ما با تلویزیون قهر نکرده‌ایم

 به گزارش صبا، بچه‌های دهه‌های ۵۰و۶۰ با عروسک‌های «زی زی گولو» و «خونه مادربزرگه» و عروسک‌های بسیار دیگری خاطرات به یادماندنی و فراموش‌نشدنی دارند. همان عروسک‌هایی که دنیای کودکی ما را می‌ساختند و ما مفهوم زندگی را با داستان‌ها و ماجراهای‌شان یاد می‌گرفتیم. همان کوچولوهای اسفنجی دوست‌داشتنی که ما را پای تلویزیون میخکوب می‌کردند.

به این دلیل که پشت هر کدام از آنها ایده، خلاقیت و عشق بود و همین نکته باعث شد که محبوبیت خود را تا به امروز هم حفظ کرده و چند نسل با آنها ارتباط برقرار کنند. عادل بزدوده که ید طولایی در نویسندگی و کارگردانی و ساخت عروسک دارد، یکی از همین خالقان روزهای خوش کودکی ماست. او فارغ‌التحصیل رشته نمایش عروسکی از دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه هنر تهران است که عروسک «پسرخاله»‌اش یکی از ساخته‌های ماندگار اوست. وی در پاسخ به این سوال که به کدام یک از عروسک‌هایی که در آن دوران طراحی کرده اید و ساختید، تعلق خاطر بیشتری دارید، می‌گوید: هر کدام از آنها مثل بچه‌های من هستند و به هر کدامشان تعلق خاطر خاصی دارم. بنابراین من همه بچه‌هایم را دوست دارم. از زی‌زی‌گولو گرفته تا مخمل و… چون آنها را با عشق ساختم. همین موضوع باعث می‌شود که وقتی من را می‌بینند و می‌شناسند به من عشق می‌دهند. خاطرم هست برای کاری به بانک رفته بودم و کارمند بانک من را شناخت و به بقیه هم گفت که من کی هستم و همگی به من لطف کردند و تلویزیون، این لطف مردم و احترام را به من داد.
بزدوده در این گفت‌وگو از تاثیرات عشق و دانش و تجربه سازندگان عروسک‌ها و برنامه‌های عروسکی در ماندگارشدن آنها گفت. بهتر است باقی را از زبان خودش بخوانید:
ما دوران کودکی‌مان را با عروسک‌هایی سپری کردیم که اغلب آنها را شما ساخته‌اید. اصولا بچه‌های دهه ۶۰ نوستالژی‌های جذابی با برنامه‌ها و مجموعه‌های عروسکی دارند. چرا برای بچه‌های امروز این اتفاق کمتر می‌افتد و برنامه‌های عروسکی ماندگار و محبوب کمتر ساخته می‌شود؟
می‌توانم بگویم آن عروسک‌هایی که شما در کودکی دیده‌اید و هنوز هم به یاد دارید و برایتان جذاب است، حاصل تفکر یک تیم بسیار کارکشته است. یعنی از تهیه‌کننده و کارگردان و مدیر تولید گرفته تا نویسنده و طراح و سازنده عروسک و صداپیشه برای خلق یک عروسک، چالش‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. به تعبیری می‌توانم بگویم همه افرادی که در یک کار عروسکی دخیل بودند، تخصص و سواد آن کار را داشتند. یعنی مثلا کارگردان یا تهیه‌کننده، درس آن کار را خوانده بودند. اما متاسفانه اغلب تهیه‌کننده‌هایی که در این دو دهه اخیر در این زمینه فعالیت می‌کنند آدم‌های تحصیلکرده‌ای هستند، اما دانش این کار را ندارند. در واقع می‌توانم بگویم یکی از مهم‌ترین هدف تیم ما در اتاق‌های فکر این بود که بدانیم وظیفه ما در حد فراتر از ایران باید باشد. یعنی این گونه نبود که مثلا من به کارگردان بگویم چون بلدم فلان عروسک را برایت می‌سازم. تیم ما شدیدترین جلسات، بحث‌ها و دیدگاه‌ها درباره این که برآیند و فرآیند ما در ۱۰ یا ۳۰ سال بعد چه خواهد شد را در پیش‌تولید داشت. این چالشی است که این روزها شاید برای کمتر تیم سازنده‌ای به وجود می‌آید و اصلا به این موضوع فکر نمی‌کنند. من و همه کسانی که آن سا‌ل‌ها در این زمینه فعالیت می‌کردیم، در این ۴۰سال تجربیات‌مان بیشتر شده، اما عده‌ای دوست ندارند از این تجربه‌ها استفاده کنند. شاید دلیل فقدان شخصیت‌های ماندگار و محبوب در برنامه‌های عروسکی همین مساله است، چون از تجربه ما استفاده نمی‌شود.

منظورتان این است که به شما و هم‌نسل‌های شما کمتر پیشنهاد کار می‌شود یا شرایط برای حضور و فعالیت شما مساعد نیست؟

اصولا پیشنهاد که نمی‌شود و اگر هم این اتفاق بیفتد، کار قابل قبولی نیست. ما هم هیچ کدام که اهل سرهم‌بندی نبوده و نیستیم و نخواهیم بود. چون از همان روزهایی که ما کار می‌کردیم، نگاه‌مان فقط به بچه‌های تهران نبود. بلکه نگاه ما به دورترین روستاهای ایران بود. اما متاسفانه برخی کارها، هیچ تاثیر و حضور فرهنگی در خانواده‌ها نمی‌تواند داشته باشد.

