به گزارش صبا، نمایش «معرکه در معرکه» از صفاتی انسانی میگوید که پاک فراموش شده است. همان جوانمردی که در ایران کهن در میان مردان ایرانی حرف اول را میزد و حالا نیست. مردانگی ایی که در آن گذشتن از حق خود و حتی از بین بردن منافع خود برای دیگر ارزش بود. اینجاست که به گفته استاد طهمورث مرز پهلوانی و قهرمانی مشخص میشود و اینکه همه کس میتوانند قهرمان باشند اما هرکسی به درجه پهلوانی نمیرسد.
سیروس سپهری درباره نقش خاص و سخت خود در این نمایش گفت: مرحوم سیروس گرجستانی قبل از من این نقش را در سال ۱۳۷۲ به اجرا برده است، به همین خاطر من به صورت ناخودآگاه در اجرا با او مقایسه میشدم. «لوطی» نقش شریر و سختی بود و نمایشی از مردمان باری به هرجهت و نون به نرخ روز است. درآوردن نقش به این شکل که دیدید زمان بسیاری برد، دوستان با مشورت قصد کمک به بنده را داشتند اما من از آنها خواستم که بگذارند خودم نقش را در درونم بیافرینم، که خوشبختانه بالاخره این اتفاق افتاد و نقش لوطی از کار درآمد.
او ادامه داد: تئاتر نیاز به حمایت دارد، در تمامی کشورها این مسئله به خوبی اجرا میشود. اما در ایران این مسیر به اشتباه رفته است. حدود ۱۰ سال پیش این تصمیم گرفته شده بود که گروههای تئاتری خود را به ثبت برسانند و با حمایت دولت، هر سال بدون هیچ دغدغهای دو نمایش برای اجرا آماده کنند. به این شکل در هر گروه کاملا شغلها تفکیک شده و از همان ابتدا مشخص بود و کارگردان برای هر اجرا از بابت بقیه شاخه ها تیم نویسندگی، اجرا و بازیگری، گروه طراح لباس و صحنه خیالش راحت بود و با همین اطمینان قلبی کار خود را شروع میکرد و خروجی آن هم می شد؛ تئاتر، تئاتر و تئاتر، آنچه که جامعه بیش از هر چیز به آن نیاز دارد، یادم میآید که بزرگی میگفت: تئاتر ادب است ملتی که تئاتر ندارد ادب ندارد.
سپهری گفت: صحنه تئاتر برای همه مانند مدرسهای است که اساتیدی چون استاد طهمورث و بزرگان دیگر در حال درس دادن در آن هستند و وظیفه ما این است که همواره بیاموزیم. ما در ایران هر سال حدود ۳۰۰۰ فارغالتحصیل بازیگری از موسسات آزاد و دانشگاهها داریم، اما سهم این جوانان برای رسیدن به خواستههایشان چیست؟ کسانی که در همان سالهای ابتدایی فارغالتحصیلی احتمالا مدتی را دورتادور تالار وحدت دیده میشوند، طوری که انگار در حال طواف آن هستند، بعد از آن احتمالا با چند کارگردان برای بازی در نمایش صحبتهای بینتیجهای دارند که ماحصل آن میشود خستگی خود و خانوادهایشان و در انتها رها کردن این رشته و شغل، این است ماحصل این حرفه به طور عموم که جوانان علاقهمند را در طولانی مدت دچار سرخوردگی و گاه انحراف میکند. تئاتر برای علاقه مندان و هنرمندان امروز دری بسته است. برای من این گشایش در سن ۵۰ سالگی با بازی در سریال «نون خ» و در تئاتر با بازی در نمایش «معرکه در معرکه» اتفاق افتاد. هرچند قبل از آن در فیلمها و نمایشهای زیادی بازی کرده بودم. من در این راه، بسیار پافشاری کردم و به اصطلاح کفش آهنی به پا کردم، اما حالا با این شرایط وحشتناک و سختتر از گذشته، من واقعا دلم برای علاقه مندان، فارغ التحصیلان این رشته میسوزد، یکی از همینها دختر خودم است که در رشته بازیگری درس میخواند. من عاشق و مجنون بودم و با وجود شرایط راحتتر، هم اکنون اینجا ایستادهام، دیگر نمیدانم برای او چه رخ خواهد داد! از نظر من تمامی این مصائب مستقیما به سیاست گذاری های دولت برمیگردد. کسانی که باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این مسئله روشن کنند که اصلا تئاتر می خواهند یا نه؟…به یاد دارم یک روز یک مدیر کل در ارشاد به صورت واضح به من گفت: اگر ما تئاتر نخواهیم چه کسی را باید ببینیم! جدا از این حرف، کارشکنیهایی که مسئولین تصمیم گیرنده در این حوزه دارند کاملا بیانگر همین نخواستن تئاتر است. و یکی از دلایل سقوط فرهنگ ما همین خط زدن هاست. کسی که به تماشای یک تئاتر می نشیند، رفتار اجتماعیاش اصلاح میشود. کشوری که مردمش فرهنگ دیدن تئاتر را ندارند فرهنگ زندگی کردن را نیز ندارند.
نشراول: روزنامه صبا
There are no comments yet