به گزارش صبا، نمایش «در و گبر و یک قرص نان» به نویسندگی و کارگردانی داود فتحعلی بیگی از یکشنبه ۳۰ بهمن به مدت ۲۰ شب اجرای خود را در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر آغاز کرد. در این اثر نمایشی که یکی از نمایشهای اجرا شده در چارچوب چهل و یکمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر بود حمیدرضا معدنکن، امیرآزاد روستا، فاطمه رضاخانی، محمد رمضانی، کیانوش حاتمی، ساغر نوروزی، محمد حاج محمدی، مصطفی خدابنده لو، علی صابر، آرش اعظمی، ثنا آزادروستا، امیر علی بهاری به عنوان بازیگر حضور دارند. خبرنگار صبا درباره این نمایش با داوود فتحعلی بیگی نویسنده و کارگردان این نمایش به گفتگو نشسته است که در ادامه می خوانید.
تئاتر در و گبر و یک قرص نان اثر نمایشی است به قلم خودتان، در مورد نام نمایش توضیح دهید.
این نمایش از سه قصه تشکیل شده است، اولی قصه یک در، دومی یک زرتشتی (گبر) که به دنبال درمان بیماری خود است و سومی قصه دزدیده شدن یک قرص نان است. در ادامه این سه قصه در هم تنیده شده به صورت موازی روایت میشوند تا در نهایت در نقطه گره گشایی به هم میرسند. دراین میان نان به نسبت اینکه از مهمترین دغدغههای نیاز عموم مردم است بار دراماتیک پیدا کرده و این سه روایت را به هم پیوند میدهد.
این اثر نمایشی را چه زمانی نوشته بودید؟
۲۰ سال پیش این نمایشنامه را برای جشنواره تئاتر رضوی نوشته بودم که در همان سال هم در جشنواره شرکت دادم. برای اجرای عموم آن اقدام نکرده بودم که امسال ضمن حضور این نمایش در چهلویکمین تئاتر فجر، اجرای عموم آن هم میسر شد. این قصه زمانش به گذشته برمیگردد اما مفاهیمی را در برمیگیرد که ما بهازای امروزیاش را در عصر حاضر شاهد هستیم. در نگارش آثار تاریخی نویسنده باید توجه داشته باشد که داستانش مربوط به هر دورهای که هست باید یک مابه ازای امروزی داشته باشد. با این رویکرد اگر در همان دقایق اولیه، تعلیق و گره داستان افکنده شود انتظار در مخاطب برای دنبال کردن ماجرا ایجاد میشود.
چه مدت زمانی صرف تمرین و آماده سازی این اجرا شد؟
حدود ۲ ماه در ۴۰ جلسه تمرین کردیم. این نمایش به سفارش ستاد فجر کار شد که ترجیح دادیم بعد از جشنواره نمایش را به اجرای عموم بگذاریم که پرونده کار بسته شود.
آیا ستاد جشنواره، به شما نمایشی با درونمایه مذهبی و دینی سفارش داده بودند؟
خیر، کوروش زارعی در ابتدا از من نمایشنامهای ازخودم را به نام پوستین وارونه سفارش داده بود که موضوع آن درباره حوادث جنگ جمل و امام علی بود، منتها این نمایشنامه بسیار پرهزینه و پر بازیگر بود و امکان آماده شدن آن در مدت زمان مانده به جشنواره میسر نبود، این نمایشنامه حداقل سه ماه تمرین مستمر با روزی حداقل ۵ ساعت زمان را می طلبید که شرایط برای این کار فراهم نبود.
البته با همین رویکرد موضوعی نمایشی با عنوان ایرانیان اثر رضا صابری در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد، که اصلا رضایت بخش نبود؟
بنده موفق به دیدن این نمایش نشدم، البته نظرات دوستانی که این نمایش را دیدند به شما نزدیک بود و برای من بسیار تعجب آور است، چرا که رضا صابری در کارگردانی تئاتر مسلط و دارای سابقه درخشانی است.
