فردیت هنرمندان تجسمی و چالش کارگروهی در اصناف هنرهای تجسمی | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۱ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۱:۰۳

فردیت هنرمندان تجسمی و چالش کارگروهی در اصناف هنرهای تجسمی

نهمین نشست و بخش دوم نشست هشتم از سلسله نشست‌های «بازیابی» با عنوان «مداخله نهادهای هنری در صورت‌بندی امروز و فردا» برگزار شد.

به گزارش صبا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ابتدای نشست، آسیه مزینانی درباره رویکرد «بازیابی» نهم عنوان کرد: امیدوارم که در این روزهای غصه، ترس، وحشت و نگرانی برای دخترانِ مدرسه‌ای‌مان به قدری که برای شما مقدور است، خوب باشید و اندک امیدهای باقی‌مانده را حفظ کرده باشید. در ادامه‌ی بررسی نقش نهادهای هنری در صورت‌بندی امروز و فردا روی میدانِ هنرهای تجسمی تمرکز خواهیم کرد. برخلاف بازیابی‌های قبلی، می‌خواهیم به اصل ماجرا بپردازیم و قدری از تاریخچه انجمن‌ها عبور کنیم تا به وضعیت امروز برسیم و درباره‌ی آینده‌ی انجمن‌ها گفتگو کنیم. در ابتدا مروری خواهیم داشت بر تجربه‌ی این سه انجمن در اعتراضات اخیر.

فرزاد هاشمی در سخنان ابتدایی گفت: در حقیقت، انجمن صنفی کارگری عکاسان ایران شاید نخستین گروه از انجمن‌های هنرهای تجسمی بود که تحت تاثیر مستقیم اتفاقاتی قرار گرفت که از شهریور ماه سال جاری رخ داد. چنانکه گروهی از عکاسان به فاصله چند روز پس از شروع اتفاقات، دستور مستقیم گرفتند که اجازه تردد و حمل دوربین عکاسی را ندارند و اگر به اینها عمل نکنند، بازداشت می‌شوند. البته تمامی این محدودیت‌ها به صورت غیررسمی به آنها اطلاع داده شد. واقعیت امر این است که همه‌ی عکاسی، عکاسی اجتماعی و خبری نیست ولیکن کسانی هم که در عکاسی طبیعت، عکاسی تبلیغاتی و دیگر زیرشاخه‌های عکاسی فعال بودند، تحت تاثیر فضای پیش‌آمده قرار گرفته و انگیزه انجام کار را ندارند. از روزهای نخست دریافتیم که جریان دارد به سمتی می‌رود که دیگر عکاسان نمی‌توانند به راحتی دوربین عکاسی به دست بگیرند و عکاسی کنند حتی آنها که عکاس یک خبرگزاری هستند. اینکه به یک عکاس اجازه ندهند عکس بگیرد مثل این است که به یک نفر اجازه حرف زدن ندهند. عکاس دلش می‌خواهد از هر چه در اطرافش می‌گذرد، مستندنگاری کند و فرقی ندارد که در چه شاخه عکاسی فعالیت می‌کند. حتی اگر عکاسی عضو صنف نباشد و از این راه، کسب درآمد نکند و از روی عشق و علاقه به عکاسی به این رشته بپردازد، این بزرگترین محدودیت برایش خواهد بود.

بیشتر از انجمن صنفی کارگری عکاسان ایران، انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران به طور مستقیم درگیر این ماجرا شدند و به طور غیرمستقیم به آنها اطلاع داده شد که اعضای آنها اجازه عکاسی ندارند. فشارها از روزهای نخست اتفاقات در آخر شهریور ماه ۱۴۰۱ آغاز شد. همه انجمن‌های هنرهای تجسمی یک بیانیه مشترک درباره خانم مهسا امینی در در روز ۲۶ شهریور ماه منتشر کردند.

