به گزارش خبرنگار صبا امشب در سلسله معرفیهای ایام نوروز فیلم «یک صبح زیبا» اثر میا هانسن-لووه محصول سال ۲۰۲۲ را معرفی خواهیم کرد.
در سلسله یادداشتهای صبا قرار بر این بود که یک شب در میان شما را با یک فیلم کلاسیک و تقریبا امروزی آشنا کنیم. اکنون نوبت به اثری میرسد که در سال گذشته منتشر شد؛ «یک صبح دلانگیز» اثر میا هانسن-لووه قصه زنی را روایت میکند که با چالشهایی در زندگیاش مواجه شده است. ساندرا (لئا سیدو) از یک طرف با آلزایمر پدرش دست و پنجه نرم میکند و در طرف دیگر زندگی عاطفی و عاشقانهاش به مشکل خورده است. اما چیزی که در این میان روشن است. علاقه شدید او به پدر و معشوقهاش است. این علاقه با مخاطب نیز در میان گذاشته میشود. از این رو مسیر همذاتپنداری بیننده با ساندرا شکل میگیرد. مسیری که سرشار از لحظات درخشان و قابل فهم است. پیش از آن که به یکی از آن لحظات اشاره شود، توجه به اتمسفر جاری در فیلم خالی از لطف نیست.
فیلم «یک صبح دلانگیز» در راستای نام اثر آکنده از زندگیست. لحظههایی که ما ادراک انسان همواره با آنها سر و کار دارد. از تبسم پدری سالخورده تا گفتوگویی دلنشین با یک غریبه در خیابان. تماشای فیلم «یک صبح دلانگیز» میتواند اهمیت روزمرگی را برای مخاطب آشکار کند. اهمیتی که از جنس تکرار، تنوع، وحدت و پراکندگی است. به همین علت میا هانسن-لووه اغلب ثانیههای بیاهمیتی از زندگی شخصیت اصلی را به نمایش میگذارد. رویکردی که به حضور تکرار، تنوع، وحدت و پراکندگی در زندگی توجه دارد.
در این راستا یکی از لحظات مهم فیلم به نمایی که ساندرا در اتوبوس نشسته و از ملاقات پدرش بازمیگردد مربوط میشود. او مدتی است که از معشوقهاش اطلاعی ندارد. بعد از یک دعوای جدی دیگر خبری از او نشده است. ناگهان صدای زنگ گوشی به صدا در میآید. پیامکی برای ساندرا آمده. ساندرا پیام را باز میکند. پیام از طرف کلمنت است. در آن نوشته شده: “بدون تو دیوانه میشوم!”.
ساندرا پس از کمی تامل لبخند میزند. چشمانش از اشک پر میشود. سرش را به شیشه اتوبوس تکیه میدهد و با چشمانی پرشور به نقطهای خیره میشود. لحظهای که تقریبا همهمان به نحوی با آن مواجه شدهایم. لحظهای که شاید نقطه عطفی در زندگیمان نباشد، اما هیچگاه فراموش نخواهد شد!
در آخر با اینکه فیلم «یک صبح دلانگیز» خیلی مورد اقبال جشنوارهها قرار نگرفت، اما تماشای آن از اهمیت زیادی برخوردار است.