فیلم «در آغوش درخت» | معناها؛ از خیلی دور تا خیلی نزدیک | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۰۰:۴۷
یادداشت | جشنواره بین‌المللی فیلم فجر

فیلم «در آغوش درخت» | معناها؛ از خیلی دور تا خیلی نزدیک

محراب توکلی | فیلم «در آغوش درخت» از احساساتی که کاراکترهایش خرج‌ می‌کنند، اتمسفر یا بهتر است بگوییم مسیر می‌سازد.‌ مسیری که مخاطب از آن عبور می‌کند و به لحظاتی قدم می‌گذارد که در کلام نمی‌گنجند.‌ تنها باید لمس شوند.‌

به گزارش خبرنگار سینما صبا فیلم «در آغوش درخت» ساخته بابک خواجه‌پاشا در نهمین روز از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر به نمایش درآمد. این فیلم با دست‌گذاری روی چالش‌هایی احساسات‌برانگیز مخاطبان داخل سالن را همراه و درگیر خود کرد.

برای اینکه بتوان به فهم و درک درستی از فیلم «در آغوش درخت» رسید، باید به مشخصه‌هایی که مربوط به اتمسفر و فضاسازی هستند دقت کنیم. فضا در سینما به مثابه جریانی که توسط میزانسن و بازیگرها ساخته می‌شود، قابل رویت است. از این رو تکنیک شخصیت‌ها در اکت و مهندسی کارگردان در کنترل بازیگر، لحن دوربین و ساختارهای بصری بسیار حائز است. از طرفی حال و هوایی که می‌خواهد توصیف کند، به ماده خام داستان نیز وابسته است. «در آغوش درخت» قصه زن و شوهری است که قصد طلاق دارند و می‌خواهند طلاق بگیرند. طلاق آن‌ها باعث جداییِ دو فرزندشان از یکدیگر می‌شود. دو پسر به نام‌های طاها و ارسلان. دو برادری که عاشقانه یک‌دیگر را دوست دارند و نمی‌توانند از هم دور شوند.

کشمکش در این نقطه شکل می‌گیرد و کاراکترها را به کنش و تعامل با یکدیگر وا می‌دارد. آن‌ها تا عبور از کشمکش و رسیدن به یک عدالت و نظم خانوادگی از انرژی و احساساتشان مایه می‌گذارند. در چنین مرحله‌ای است که سویه‌های اتمسفریک و ژانریک به جانِ مخاطب افتاده و او را تحت تاثیر قرار می‌دهند. رنگ، نور و نماهایی که از لحاظ زیبایی‌شناسی دارای ارزش‌های بالایی هستند، بر جریان‌های احساسی در فیلم سوار می‌شوند. به نقل از فردیناد دو-سوسور عناصری که در میزانسن چیده می‌شوند، می‌توانند محتوای لازمه را بروز دهند. به عنوان مثال وقتی فرید در اوج استرس زیر باران می‌ایستد، نور قرمز یک ماشین چهره‌اش را می‌پوشاند. فضایی که از این نما متساطع می‌شود، هم از ارزش‌هایی سینمایی برخوردار است و هم مخاطب را درگیر می‌کند.‌ از مثال گفته‌شده می‌توان نمونه‌های دیگری بیان کرد که در این یادداشت نمی‌گنجد.

نماهای باز و بسته‌ای -دور یا نزدیک- که خواجه‌پاشا به کارمی‌بندد به مثابه نشانه (کد) دست به خلق معنا می‌زنند.

در این حین باید به ردپای مجیدی و رضا میرکریمی در فیلم اشاره شود. وقتی فیلم در آغوش درخت را می‌بینیم، به شکلی ناخودآگاه کرامت‌های انسانی -و کودکانه- در آثار مجیدی و رمانسِ نرم، لطیف و مستحکم جاری در فیلم‌های میرکریمی در ضمیرمان نقش می‌بندد.‌

سر آخر فیلم «در آغوش درخت» از احساساتی که کاراکترهایش خرج‌ می‌کنند، اتمسفر یا بهتر است بگوییم مسیر می‌سازد.‌ مسیری که مخاطب از آن عبور می‌کند و به لحظاتی قدم می‌گذارد که در کلام نمی‌گنجند.‌ تنها باید لمس شوند.‌

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

آخرین اخبار

پربازدیدها