دل نوشته فرزند احمدرضا احمدی برای پدرش | پایگاه خبری صبا
امروز ۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۴۸

دل نوشته فرزند احمدرضا احمدی برای پدرش

شاعر، نویسنده و نقاش پیشکسوت در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری است.

به گزارش صبا، ماهور احمدی فرزند او در فضای مجازی دلنوشته‌ای درباره حال پدر منتشر کرده که بدین شرح است: «بعدظهر پنجشنبه است و انگار اولین پنجشنبه هوای گرم، وارد‌ای سی یو می‌شوم و پرستار می‌گوید؛ اقای احمدی ماهور و شهره امدند، ادامه می‌دهد تمام روز و شب در خواب و بیداری شما را صدا می‌کند.

چشمانش را که جهان پر نوری است می‌گشاید و به ما را نگاه می‌کند نگاهش می‌کنم و دلم می‌لرزد، چقدر حیف است اگر نباشد، چقدر تلخ است اینگونه بودنش، پیشانی پُر از چروکش را می‌بوسم، موهایش را مرتب می‌کنم و می‌پرسد: سگو چطوره؟ (سگو همان سگ است در گویش کرمانی و حال سگی را می‌پرسد که مدتی ست همدمش است) می‌گویم: خوب است، می‌گوید: بچوا‌های مهدی چطورن؟ سگ گلمکانی چطوره؟ تارا چطوره؟ می‌گویم: همه خوب.

ایدین را می‌خواهد (آیدین آغداشلو) می‌گویم: فردا می‌اید. چشمانش را می‌بندد، چقدر حیف است دیگر چشمانش را باز نکند. دستش را می‌گیرم و می‌بوسم، دستش را می‌کشد و می‌گوید: نکن بچه جان. این دست‌ها که خالق این همه شعر و نقاشی ست را باید قاب کرد و هر روز بوییدش. ناگهان فریادش بلند می‌شود، دستش، تنش درد می‌کند. می‌گوید: من آدم بدی نبودم، به کسی بدی نکردم، این چه عاقبتی است.

نوازشش می‌کنم و می‌گوییم: قشنگم خوب می‌شی، مثل همیشه. رویش را بر می‌گرداند و می‌گوید: اینبار از اینجا بیرون نمی‌ایم. قشنگت حالش خوب نیست. مادرم رویش را برمی گرداند تا چشمان پر از اشکش را نبینم. مادری که کوه استوار تمام سال هاست بی تاب است، خسته است، پریشان است و هیچ حرفی به او امید نمی‌دهد، تنها وقتی پدرم را نگاه می‌کند و می‌گوید: احمد جانم، زندگی را در چشمانش می‌بینم.

صدایی می‌آید و می‌گوید: وقت ملاقات تمام است. دست من و مادرم را محکم می‌گیرید و می‌گوید: زود بیاین. پله بیمارستان را سُر می‌خورم و پایین می‌روم. در چه برزخی گیر افتاده ام. دو دستی چسبیدمش و این درد و رنجی که می‌کشد را تاب ندارم. می‌دانم دیگر احمدرضای یک ماه پیش نمی‌شود، می‌دانم از این زندگی به این شکل بیزار است. اما نمی‌دانم چه بخواهم. چه دعایی بکنم. سوار ماشین می‌شوم. شیشه را پایین می‌کشم، باد میان موهایم می‌رقصد، صدای هق هق مادرم باد را از موهایم می‌گیرید، دستش را می‌گیرم و می‌گوید: خدا خودش بهش کمک کنه.»

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