درباره تاثیر فرهنگی عروسک‌ها و برنامه‌ها روی خانواده‌ها و بچه‌ها گفتید. باید بگویم ما در آن دوران شخصیت‌های‌مان با این کاراکترها شکل گرفت و خیلی چیزها را از زبان عروسک‌ها یاد گرفتیم. به گونه‌ای که هنوز هم در ذهن‌مان مانده و تاثیراتش را در زندگی می‌بینیم.

اصلا هدف و قصد ما همین بود و هیچ وقت، هیچ کدام از کارهای ما به صورت مستقیم پیام اخلاقی را به بچه‌ها منتقل نمی‌کرد. مثلا به طور مستقیم نمی‌گفتیم بچه‌ها دندان‌هایتان را مسواک بزنید یا نظافت شخصی‌تان را رعایت کنید. اصلا این طور نبود. این ماجرا را در یک فضا قرار می‌دادیم تا بچه‌ها خودشان تشخیص بدهند. چون ما به بچه‌ها احترام می‌گذاشتیم. ما می‌دانستیم برای چه گروه سنی باید چگونه کار کنیم که تاثیر آموزشی -تربیتی داشته باشد و در عین حال لحظات شاد را هم برایشان فراهم کنیم. ما برای تمام پروژه‌هایی که برای کودک و نوجوان چه در سینما و چه در تلویزیون می‌خواستیم کار کنیم، قبل از این که کار ساخته شود، چندین جلسه برگزار می‌کردیم. دلایل انتخاب موضوع، متن و کاراکتر را بررسی می‌کردیم و درباره‌اش با هم بحث و جدل داشتیم. بعد با آگاهی تمام دنبال این می‌رفتیم که حالا می‌خواهیم چه بسازیم. بعد از آن، تازه در مرحله چه بسازیم هم کلی دعوا می‌کردیم تا خروجی‌مان حیثیت و آبروی ایران و خودمان را حفظ کند و برای بچه‌ها اعتبار تعیین کند. نکته دیگر این که اولویت ما در هیچ کاری بحث مالی و دستمزد نبود و این مساله آخرین چیزی بود که به آن فکر می‌کردیم. چون می‌دانستیم دستمزدهای‌مان را به موقع دریافت می‌کنیم و مساله و دغدغه‌ای در این زمینه نداشتیم. چون ما همگی عاشق بچه‌ها بودیم و عشقمان کار برای کودک و نوجوان سراسر ایران بود، ولی مدت‌هاست از عشقمان دور شده‌ایم. در صورتی که تلویزیون، خانه ماست. این گونه تصور نشود که ما تلویزیون را دوست نداریم. مگر می‌شود آدم خانه‌اش را دوست نداشته باشد؟

ما که با مجموعه‌های عروسکی که بازپخش می‌شود، خاطره‌بازی می‌کنیم. شما چطور؟ وقتی تکرار آنها را تماشا می‌کنید چه خاطراتی برایتان زنده می‌شود؟

ما وقتی با دوستان و همکاران دور هم جمع می‌شویم و خاطره‌بازی می‌کنیم از روزهایی می‌گوییم که در سال ۱۳۵۸ پشت سر گذاشتیم. شاید باورتان نشود اما از شهریور تا شب عید از این استودیو به آن استودیو می‌رفتیم و برای بچه‌ها کار می‌کردیم. مثلا از استودیو ۱۱ به ۱۴ می‌رفتیم و همین طور از این استودیو به آن استودیو می‌رفتیم و مدام در رفت و آمد بودیم. حتی خاطرم هست تلویزیون در آن زمان خیلی ماشین نداشت و ما در برف از جام‌جم تا میدان ولی‌عصر(عج) پیاده می‌رفتیم تا بتوانیم ماشین پیدا کنیم و به خانه‌های‌مان برویم. چون عاشق این حرفه بودیم و با عشق برای بچه‌ها کار می‌کردیم. ما در دامان تلویزیون رشد کردیم و شهرت‌مان را مدیون تلویزیون هستیم.

البته بارها تاکید شده که درهای صداوسیما به روی پیشکسوتان باز است.

ما هم با تلویزیون قهر نکرده‌ایم. مگر می‌شود کسی با خانه و خانواده‌اش قهر کند یا از آن فاصله بگیرد؟!  اتفاقا چون کار ما فرهنگی و برای بچه‌ها است، بسیار وظیفه خطیری داریم.

با توجه به سلیقه و خواسته بچه‌های امروز و گستردگی رسانه‌ها کار برای برنامه‌سازان سخت‌تر هم شده است.

حتما همین طور است. چون بچه‌ها با شبکه‌های اجتماعی می‌توانند همه دنیا را رصد کنند.

​​​​​​​به نظر شما هنوز هم می‌توان با ایده‌ها و طرح‌هایی که شما و هم‌نسلان‌تان دارید، بچه‌های امروز را پای تلویزیون میخکوب کرد و نگاهشان را از ماهواره و اینترنت به سمت تلویزیون سوق داد که برنامه‌های مناسب‌تری برایشان دارد؟

من شک ندارم که می‌توان این اتفاق را دوباره رقم زد. چون خودم دو فرزند پسر دارم که هنوز هم کارهایی را که ما در دهه ۶۰ می‌ساختیم با ولع تماشا می‌کنند. چون ارزش کار را متوجه می‌شوند.

منبع: روزنامه جام جم- زینب علیپور طهرانی