در سال ۸۸ هم، متاسفانه این رویه بود که به طور کامل اجازه نمی‌دادند عکاسی دوربین عکاسی به گردن بیاندازد و در خیابان حضور داشته باشد. انجمن در واکنش به این محدودیت‌ها در رویداد «ده روز با عکاسان» در سال ۸۹، جمله‌ی «لطفا، با دوربین عکاسی وارد شوید!» را به عنوان تیتر انتخاب کردیم تا این فضا را بشکنیم. قرار نیست یک حکومت تعیین کند که عکاس چه کند چون دوربین عکاسی ابزار ماست. خیلی خوشحالم که فناوری چنان پیشرفت کرد که اگر عکاسان اجازه ندارند در خیابان کار کنند، مردم دارند عکاسی می‌کنند. ما نگران بودیم این بخش از تاریخ ما فراموش بشود و از آن، مستندنگاری صورت نگیرد ولی الآن می‌بینیم که عکس‌های زیادی بیرون آمده است که لزوما برای عکاسانِ حرفه‌ای اصناف عکاسی نیست و مردم عادی آنها را ثبت کرده‌اند. هرچند که اگر یک عکاس حرفه‌ای حضور داشته باشد، می‌تواند عکس‌های برجسته‌تر و ماندگارتری ارائه بدهد.

 

امیر راد نسبت هنرمندان با جامعه را اینگونه توصیف کرد: هنرمندان در این جامعه‌ زندگی می‌کنند و تحت تاثیر این جامعه قرار می‌گیرند که به طور مستقیم و غیرمستقیم در فرایند خلق هنری آنها تاثیر می‌گذارد. هنرمندان نمی‌توانند بدون تاثیر از آنچه در اطرافشان رخ می‌دهد، زندگی و خلق کنند. انجمن‌های هنری محلی برای جمع شدن هنرمندان در راستای هدفی مشخص هستند و وقتی چنین اتفاقاتی می‌افتد، هنرمندان به عنوان یک وظیفه اجتماعی واکنش نشان می‌دهند. انجمن هنرمندان نقاش ایران هم فردای واقعه مهسا امینی با انتشار بیانیه‌ای واکنش نشان داد سپس در کنار دیگر انجمن‌های هنرهای تجسمی، بیانیه‌های دیگری منتشر کرد. در ادامه، پیگیری دستگیری‌های گسترده هنرمندان بود که نقاشان هم جزو آن بودند. پیگیری سختی بود که موفق هم بود. من خودم دلم می‌خواست در چنین شرایطی به جای وارد شدن به فضای واکنشی که همواره این چنین است، فضا را به سمت کُنش‌گری پیش ببریم. شاید همین برنامه گفتگوها که در شورای عالی خانه هنرمندان هم راجع به آن صحبت شد، حرکتی به سمت پیش بردن ما به سوی کُنش باشد. به طوری که ما بتوانیم تعیین‌کننده باشیم و روی فضا تاثیر بگذاریم نه اینکه همواره منتظر باشیم که اتفاقی بیافتد و دنبال این باشیم که باید که چه واکنشی نشان بدهیم. آنچه که نیاز جامعه ما است، حرکت و کُنش جامعه هنری است و انجمن‌ها با محدودیت‌هایی، امکان این را دارند که مرجعی برای فعالیت‌های کُنشی باشند. خواسته‌ها در انجمن‌ها مشخص شود و فضاسازی‌ها در آنجا اتفاق بیافتد. انجمن‌ها باید به سمتی بروند که کنش‌مند شوند و دیگران را به واکنش وادار کنند. گاهی بیانیه دیرتر صادر می‌شود، اعضا گلایه می‌کنند در صورتی که حتی انتشار این بیانیه‌ها هم برای کسانی که آن را تنظیم می‌کنند، هزینه‌های گوناگون دارد. افرادی که در انتشار بیانیه دخیل هستند، تفکرات متفاوتی دارند و به یک توافق جمعی رسیدن، زمان‌بر است. گاهی هزینه‌های ایجادشده برای افراد تنظیم‌کننده بیانیه‌ها، هزینه کمی نیست ولی انجمن‌ها پای آن می‌ایستند چون به هر حال، فضا باید تغییر کند برای اینکه حرکت و پویایی در فضای هنری ایران ایجاد شود. این شرایطی است که تجربه این چند ماه به ما می‌گوید و در سال ۸۸ هم تجربه‌اش کردیم. آن موقع، فکر می‌کردیم این تجربه‌ها تکرار نخواهد شد ولی تداوم آن، خلاف آن را نشان می‌دهد. فضای هنری باید زبان و بیانی مشخص پیدا کند و بتواند با گفتگویی مثل همین که دارد اتفاق می‌افتد، به جامعه و کسانی که بر جامعه حکومت می‌کنند، خواسته‌های مشخص و دقیقش را اطلاع دهد و پای آنها بایستد. انجمن‌ها تا حدی می‌توانند این کار را انجام دهند.

