داریوش نستوه، فیلمبردار، در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، درباره تفاوت فرم و تکنیک فیلمبرداری در آثار مستند نسبت به سینمای داستانی گفت: مسئله اصلی برای فیلمبرداری یک کار، به اعتقاد من ارتباط حسیای است که فیلمبردار با آن برقرار میکند. یعنی من مواجهه حسی با اثر را در اولویت فرم و تکنیک آن قرار میدهم و از مواجهه حسی برقرار شده ایدهای برای بصری کردن روایت پیدا میکنم.
او ادامه داد: البته که آثار مستند فضای محدودتر و بستهتری برای ایدهپردازی در فیلمبرداری دارند و این اصل، واقعیتی کتمانناپذیر است. از این جهت که در فضای مستند تصویر و بیان موقعیت لحظهای اهمیت بیشتری دارد اما در فضای داستانی دست فیلمبردار برای طراحی تصویر گرفتن بازتر است.
نستوه درباره شیوه مدیریت بحران در آثار مستند، گفت: تصویری که بهدرستی ثبت و ضبط نشده باشد دیگر از بین رفته و نمیتوان آن را بازسازی کرد. از همین رو، پیش از روبهرو شدن با مسئله باید به آن فکر کرده و کنترلش کرد. لذا باید تمهیداتی برای این مسئله اندیشیده شود. برای مثال برای ضبط مستندی در محلهای وحشتناک در شهری بسیار کوچک مشغول به کار بودیم و احتمال میدادیم که در آن صحنه که قصد فیلمبرداریاش را داریم میان افراد دعوا و درگیری صورت بگیرد.
او ادامه داد: برای همین بهجای کار با یک یا دو دوربین خوب، در جاهایی که امکان شناسایی وجود نداشت، چند دوربین کوچک مستقر کردیم و به این شکل تصویر گرفتیم. بعد از ثبت تصاویر هم اجازه افراد برای پخش را گرفتیم. یعنی میخواهم بگویم که در آثار مستند برای فیلمبرداری پیشبینیاتفاقات در حال وقوع بیش از طراحی اهمیت دارد و فیلمبردار باید در هر زمانی آماده باشد.
نستوه گفت: متریال بقری در یک فیلم مهمترین ابزار برای انتقال مفهوم به مخاطب و درواقع، ابزاری برای انتقال تجربه است. در آثار مستند تجربههای زیسته افراد به اشتراک گذاشته میشود.
او اظهار داشت: شاید بتوان گفت همه چیز در دنیا و خود تجربه حضورمان در اینجا، امری مستند به حساب میآید که حقیقت سرشته در جهان است و خودش میتواند منبع الهامی برای داستان مستندسازی باشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است