با انگیزه رویکرد دوباره سینمای ایران به تولید و اکران فیلمهای کمدی، در دو بخش پیشین نوشتار «سینمای کمدی روی لبه تیغ» (بخش اول) و (بخش دوم)، به نوعی از دستهبندی ویژه آثار طنز سینمای ایران رسیدیم؛ مجموعهای که از نمونههای گوناگون آن با عنوان معادل سینمایی و حالت تصویری «طنز، هجو و هزل» در ادبیات ایران یاد شد؛ با این یادآوری که این آثار در ساختار کلی نوعی کمدی کلاماند که در ترکیب با برخی از مؤلفههای سینمای کمدی، طنزی شبیه به نمایشهای سنتی را به قصد خنداندن تماشاگر عرضه میکنند.
در لابهلای صدها اثر تولیدشده در سینمای پیش از انقلاب که بیشتر آنها یک دنباله جدانشدنی طنز را به عنوان یکی از بخشهای اصلی پیوست داشتند؛ تنها چند اثر انگشتشمار کمدی و موزیکال را میتوان سراغ گرفت که در آستانه شکلگرفتن موج نو در سینمای ایران، بین سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۰ ساخته شدند. یک فیلم کمدی و سه فیلم موزیکالی که در این سالها با ساختار مشابه تولید و عرضه شدند؛ نمونههای نادری بودند که به چند دلیل ساده در مواجهه با استقبال مخاطب سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. یکی از دلایل عمده این رویداد را میتوان در پیوند این فیلمها با سینمای بدنه و ارتباط آن با میزان استقبال مخاطب جستجو کرد.
«حسن کچل» (۱۳۴۸) اولین اثر موزیکال ایرانی، نمونه درخشانی از این گونه سینمایی است که بر اساس یکی از داستانهای فولکلور ایرانی با فیلمنامه، شعر و کارگردانی «علی حاتمی» ساخته شد؛ فیلمی که با حضور پرویز صیاد، کتایون امیر ابراهیمی و حسن خیاطباشی در حد قابل قبولی نظر منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرد و زمینهساز خلق دستکم دو اثر مشابه شد.
«ماه پیشونی» (دکتر اسماعیل کوشان- ۱۳۵۰) نمونه دیگری از یک فیلم موزیکال بود که با حضور بازیگرانی چون «نازی» (فیلیز آکین) و «امیر فخرالدین» در معیار سینمای بدنه چندان هم ناموفق نبود؛ اما از دیدگاه منتقدان امتیاز قابلتوجهی را به خود اختصاص نداد.
سومین اثر موزیکال، البته فیلم دیگری از «علی حاتمی» بود که بر اثر یک سوءتفاهم و بدون توجه به توقع تماشاگر، در مقایسه با اثر پیشین او با شکست کامل مواجه شد. «بابا شمل»(۱۳۵۰) با این تصور که حضور مشهورترین بازیگران آن روزگار در اثری شبیه «حسن کچل» رکورد تماشاگر در سینمای ایران را جابجا خواهد کرد؛ جلوی دوربین رفت. این اثر، فیلمی با مشخصات شبیه به حسن کچل، با حضور بازیگرانی بود که در سینمای بدنه حضور یکی از آنها برای کشاندن خیل تماشاگر به سینما کافی به نظر میرسید؛ اما جمع چهار بازیگر نامدار در کنار هم نیز نتوانست توقع تهیهکننده از میزان موفقیت این فیلم را برآورده کند؛ از آنجا که شخصیت فردین، فروزان، ناصرملکمطیعی و بهمن مفید در باباشمل مطابق سلیقه وتوقع تماشاگرِ خوگرفته به کمدی-درامهای فیلمفارسی نبود؛ نتیجه کار به گونهای رقم خورد که این گونه سینمایی را به طور کامل از چرخه سینمای قبل از انقلاب حذف کرد.
بازیگران فوقستاره در آن روزگار یکی از پایههای شکلدهنده توقع تماشاگر بودند و حضور آنها در یک فیلم، همراه با آنونس نمایش دادهشده در پیشپرده فیلمهای دیگر، پلاکارد نصبشده بر سر در سینما و عکسهای جذاب ویترینهای شیشهای، نوعی برداشت تعیینکننده و توقع منطقی نسبت به تماشای اثر را در ضمیر مخاطب شکل میداد که در سرنوشت یک فیلم و میزان استقبال از آن بسیار تأثیرگذار بود.
با این همه، با استفاده از همین عناصر تبلیغی و به کمک «تبلیغ دهان به دهان تماشاگران» نمونههای اندکی از آثار متفاوت نیز به نمایش درآمد که بدون فوقستارهها هم با موفقیت نسبی مواجه شد. یکی از این آثار، فیلم «دزد و پاسبان» (محمود کوشان – ۱۳۴۹) بود که با احتساب معیارهای سینمای آن سالها میتوان از آن به عنوان یکی از جدیترین آثار کمدی دوران فیلمفارسی یاد کرد. نقشآفرینان شخصیتهای اصلی این فیلم تقی ظهوری و حبیبالله بلور در نقش دزد و پاسبان به هیچ روی قابل مقایسه با بازیگران باباشمل نبودند؛ اما به دلیل نزدیکی ساختار اثر به فیلمهای مرسوم و حضور بازیگرانی متناسب با توقع تماشاگر این فیلم توانست جایگاه قابل اشارهای را به خود اختصاص دهد. در مقابل، نسخه دیگر همین فیلمنامه، با نام «شادیهای زندگی ما» (محمود کوشان- ۱۳۵۵) با بازی رضا بیک ایمانوردی و ناصر ملک مطیعی نه تنها کیفیتی برابر با دزد و پاسبان نداشت؛ بلکه نتوانست موفقیت تجاری مورد انتظار تهیهکننده را نیز برآورده کند.
در یک نگاه کلی، توقع تماشاگر عنصری مربوط به گذشته نیست، بلکه امروز هم معیاری تعیینکننده برای استقبال از یک اثر به حساب میآید؛ با این تفاوت که عناصر تبلیغی محدود گذشته؛ اینک به مجموعه گستردهای از فضای رسانهای بدل شده که حتی بخشی از آن در اختیار صاحب اثر و پخشکننده فیلم و سریال هم نیست.
محیط تبلیغاتی متکی به فناوریهای نوین چنان گسترده است که بر فضای سنتی تبلیغات، طیف گستردهای از رسانههای همگانی و شخصی از امکانات اینترنتی روی گوشیها تا شبکههای متعدد ماهوارهای را دربر میگیرد؛ فضایی که از یکسو دانش عمومی مخاطب نسبت به سینما را افزایش داده و از سوی دیگر همه کاربران را نیز در عرصه تبلیغات و شکلدهی به سلیقه مخاطب سهیم کرده است. با این همه، آنچه از گذشته روایت میشود؛ اگر چه ممکن است در ظاهر متفاوت با زمان حال به نظر برسد؛ اما به سبب ارتباط غیرقابل انکار با میزان استقبال مخاطب، در چشمانداز امروز و فردای سینما، تلویزیون و سینمای خانگی ایران قابل مانند گذشته قابل بهرهبرداری و شایسته توجه به نظر میرسد.
بر این پایه، در قسمتهای بعدی این نوشتار همچنان بخشهای دیگری از مجموعه آثار طنز در سینمای ایران را پی میگیریم تا در ادامه به سینمای پس از انقلاب و فیلمهای کمدی در حال تولید و نمایش برسیم.
[ادامه دارد]
There are no comments yet