«تو بزرگی و در آیینه‌ی کوچک ننمایی»

                                                                      عکس: سهراب پرواز

به گزارش صبا، سهراب پرواز شاعر، نویسنده و عکاس با به اشتراک گذاری عکسی از ایرج طهماسب در صفحه شخصی خود در واکنش به حملات مجازی علیه او چنین نوشت:

«پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند»

کسانی هستند که دوست‌ دارند یکی دو جمله‌ را بگیرند و تا ابد غزل پست مدرن بنویسند و بخوانند. من اما هنوز غزل سعدی را ترجیح می‌دهم و یک مصراع از آن را با هزار دیوان حرف‌ تکراری اما پر سر و صدا عوض نمی‌کنم. هیجان جز در عاشقی آن هم در خلوت عاشقانه، فاجعه به بار می‌آورد و اولین قربانی‌اش خود آدم خواهد بود. آدمی که قربانی هیجان شود دیگر جز در ویرانه‌ جهانش را نمی‌جوید. یا مأیوس می‌شود یا با امید به آبادی محله‌ی خود جهانی را ویران می‌کند! فکر می‌کنم اگر سعدی مانده است، اگر حافظ مانده است، یکی از هزار نکته و رمز کارشان متانت در هنرشان است و پختگی در بروز آن. وگرنه در همان روزگار صد‌ها نفر با چندین دیوان هیجان‌شان را فریاد زده‌اند اما صدایشان نه در آن روز به جایی راه برده و نه حتی به امروز رسیده است. فقط به خود آسیب زده‌اند و جهان خود. با برخی حساب و کتاب‌ها لابد باید حافظ را به دار می‌آویختند که چرا در آن زمانه‌ی پر آشوب چنان که می‌خوانیم با متانت و به شیوه‌ی خود فکر و احساسش را بروز داده است! و چه ‌حرف‌ها که یک خطش را هنوز کسی نتوانسته با هنرش در آمیزد و به روزگار بسپارد. بیانیه‌ی سیاسیِ حافظ در آن روزگار ارزشمند‌تر است یا شعر او از آن روزگار تا به امروز؟ هوش اگر نداریم، سلیقه‌ داشته باشیم! شعر را مثال می‌زنم چون در این سرزمین عقبه دارد و می‌توان از این مسیر به هزار سال قبل بازگشت، نگاه کرد و به خیلی چیزها تعمیمش داد. هرگز وسعت دامنه‌ی رک‌ بودن در کلام را در هیچ رسانه‌‌ی دیگری نمی‌توان یافت؛ با این حال باور کنید برای شعر گفتن فقط رک گفتن کافی نیست!
آن‌ها که می‌مانند شرط اول کارشان ذوق،متانت و سواد است، بعد هیجان! هر کس به شیوه‌ی خود کار می‌کند و با تجربه و ابزار و به قدر وسع خود.
این روزها چند کپشن خواندم که همه یک حرف تکراری را مدام کپی و پیست می‌کردند. من به چیزهای تکراری همان‌‌قدر شک می‌کنم که به شعارهای تکراری!
تیترهای تکراری از عزت خالی هستند و فقط با اعتماد به نفس سر و کار دارند‌. اعتماد به نفس برای ساختن کافی نیست!
اگر تمام چیزی را در نیافتیم به جای نمایش برشی از آن و معرکه گرفتن، یک بار به آیینه‌مان شک کنیم؛ برویم عقب‌تر بلکه بیشتر ببینیم!
من به چیزهایی که بی‌جهت سر و صدا می‌کنند شک می‌کنم و این شک کمکم می‌کند که جنس هیجانم را بشناسم. این شک کمکم می‌کند که در خلوتم با خود فکر کنم. این شک به من اجازه می‌دهد که هنوز سعدی بخوانم و جواب بگیرم و با آن جواب بدهم:
«تو بزرگی و در آیینه‌ی کوچک ننمایی»