۱. درگذشت کیومرث پوراحمد کارگردان سینما و تلویزیون بسان همه مرگهای هنری دیگر مواجه شده با انبوه خاطرهنگاری، دلنوشته، یادگارینویسی و...
۲. کاملا قابل پیش بینی است که نهایتا یک هفته تا ده روز دیکر سوژه ای دیگر رو شده و یادگاریها به سمت سوژه تازه میرود ولی اینکه چگونه است برخی از جماعتی که در این سالها کمترین توجهی به خالق شب یلدا نداشتهاند، تخیلنگاری وافری داشتهاند در شرح همکاریهای ناتمام و عدم درک جایگاه فرهنگی وی، نه جای پرسش،که جای تلخند دارد.
۳. از آن طرف تنها سینماگری که در هفت سال اخیر به عنوان تهیهکننده سه فیلم آخر پوراحمد کنار وی بود کمترین حرفی نمیزند! علی قائم مقامی به عنوان تهیهکننده سه فیلم «کفشهایم کو»، «تیغ و ترمه» و «پرونده باز است» کنار پوراحمد بود و در هر سه فیلم نیز با حداقل حمایت ارگانی، فیلمها را بسامان رساند و کاری کرد که پوراحمد -که خود زمانی گفته بود اگر نتواند فیلمسازی کند، افسردگی دامنش را میگیرد- لااقل بتواند فیلم بسازد…
۴. چطور است که از قائممقامی جز پیامی کوتاه در رحلت همکار و رفیقش ندیدیم ولی جماعتی که به عمرشان جز آواز «مادر من، مادر من» را نشنیدند و تازه آن را هم نه به پوراحمد که به خسرو شکیبایی میشناختند، حالا شدهاند متخصص شناخت پوراحمد و دستاوردهای او؟؟
آخر. نه دوستان! شما راست نمیگویید و گرنه اگر بنا به پوراحمدشناسی است هم باید از حمایتهای فارابی در دهه شصت بگویید و هم از بیمهری های فارابی در دهه نود و در عین حال از زحمات علی قائم مقامی یاد کنید که یک تنه کوشید پوراحمد بتواند ایدههای سالیان اخیرش را فیلم کند…تنها کسی که در این سالها پای ایدههای پوراحمد ایستاد، قائم مقامی بود که حالا فقط گوشه ای ایستاده و تنها با نگاه عاقل اندر سفیه مینگرد در رفتار جماعتی که تا دیروز کارشناس مسمومیت مدارس بودند، پریروز متخصص تحریم جشنواره و حالا شدهاند کارشناس درک پوراحمد و چرایی خودکشی!
There are no comments yet