در هفته گذشته، سنگ صبور چند هنرمند جوان بودم که گلایهها و رنجها داشتند و به قول خودشان، مرجعی برای حل مشکلات، موانع و درددلهای خود در سینما و تئاتر نمییافتند. به این دوستان جوان گفتم عزیزان! میدانید من، نه سر پیاز هستم و نه ته آن و برطرف کردن مشکلات شما، کار مسئولان و مدیران فرهنگ و هنر و هنرمندشناس است که گویا در میان کرسینشینان فرهنگ و هنر وجود ندارند! آنها در این نکته که من، بارها و در صدها یادداشت با فریاد نوشتهام و اهالی هنر و فرهنگ هم به آن اذعان دارند؛ واین که، گوش شنوا ودلسوز وجودندارد، اشتراک نظر داشتند. با این حال خواستند و اصرار داشتند که حرفهایشان را در یادداشتهایم، منعکس کنم… میگفتند؛ نوشتههای شما مخاطب وتاثیر دارد و من، اظهارامیدواری کردم که اینگونه باشد. یکی از آنها گفت؛ پیشتر فضا و امکانی به نام «هنرو تجربه» وجود داشت که ما جوانها میتوانستیم، آثار تجربی و نوگرای خود را در آنجا برای مخاطبان خاص اکران کنیم و از این راه مسیر پیوستن به سینمای حرفهای را تجربه کنیم، ولی مدتها است که این راه را نیز مسدود کردهاند و سبب سرخوردگی جوانان شدهاند. تمام حمایت مدیران سینما معطوف به تولید نوعی خاصی از فیلم و حمایت از افراد خاص شده است. لطفا بنویسید، چرا با ما جوانان و سینمای نوجوی کشور چنین میکنند؟
دوست جوان دیگر هم گفت؛سه ماه به همراه چند هنرمند جوان دیگر با سختی و تنگدستی نمایشی را برای اجرا آماده کردیم و در پی بازدید کارشناسان مرکز هنرهای نمایشی و گرفتن سالن رفتیم. چند بار رفتیم و آمدیم تا توانستیم با یکی از مسئولان صحبت کنیم. در این مدت آمد و رفت ما، بیشترین سخنان در فضای مرکز مذکور درباره نمایش لاکچری و چندین میلیاردی حسین پارسایی بود و بهندرت کسی به ما و دیگران توجه میکرد. مدتی بعد به ما گفتند، فعلا سالن نداریم و شما اگر دوست دارید کارتان اجرا شود، آن رابه صورت تئاتر خیابانی در بوستانی و جایی اجرا کنید! گفتیم، این کار صحنه و با ویژگیهای آثار صحنهای است، از ما اصرار و از آنها امتناع! سرانجام به ناچار کار را در یکی ازبوستانها،بدون هیچ نوع حمایتی به صورت رایگان اجرا کردیم و پس از یک هفته تلاش و خستگی، در حالی که حتی بخش کوچکی از هزینههایی که از جیبهای سوراخ خود صرف تولید و اجرا کرده بودیم، دست ما را بگیرد. بساطمان را جمع کردیم و رفتیم تا توبه کنیم و دیگر گرد کار تئاتر و هنر نگردیم!
جوان دیگری نیز برایم نوشت؛ نمایشی را برای اجرا به مرکز معرفی کردیم، اما چون حمایت نشدیم، آن را به شیوه نمایشنامهخوانی، دو شب در یکی از سالنهای خصوصی اجراکردیم. هنرمند جوان دیگری که یک خانم مستعد تولید فیلمهای مستند است؛ برایم نوشت؛ چهارمین فیلم مستند – به روایت آقایان، غیر قابل نمایش- خود را نیز ساختم، اما این فیلم مانند سه فیلم قبلیام، امکان نمایش نیافت و علت به نمایش درنیامدن آن را همانند قبلیها، پرداختن به موضوع های تلخ عنوان کردند، در حالی که هر چهار فیلم مستند من، اجتماعی و درباره مشکلات اجتماعی و اقتصادی هستند و وقایع جاری را بدون هرگونه توهین و اهانت، بازگو میکنند. در ده سالی که مستند میسازم، فقط یک فیلم که درمورد ورزش کوهنوردی ساخته بودم، مجوز نمایش یافت و…!
گمانم،پای سخنان و درددلهای جوانان عزیز وطنم، فقط بنویسم؛ «بدون شرح» کافی باشد!
There are no comments yet