بهزاد اژدری به عنوان نماینده انجمن‌های هنرهای تجسمی در کمیته پیگیری و حمایت قضایی هنرمندان گفت: کمیته پیگیری و حمایت قضایی هنرمندان سابقه قبلی در سه خانه تئاتر، موسیقی و سینما داشته است، چون این سه خانه بیشتر از هنرهای تجسمی گرفتار جریان‌های قضایی بودند و در هنرهای تجسمی، این اتفاقات به ندرت رخ داده بود. بنابراین آنها در صف اول بودند چون هنرمندان زیادی مثل جعفر پناهی یا توماج صالحی را داشتند که زندان رفته بودند. همچنین، اعضای آنها به ویژه در سینما و موسیقی بیشتر از هنرمندان تجسمی شناخته‌شده بودند چون هنرمندان تجسمی در حد یک گالری و بیشتر در مرکز، شناخته‌شده هستند و همین موضوع پیگیری را سخت‌تر می‌کرد. ما وضعیت هنرمندان دستگیر شده‌ی هنرهای تجسمی را در سراسر ایران پیگیری کردیم که کار دشواری بود. پیدا کردن اطلاعات بازداشتی‌ها و دسترسی به خانواده‌ی آنها سخت بود و خودش تبدیل به مسئله شده بود. در هر حال، این تلاش‌ها به نتیجه رسید. این تجربه به ما یاد داد که با توجه به وضعیت ملتهب فعلی حتما باید کمیته‌ای برای پیگیری مسائل قضایی هنرمندان هنرهای تجسمی داشته باشیم. همان‌طور که می‌دانید هر وکیلی اجازه وکالت این پرونده‌ها را ندارد و همچنین، هزینه وکالت این وُکلای خاص، از ۲۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان در نوسان است که اصلا با وضعیت معیشتی هنرمندان تطابق ندارد.

واقعیت این است که اگر مسئله عفوِ رهبری نبود، کار خیلی سخت‌تر هم می‌شد.

یکی از حضار عنوان کرد: من عکاسی مستندِ خیابانی می‌کنم و وابسته به جایی نیستم. من قبل از انقلاب اسلامی و در سال ۵۶ و حین انقلاب عکاسی می‌کردم و کسی جلوی من را نمی‌گرفت ولی الآن مشکل شده است و می‌ترسم که عکس بگیرم. یکی از دوستان فعالیت انجمن‌ها را به عنوان راهکار پیشنهاد داد چون اگر به صورت فردی کار کنید، نمی‌گذارند کار کنید و شاید انجمن‌ها بتوانند کاری صورت دهند.

فرزاد هاشمی درباره نقش انجمن‌ها در جلوگیری از ایجاد مشکل برای هنرمندان و به ویژه عکاسان بیان کرد: من هم سال ۵۶ و اوایل انقلاب اسلامی عکاسی می‌کردم و کسی جلوی مرا نمی‌گرفت چون آن موقع، کسی متوجه اهمیت عکس به عنوان یک رسانه نمی‌شد. پاسخ من به شما این است که هر راهی پیدا کنید که عکاسی کنید،مواظب خودتان هم باشید چون اگر اتفاقی بیافتد، کسی و حتی انجمن‌ها هم نمی‌توانند کاری انجام دهند. در عین حال، در حال حاضر، آنها هم می‌دانند که این دیگر راهکارش نیست چون مردم دارند خودشان عکس می‌گیرند و حتی جایی که عکاسان نمی‌توانند حضور پیدا کنند یا به علت وضعیت نوری، امکان عکس گرفتن ندارند، عکس گرفته می‌شود و این از تاثیرهای گسترش دوربین عکاسی موبایل‌هاست. تفاوت عکاسان با بقیه هنرمندان در این است که باید در حین اتفاق حضور داشته باشند و مثل نویسنده‌ها یا نقاش‌ها نیستند که یک اتفاق را مشاهده کنند و بعد بتوانند راجع به آن بنویسند یا نقاشی کنند. اولین اتهامی که برای یک عکاس مطرح می‌شود، این است که قصد دارد آن عکس را برای رسانه‌های خارجی بفرستد و هیچوقت حس نمی‌شود که یک هنرمند دارد به کار و وظیفه‌اش عمل می‌کند. من آنقدر از اینکه کسی عکس نگیرد، نگران نیستم چون همیشه دیگرانی هستند.