چهل ویکمین دوره تئاتر فجر را با توجه به عموم نمایشهایی که در این دوره اجرا شد، چطور دیدهاید؟
موفق به دیدن تمامی اجراها نشدم، یکی از اجراها به نام مامور خیابان ۹۲ که اتفاقا نویسنده نمایشنامهاش خودم بودم به قدری ضعیف و زیر خط آماتوری کارگردانی شده بود که من خودم به عنوان نویسنده این متن اصلا این کار را نپسندیدم، طوری که حتی یک جمله از آن را متوجه نشدم و برایم عجیب بود که اصولا این تئاتر با این کیفیت بسیار نازل با چه معیار و سنجشی به بخش ویژه جشنواره راه پیدا کرده است؟ نمایشی دیگری هم از استان البرز دیدم. این نمایش هم با اینکه نتیجه یک کار گروهی حرفهای بود اما متاسفانه قصه بسیار سستی داشت. نمایشی دیگر هم که با کارگردانی هادی کیانی از اصفهان بود به همین ترتیب یک قصه ناپخته داشت که کارگردان سعی کرده بود با بزک کردنهای اضافی ضعفهای نمایشی اثر را بپوشاند و در کل بیشتر آثاری که من دیدم هیچ امتیاز ویژه دراماتیکی برای حضور در جشنواره نداشتند. البته چند کارخوب هم بوده که از نظر من بهتر بود این جشنواره با آثار کمتر اما آبرومندانهتر برگزار میشد. مثلا به جای ۵۰ نمایش، ۲۰ اثر باکیفیتتر انتخاب میشد.
با توجه به اینکه این جشنواره ماحصل یک سال کوشش تئاتر ایران است، آیا عدم حضور پیشکسوتان و بزرگان نمایشی ایران در عرصه تئاتر در چندین سال اخیر، نمیتواند باعث این مسئله باشد که با جشنواره اینچنینی روبرو هستیم؟
بله اما باید توجه داشت که امروزه امکاناتی در اختیار هنرمندان است که در گذشته نبود. کارگاههای آموزشی، کتاب و فیلم همه و همه منابعی هستند که برای هنرمند میتوانند در این زمان تاثیرگذار باشند، اما با این وصف کار تئاتر یک امر مستمر است اگر هنرمند درمدت زمانی به هر دلیلی ازصحنه نمایش فاصله بگیرد متاسفانه در بازگشت مجدد کارآیی گذشته را نخواهد داشت. این مسئله گریبانگیر حرفهایهای این هنر هم هست. یک بخش دیگر این مسئله به دانشگاهها و آموزشگاهها برمیگردد که آموزشها بیشتر به صورت تئوری برگزار میشود در حالی که تئاتر ماهیت و رسالت خود را در کار عملی و پلاتویی به دست می آورد. متاسفانه دانشجوها آنچه را که به صورت تئوری میخوانند به تجربه عملی و نمایشی نمیرسانند. من یادم هست زنده یاد دکتر محمد کوثر که استاد ما در دانشگاه هنرهای زیبا بودند، از همان ابتدای سال نمایشنامهای را انتخاب میکردند و در حین آموزش، یک نمایش را به صورت عملی به اجرا می رساندند و همین باعث می شد که دانشجویان در جریان پرورش و تولید یک نمایش به صورت حرفهای و آکادمیک قرار میگرفتند. در همین دورهها بود که بزرگان تئاتری چون زنده یاد امین تارخ و سعید پورصمیمی پرورش و تعلیم دیدند. یکی از مهمترین کمبودها در حال حاضر همین است که در دانشگاهها و دانشکدههای هنری ما فرصت و شرایط اجرا برای اساتید ما وجود ندارد. بخش دیگر آسیب شناسی تئاتر ایران را باید در این مسئله جستجو کرد که متاسفانه ما از دیدن غافل هستیم و به تماشای نمایشهای اجرایی نمینشینیم. اقای کرم رضایی یک جمله خیلی خوب در این زمینه داشت که معتقد بود اثر نمایشی بد را هم باید دید چرا که با دیدن یک نمایش بد یاد میگیریم که به این شکل نمایش را اجرا نبریم! متاسفانه بیشتر هنرمندان ما خیلی اهل مشاهده آثار دیگران نیستند و اغلب نمایشهای که اجرا میشوند را نمیببینند. در حالی که یکی از راههای تجربه کردن دیدن است. مخصوصا فارغ التحصیلان این رشته که باید مخاطبین اصلی اجراها باشند چرا که یکی از راههای بازسازی خود، تجربه تماشا کردن آثار نمایشی است. دانشجویان و علاقهمندان حتی اگر شرایط اجرای یک نمایش ندارند باید جلسات دورهمی خود را به نمایشنامه خوانی و تحلیل بگذارند. اینها مسائل ریشهای هستند که هنرمندان تئاتر از آن غافل هستند و متاسفانه بدون این استمرار امکان آفرینش و خلق دست نمیدهد. فارغ التحصیلان با اتمام درس خود در دانشگاه فکر می کنند که دیگر برای ورود به این عرصه آمادگی کامل را دارند در حالی که تازه در آغاز مسیری دور و دراز قرار دارندکه باید با ممارست آن را طی کنند. البته شرایط سخت اقتصادی هم بسیار آسیبرسان است. صادقانه برای اجرای در و گبر و یک قرص نان اگر حمایت نمیشدم شرایط اجرای آن را نداشتم. در حال حاضر یک بازیگر فقط برای حضورش در صحنه، حداقل روزانه ۱۰۰ هزار تومان باید کرایه بپردازد و همین طور تا اجرا که همه مراحل آن هزینهبردار است.
