به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، تلفن زنگ میخورد، متصدی گوشی را میگذارد، همه چیز پالایشگاه قفل و زنجیر شده است. رضا سرچشمه (پولاد کیمیایی) وارد میشود. «افجهای» (زنده یاد جمشید مشایخی) ملیگرای طرفدار مصدق با آن سوی خط حرف میزند» «زور میگی آقاجون! حکم من بازرسه اونم بازرس این همه پرونده نفتی… حالا من پول نفت رو بدم به کسی که توی انگلیس طرف معامله توست؟ ولی اسمش رو نیارم؟ من شاه و وزیر و مامور دماغ گنده نمیشناسم، حتی تو رو که میخوای یه نفر رو بفرستی که منو بکشه… من دنبال نفت مردمم تو دنبال نفت دلالا! مصدق چی میخواست؟ اخراج کارشناسای انگلیسی رو از مناطق نفت خیز… مجلس تشکیل نشد. به مردم بیرون مجلس گفت شما مجلس هستید! اونجا که یه عده مخالف مصالح مملکت هستن، مجلس نیست!»
افجهای ادامه میدهد: «من اگه به تو بگم باشه، هم نمیمیرم، هم ماهی چند بشکه بذارم برای خودم کنار بسه! نه! من این پرونده رو جای امنی میذارم که وقتی مُردم، دست کسی نیفته که ماست مالیش کنین!! اما تو آقا قاسم (مسعود رایگان) که فامیلیتم نمیدونیم… تو که به سناتوری نمیرسی! من که برای شما نفعی ندارم! معلومه بگو بیاد بزنه بگو بیاد عین شما تو این جریانان خیلی زیاده! گوش کن آقای قاسم خان که از سیاست چیزی حالیت نیست چقدر می گیری؟ چی میگیری؟»
لحظاتی بعد رضا سرچشمه که برای کشتن افجهای آمده، از این کار پشیمان میشود و به جنگ قاسم خان میرود!
در فیلم «سرب»، نوری (با بازی یگانه زندهیاد «هادی اسلامی») که یک روزنامهنگار ملیگراست، برای یافتن یک شاهد یهودی (با بازی زندهیاد امین تارخ) از سوی دکتر مصدق و آیتالله کاشانی حمایت میشود.
در «قاتل اهلی» و در شخصیتپردازی «حاج آقا نور» (با بازی زنده یاد پرویز پورحسینی) چنین رویکردی وجود دارد و در شروع یکی از سکانسها، تابلویی بزرگ از مصدق بر دیوار منزل او نقش بسته است.
در «خائن کشی» آخرین اثر کیمیایی هم که هنوز به نمایش عمومی درنیامده، هم برای نخستین بار شخصیت مصدق (با بازی فرهاد آئیش) در فیلم حضور دارد و هم حضور او در ماجراهای فیلم محوری است.
و باز بخش آخر مواجهه رضا سرچشمه با افجهای:
– افجهای: گفته بودن منو میکشن! تویی!! تو این مملکت، تو این اوضاع وایسادن و کار کردن ننگه! اگه بخوای پول مردم رو از پاچه ورمالیدههای گندیده بگیری، متهمت میکنن… تو باید هیچی ندونی! نه مردم رو میشناسی نه از مردمی!
– رضا سرچشمه: سر جیبمو میدوزم، پا رو دل و زندگیم میذارم که بگم: نه! من اسلحه مو جایی میکشم که فکر کرده باشم. دارم از خود زخم یاد میگیرم…
There are no comments yet