 

امیر راد راجع به تلاش برای ایجابی کردن فعالیت‌های انجمن‌ها تصریح کرد: منظور من از ایجابی کردن این است که باید از ارتباطات، توانایی‌ها و امکانات انجمن‌ها پیش از بحرانی شدن وقایع استفاده کنیم تا بتوانیم در وقایع کُنش نشان دهیم. گاهی ما مجبوریم واکنشی رفتار کنیم چون تجربه مشابه یک اتفاق را نداریم و این اصلا بد نیست. حرف‌ها راجع به شرایط بحرانی باید در مواقع غیربحرانی زده شود و این گفتگویی است که باید انجام بگیرد تا کُنش بتواند در مواقع غیربحرانی انجام شود.

بهزاد اژدری گفت: تا قبل از این، فکر می‌کردیم که با حاکمیتی با مواضع ایدئولوژیک یا مواضع امنیتی یکدست مواجه هستیم ولی تعدادی نهاد امنیتی که وجود دارد که ما حتی اسم آنها را نمی‌دانیم، برخی الگوهای ذهنی، عقیدتی و ایدئولوژیک وجود دارند که به نسبت‌های مختلف اهل مدارا یا مقابله هستند. مثلا وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از امکان آواز خواندن زیر پل سی و سه پل می‌گویند که سابقه تاریخی هم دارد و سنت دیرپایی در اصفهان محسوب می‌شود اما نهادی دیگر، آن را ممنوع می‌کند. مسئله ما گفتگو با حاکمیت نیست، فکر می‌کنم مخاطبان ما مردم هستند. ما باید برای تماس با آنها و تاثیری روشنگرانه بر آنها تلاش کنیم. ما با جایی که هیچ مخالفتی را برنمی‌تابد جز پیگیری وضعیت و آزادی کسانی که بازداشت شده‌اند کاری نداریم. بده و بستان هنرمند با جامعه است ضمن اینکه در اساسنامه انجمن‌ها، هرگونه فعالیت سیاسی ممنوع است و حاکمیت می‌تواند عکس گرفتن، مجسمه ساختن و نقاشی کشیدن را یک فعالیت سیاسی قلمداد کند بنابراین اجازه کار ندهد. حالا ما باید بیاییم با آنها صحبت کنیم که فعالیت هنری، اجتماعی و سیاسی را تعیین کنید و اینها کجا از هم جدا می‌شوند که من از آن عبور نکنم. وقتی هر بار تعریف مسائل اجتماعی و مسائل انضمامی زندگی مثل کاریکاتور گران شدن دلار به تضعیف حاکمیت ارتباط پیدا می‌کند پس من چه باید بکنم؟ چه چیزی و از کجا تا کجا سیاسی هست و نیست؟ ما این مشکلات را داریم و این مشکلات همیشه در عرصه هنر خواهد ماند چون هنر مثل پرانتز نیست که از جایی شروع و در جایی دیگر تمام شود. همینکه می‌اندیشید، دارید کار هنری می‌کنید.

فرزاد هاشمی درباره باره فرانسوی‌ها با عکاسی گفت: فرانسه مهدِ عکاسی است و در آن، گالری‌های عکس خیلی رونق دارند چون فرانسوی‌ها خیلی عکس را دوست دارند. مثلا آنها دوست دارند هر چند وقت یکبار عکس‌های «آندره کرتش» را ببینند. علاقه‌ی فرانسوی‌ها به عکاسی شبیه رابطه ایرانی‌ها با کشتی است. این تماشای عکس در فرانسه، فرهنگ شده است و من می‌خواهم بدانم چگونه این یک فرهنگ شده؟ فرانسوی‌ها برای استقرار جمهوری‌شان پنج بار میان جمهوری و پادشاهی رفت و برگشت داشته‌اند تا در نهایت توانستند به حکومت دموکراتیک فعلی برسند. اگر بخواهیم به دموکراسی برسیم، نهادها تسهیل‌گر هستند و نباید انتظار ما از نهادها عمل شاقی باشد چون ما در دوران اولیه تشکل یافتن نهادها هستیم. همین بیانیه دادن یا برگزاری یک بینال مستقل از سوی انجمن‌های هنرهای تجسمی، همان تسهیل‌گری است. اگر فکر کنیم انجمن‌ها می‌توانند جلو باشند و پرچمی به عنوان پیشقراولان بردارند که اعضا دنبال آنها حرکت کنند، اصلا ممکن نیست. انجمن‌ها تسهیلگران هنرمندان برای ایفای نقش‌شان هستند. ما اعتقاد به آزادی اندیشه داریم چون فکر آزاد نباشد، هنرمند نمی‌تواند خلق کند.

