا حدِ ممکن به اقتضائاتِ سرنامهی جشنواره یعنی «فجر» نزدیکتر کند. همچنانکه جشنوارهی چهل و یکم میتواند پاسخی قانعکننده به منتقدانی باشد که بسیاری از دورههای پیشین را با نام و هدف برگزاری جشنواره منطبق نیافتهاند. حالا فرنشینان میتوانند از جشنواره دفاع کنند که به روحِ ایامِ برگزاریاش نزدیکتر است. پیشتر گفته میشد: چگونه است که گاه جشنواره بیاعتنا یا بر خلافِ نامش و یا حتی در نفیِ آن گام برداشته؟ اینک اما، در گامِ چهل و یکم، جشنواره لباسِ انقلابیگری به تن کرده؛ با سربازان و سردارانی جوان. جشنوارهای که ضمن تلاش برای هماهنگی با پیشانیِ انقلابی، با خطر «گلخانهای شدن» هم مواجه است. یعنی تکرارِ تجربههای دههی شصت در سینما. این ضلعِ موضوع نیاز به آسیبشناسی مشفقانه دارد. دورباد که رویداد فرهنگی ملی، خواسته و ناخواسته به عاملی برای فاصلهافکنی بین اهالی فرهنگ تبدیل شود!
در مسیر هماهنگسازی جشنواره با نامی که بر پیشانی دارد، اراده برای همگرایی و همافزایی، نحستین گام است. اگر برآیندِ رفتار جشنواره به ایجادِ شکاف در بین اهالی سینما منجر شود، به نقضِ غرض رسیدهایم. همچنانکه اگر برخی هنرمندان، از جشنواره و حضور یا غیبت در آن، دیواری برای مرزکشی و اهدافِ غیرفرهنگی بسازند، در راهِ نفی و تحریمِ خویش میروند، در راهی نه همسو با تحققِ «ارتشِ متحدِ فرهنگی». این اصطلاحیست که در اینسالها بارها به کار بردهام. از اینرو که باور دارم، یگانه راهِ نجاتِ تمدنِ ایرانی در ایجادِ ارتشی متحد از برگزیدگان فرهنگیست؛ گونهگون، رنگبهرنگ، ناهمقَد و ناهمسلیقه! اما باورمند به اعتلای نام ایران و حتی فراتر از آن؛ «وطن فارسی».
جشنواره میتواند به نمایشی از همافزایی جامعهی سینما و بضاعتِ هنرمندان خلاق تبدیل شود. ساماندهی این همافزایی و اتحاد، آیا برای فرنشینانِ فرهنگ اولویتی حیاتی نیست؟ اولویتی که سبب میشود با دوریگزینی از نگاهِ قبیلهای به سینما، آن را در جایگاه یک رسانهی فراگیر فراملی و «همگانی» بشناسیم نه تقلیلیافته در مختصاتِ یک «رسانهی گروهی».
جشنوارهی چهل و یک، خواه ناخواه مجالِ شناسایی سینماگرانیست که گام اول را برمیدارند. پرتعدادیِ نسبیِ فیلماولیها را به فالِ نیک باید گرفت. یعنی که: بگذار صد گل بشکُفَد! تاریخ به ما خواهد گفت که از دلِ این سینماگران تازهنفس، کدام و کدامها نامِ سینمای نوینِ ایران را با نامِ خود گره خواهند زد.
There are no comments yet