از تجربه حضورتان با بهرام بیضایی در فیلم «سگکشی» بگویید؟
همان موقع هم متاسفانه من غافل بودم، من در این فیلم نقش خودم را بازی کردم اما حالا پشیمانم که چرا به غیر از صحنههایی که در آن حضور داشتم، در حین کار در کنار استاد بیضایی، ایشان را به تماشا ننشسته و از تجربه آفرینش بی بهره بودم! من این نبود خود را در آن زمان غفلت میدانم. متاسفانه این مسائل را زمانی متوجه میشویم که دیگر فرصت از دست رفته و بودن در محضر استاد قابل بازگشت نیست، ضمن اینکه من معتقدم که اصولا یادگیری تمامی ندارد. با این حال معتقدم عدم حضور بزرگان به هر دلیلی؛ مهاجرت، شرایط بد اقتصادی و… باعث لطمه خوردن به تئاتر ایران می شود چرا که یک اجرای پر رونق فقط یک اجرا نیست و بازخوردهای مثبت زیادی دارد، همان طور که اجرای «پرده خانه»گلاب آدینه از همان ابتدا که قدرت بازیگران اصلی را پرورش میدهد فرصتی فراخ برای هنرجویان مبتدی ایشان فراهم کرده است که ضمن تجربه ماندگاری که رقم میزنند تعلیم هم میبینند. برای تماشاگران هم تجربه دیدن یک اثر جذاب را به هراه دارد. اینکه عدهای در کنار هم جمع میشوند تا یک موضوع اجتماعی را به چالش بکشند این تجربه با هم دیدن باعث فرهنگسازی و کاتارسیس اجتماعی می شود که ماحصل آن شبیه به یک امر شبهآئینی وحدت آفرین عمل میکند که در تسهیل امر گفتار و بده بستانهای اجتماعی مردمی بسیار موثر است. در تصمیم گیریهای کلان شهری لازم است که در تمامی مناطق شهری و استانی در ایران تماشاخانههای حرفهای داشته باشیم تا در زیر سایه هنر درمانگر و انسان ساز تئاتر شاهد فرهنگسازی جمعی با ریشهای کاملا آئینی و علمی باشیم.
در حال حاضر داوود فتحعلی بیگی را بیشتر با پدرنمایشهای ایرانی میشناسیم، برای حفظ و ماندگاری شیوههای نمایشی ایرانی در حال حاضر چه اقداماتی در حال انجام است؟
شیوههای نمایش ایرانی هم از مباحث مغفول مانده است. سالهاست که در حال پافشاری و اصرار هستیم که برای این میراث ماندگار هنری ایران در دانشگاهها رشتهای تخصصی تبیین و راه اندازی شود. حتی برای این رشته شرح درسی تعریف کرده و ارائه دادهایم اما متاسفانه هنوز وزارت علوم به این نتیجه نرسیده که با وجود این حجم از مقالات علمی و پژوهشی در این حوزه رشتهای تخصصی راهاندازی کند. در حالی که برای ساختن و آفرینش یک حال پربار، ما دائما باید به گذشته رجوع و آن را در زمان امروز معنی کنیم. اگر ما گذشته را به خوبی نشناخته و درک نکرده باشیم چطور باید به آن بپردازیم؟ بنابراین تا زمانی که آموزش نباشد، آفرینش هم دچار مشکل میشود. متاسفانه در حال حاضر ما یک مکان اختصاصی و کاربردی به تناسب نمایش ایرانی برای اجرای این سبک نمایشی نداریم. منظورم تماشاخانهای است که برحسب سنت اجرایی نمایش ایرانی ساخته شده باشد وهنرمندان در حلقه میانی تماشاگران، به ایفای نقش بپردازند. چنانچه اگر همین نکته صحنهای از نمایش ایرانی رعایت شود، هنرمندان هم ناچار هستند که برای ایفای نقش در این سبک، اصول و مبانی نمایش ایرانی از جمله سیاه بازی و تخت روحوضی و … را فرا بگیرند. به همین ترتیب مخاطبان هم اگر بدانند مکانی است که نمایش ایرانی را به مفهوم درست کلمه به اجرا میبرد، حتما تماشای این سبک از نمایش را در برنامههای خود میگنجانند.
منبع: روزنامه صبا- سمیه نجفی خاتونی
There are no comments yet