 

بهزاد اژدری در تکمیل سخنان او گفت: هنر تجسمی، هنری است که به صورت انفرادی شکل می‌گیرد و طریقه شکل‌گیری یک هنرمند تجسمی با سینماگر، نوازنده ارکستر و غیره متفاوت است که گروهی کار انجام می‌دهند و یاد می‌گیرند که چقدر به هم نیاز دارند. خصیصه کارگروهی به لحاظ روانشناسی در همه هنرمندان تجسمی دنیا ضعیف است. در انجمن‌های هنرهای تجسمی رفته رفته این خصیصه‌ی کارگروهی به هنرمندان این رشته، اضافه می‌شود و می‌فهمد که به گروه نیاز دارد و مفاهمه و دموکراسی را درمی‌یابد. هنوز همین تلقی وجود دارد که به چند نفر آدم به عنوان هیئت مدیره رای می‌دهیم تا تمام مشکلات ما را حل کنند. این تلقی اتفاقا در اعضایی وجود دارد که غالبا در کار داوطلبانه، حضور فیزیکی و شرکت در انتخابات در انجمن‌ها مشارکت نمی‌کنند. این یک مسئله رفت و برگشتی است چون هیئت مدیره اگر بتواند به عنوان یک هسته تفکری فکر کند، دیگر نمی‌تواند همزمان دست به عمل بزند چون در وقت عمل، به اعضا احتیاج دارد مخصوصل وقتی قرار است یک تحصن یا عملی جمعی انجام دهید. همه اعضای یک صنف که مثل هم فکر نمی‌کنند و همه نقاشی انتقادی نمی‌کشند. فضا خیلی متکثر است و اینکه همه اعضا بتوانند به یک هدف واحد برسند، نیازمند منِشی است که در طول زمان به وجود بیاید و آزموده و درونی شود. ما در این راه خیلی جوان هستیم. دوستانی که از واقعیت‌های موجود اطلاعی ندارند، فقط برخی انتظارات را بیان می‌کنند که تحقق آنها، با مشکلات ساختاری روبرو است. انجمن‌ها می‌توانند حول این ستون جمع شوند که آزادی بیان است و آن را با چالش و سختی پیگیری کنند. با محقق شدن آزادی بیان، همه آزادی‌های دیگر کسب می‌شود. چون آزادی بیان بدین معنی است که کسی حق ندارد اثر مرا سانسور کند یا رئیس شورای سیاستگذاری بینال‌ها نباید معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد. وزیری که فرق هنرهای تجسمی با هنرهای سنتی را نمی‌داند، باید به او گفت که تو جایت اینجا نیست و این باید درست شود. اینها را باید با صدای بلند گفت. اگر از اینجا نخواهیم شروع کنیم، باید به اتفاقات پیش‌پاافتاده واکنش نشان دهیم. ریشه تمام اتفاقاتی که قرار است برای ما رهاورد باشد، در کلمه «آزادی» نهفته است. در شرایطی که چنددستگی در حاکمیت وجود دارد، باید به گفتگو نشست و به توافقی رسید. ما می‌دانیم داریم کجا زندگی می‌کنیم و تغییرات هم ناگهانی اتفاق نمی‌افتد بلکه انجمن‌ها باید قدم به قدم روی این مسئله پافشاری کنند، دائم گفتگو کنند و روی آن مانور بدهند. انجمن‌ها باید دائم بین رفتار ایجابی و سلبی در نوسان باشند چون افراط در هر دو نوع رفتار، می‌توانند برای آنها مشکل درست کنند. این مثل برنده شدن در مسابقه دو و میدانی و با اختلافی اندک است. ذهنیت ایرانی فکر می‌کند که باید مطلق پیروز یک میدان باشد که این ایده خام، جوانانه و آرمان‌گرایانه است. اینطور نیست که فکر کنید همه چیز یا خیلی خوب یا خیلی بد است و ما می‌توانستیم کاری انجام دهیم و ندادیم. اعضای هیئت مدیره انجمن‌ها هم در مسیر تکامل هستند و دارند یاد می‌گیرند علاوه بر اینکه به پشتیبانی اعضا نیاز داریم و در نهایت، طرف مقابل یک گروه یکدست نیست و افرادِ آن دارای افکار، امکانات و انگیزه‌های مختلفی هستند. گاهی وزیر در جلسه‌ای می‌گوید که حرف شما درست است ولی من اجازه این کار را ندارم یا اینکه دارم برای این موضوع توبیخ می‌شوم پس شما به عنوان یک انجمن عملا کاری از دستت برنمی‌آید.

