به گزارش صبا «هومن سیدی» در سالهای گذشته، با تکرار موقعیتها و ایدههایی مشخص در مسیر ساخت مولفه قرار گرفته است. او بر روی موقعیتهایی عاطفی، اخلاقی و خصوصا خشونتآمیز مانور میدهد. شگردی که ردپایش در «سیزده» و «مغزهای کوچک زنگزده» احساس میشود. هر سینماگر و کارگردانی در سودای مولفشدن و مولفبودن دست به چنین کاری میزند. اما شخصیت و روایت در منطقی بودن این امر دخیل هستند. نمیشود صرفا دست به تکرار درونمایهها زد. خشونت، عطوفت و دلبستگی موضوعاتی هستند که هر کارگردان میتواند به شیوه خودش به آنها بپردازد. سیدی نیز در فیلمهایش به این موضوعات و درونمایه بها میدهد. جزئیات خشونت را ترسیم میکند و به اشک، ناله و دیالوگهایی که کاراکترهایش در هنگام خشم ادا میکنند، توجه دارد.
در فیلم «جنگ جهانی سوم» نیز چنین فضاهایی دیده میشود. اما تفاوت اساسی این فیلم با سایر آثار هومن سیدی در همان ساختارهای ذکر شده است؛ «شخصیت» و «روایت». و «جنگ جهانی سوم» در ترسیم و بازنمایی شخصیت و روایت از فیلمهای دیگر هومن سیدی جلوتر است.
از این رو فضاها و موقعیتهایی که کارگردان در آثار قبلیاش به آنها میپرداخت، در «جنگ جهانی سوم» شکل و جایگاه مشخصی پیدا کردهاند. حال و هوا و مسیر اتمسفریکی که «جنگ جهانی سوم» طی میکند مدیون روایت و خصوصا شخصیت اثر است.
شکیب (محسن تنابنده) برای کارگری در پشت صحنه یک فیلم داوطلب میشود. او پس از چند روز در جریان ساخت آن فیلم اعتماد مسئولان تولید را جلب و به شکل ثابت مشغول به کار میشود. در یادداشتهای متعددی روند شکلگیری کاراکتر شکیب به شخصیت پرویز (زنده یاد لوون هفتوان) در فیلم «پرویز» نسبت داده شده است. اما به نظر میرسد کاراکتر دیگری وجود دارد که شکیب میتواند نسبت نزدیکتری با آن برقرار کند؛ رحیم. شخصیت رحیم (امیر جدیدی در فیلم قهرمان) با مظلومیت و ترحم جایگاهی برای خود پیدا میکند. اما رفته رفته با دروغی که در ابتدا گفته است، آن روی شخصیتش برملا میشود.
در واقع روند تغییر کاراکتر رحیم برای مخاطب از یک دروغ شروع میشود. رحیم و شکیب در موقعیتی متفاوت دست به عملی مشابه میزنند تا خود و سپس کسی را که دوست میدارند، نجات دهند. تا قهرمان باشند! اما دست تقدیر از دروغ آنها پتکی میسازد و بر سرشان میکوبد.
در نهایت شاید شکیب روند و مسیر بهتری را برای همذاتپنداری با مخاطب طی میکند. روندی که آهستهتر پیش رفته و جزئیات بیشتری را از شخصیت شکیب آشکار میسازد.
اگر بخواهیم آخر و عاقبت شکیب را به اصطلاح لو ندهیم تنها یک بحث باقی میماند؛ «همذاتپنداری». لفظی که تا آخرین لحظه همراه و همپا با مخاطب است. بودن مخاطب با شکیب به لحظات دراماتیک فیلم ارزش میبخشد. نماها و میزانسنهایی که سیدی به کار میبندد -به واسطه همذاتپنداری مخاطب با شکیب- میتوانند روح و روان بیننده را به بازی بگیرد. علاوهبر این ویژگیِ زیباییشناسانه نماها ارتباط احساسی مخاطب با اتمسفر فیلم را دوچندان میکند.
«جنگ جهانی سوم» در پیریزی شخصیت و روایت موتیفهایی که هومن سیدی به آنها توجه داشته را دراماتیزه میکند. مستقل از هر فیلم -حتی آثار سیدی- این فیلم نمایش مردی است که نمیخواهد فرصت قهرمانشدن در زندگی را از دست بدهد. به همین سبب مخاطب تا آخرین لحظه پای او میایستد!
There are no comments yet