امیر راد درباره تمرین نهادسازی در ایران گفت: تمرین نهادسازی و درگیر کردن هنرمندان در تصمیم‌گیری از یک زمان مشخص و از دوران خاتمی آغاز شده است که زمان چندان طولانی هم نیست و ما هنوز در حال تمرین کردن آن هستیم. من این تلاش‌های بیست و چندساله را حرکتی رو به جلو می‌بینیم و کنش‌ها و واکنش‌ها پخته‌تر و درست‌تر شده است ولی تا به نقطه مطلوب برسیم، زمان می‌برد. در اساسنامه انجمن‌ها، آنها موسسات فرهنگی هنری ذکر شده‌اند که طبق این اساسنامه نمی‌توان کار صنفی انجام داد ولی ما به هر طریقی داریم تلاش می‌کنیم که این کار صنفی را هم انجام بدهیم. گاهی تلاش‌هایی که ما می‌کنیم فقط به نظر یک بخش مثلا بخش حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیاز ندارد بلکه باید تاییدیه نهادهای بالادستی گرفته شود و رفع این مشکل زمان‌بر است.

بهزاد اژدری انتظارات نابجای برخی اعضا را اینگونه توصیف کرد: این یک مبحث روانشناسی است. اینکه ممکن نیست که مثلا من به عنوان عضو هیئت مدیره بتوانم ماحصل یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله و شیوه زیستیِ آشوبناکی که در این دهه‌ها داشتیم را به تنهایی تغییر دهم. اعضا فکر می‌کنند بی‌آنکه نقشی در بهتر شدن اوضاع بر عهده بگیرند فقط باید مصرف کننده باشند.

البته که این یک تلقی در فرهنگ ما است و موجودی به نام حاکمیت یا فرد بالادستی مثل یک مدیر ساختمان، باید همه کارها را انجام دهد و چون ما به او وکالت دادیم، دیگر هیچ تلاشی نباید کنیم. کسانی که در دوره‌هایی از این گزاره‌ها در نقد هیئت مدیره‌های وقت می‌گفتند، وقتی نوبت به انجام دادنش می‌رسد پس از چند ماه می‌گویند که اشتباه کردم. در صورتی که همانهایی که به آنها نقد داشتند، در چند سال و با استمرار توانستند به نتایجی دست پیدا کنند. اعضای هیئت مدیره از جان، مال، زمان، آبرو و اعتبارشان مایه می‌گذارند تا کاری برای صنف‌شان انجام دهند و آنچه که برای آنها باقی می‌ماند؛ خستگی، از دست دادن فرصت‌های شغلی و بی‌آبرویی است. کافی است در یک نمایشگاه که قرار است آثار سطح بالا نمایش داده شود، اثر یک نفر در داوری رد شود، شروع به اعتراض می‌کند و حرف از باندبازی و غیره می‌زند. خب، من با فرهنگ این آدم چه می‌توانم بکنم؟ جز اینکه مثل یک سنگ زیرین آسیاب باشیم تا این جامعه، کم‌کم چیزهایی را بیاموزد که این برای کسانی که مسئولیتی دارند، بسیار هزینه‌زاست، چون پای هیچ حقوق و پاداشی برای آنها در میان نیست. اعضا عضو انجمن می‌شوند که خود اعضا هم در جهت رشد آن انجمن، دست به انجام فعالیت‌هایی بزنند ولی مثل اینکه این رابطه در اینجا کاملا معکوس و معیوب است. انجمن‌ها علی رغم تمام مشکلاتی که وجود دارد، دارند کارهایی را انجام می‌دهند. وقتی انجمنی مثل انجمن خیریه امام علی (ع) به سادگی تعطیل می‌شود، دیگر مسئله ما حاکمیت نیست بلکه خودمان و مخاطبان‌مان هستیم. اینکه ما با هم در چه تفاهمی راه را هر قدر سخت، آرام و مقطعی یک قدم به جلوتر برده باشیم و از این تقلی‌های انقلابی دست برداریم چون باید با عالمِ واقع همانطور که هست، روبرو شد.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۴۰/۴۴۰/۴۳۰/۰۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۰/۲۷۸/۱۷۴/۵۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۳۴/۸۵۵/۰۴۱/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۲/۳۲۳/۵۲۸/۰۰۰
  • استاد
    ۸۰۶/۶۲۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۰/۳۴۲/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۱۱۹/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۸۲/۰۳۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۶۸/۴۸۰/۰۰۰