در ادامه مباحث مطرح شده در سه بخش از نوشتار «سینمای کمدی روی لبه تیغ» [بخش اول، بخش دوم و بخش سوم]، بخش چهارم را با بررسی گونهای از آثار طنز سینمای ایران به پایان بردیم که به کارنامه گروه کمدی سهنفره معروف در دهه چهل اختصاص داشت. در ادامه به نوع دیگری از آثار دوران فیلمفارسی میپردازیم که شاید بتوان آن را نوعی «کمدی شخصیت ایرانی» قلمداد کرد؛ هر چندکه مانند بقیه آثار خندهدار این سینما جلوههای کمدی کلام همچنان در این گروه از فیلمها جایگاه ویژهای دارد.
فیلمهای این دسته، از نظر موضوع و ساختار سینمایی تفاوت چندانی با بقیه فیلمهای مرسوم آن دوران ندارند. تنها مشخصه متفاوت آنها حضور همیشگی یک بازیگر در تیپ تکراری یک شخصیت ثابت است که صرفنظر از چند اثر پراکنده، در نمونه پر رنگ و مشخص قابل بررسی و تحلیل است. یک نمونه، آثار برآمده از تئاتر اصفهان و نوع فیلمسازی و بازی «نصرتالله وحدت» در سالهای متمادی است و نمونه دیگر تیپ مشخص «شخصیت جلنبر با بازی رضا بیک ایمانوردی و صداسازی منوچهر اسماعیلی» در آثاری که عموم تماشاگران ایرانی با توقع دیدن فیلم کمدی با آن روبرو میشوند.
نصرتالله وحدت و «رضا ارحام صدر» دو بازیگری بودند که از آنها به عنوان پایهگذاران مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران یاد میشود؛ گونهای از نمایش که ریشه در نمایشهای سنتی ایران دارد و بعدها به دلیل ویژگیهای قابل تفکیک به «مکتب تئاتر اصفهان» موسوم شده است. این گونه تئاتری که خیلی زود در سینما نیز تکرار میشود؛ بیش از هر نوع دیگری به کمدی کلام متکی است؛ به اندازهای که ارحام صدر را به دلیل شیرینی کلام و استفاده بهینه از گویش اصفهانی، به «شکرپاره اصفهان» ملقب کرده است.
ارحام صدر فعالیتش را با حضور در ۱۷۶ نمایش، بیشتر در تئاتر ادامه میدهد؛ اما وحدت خیلی زود تیپ تئاتری خندهدارش را به سینما میآورد. از این رو، نوع تداوم و رونق گونه سینمایی این تیپ را باید به نام نصرتالله وحدت نوشت. این هنرمند حضور در سینما را با بازی در فیلم «دختر سرراهی» (معزالدیوان فکری – ۱۳۳۲) آغاز میکند و دو سال بعد در مقام نویسنده، کارگردان و بازیگر، فیلم «پنجمین ازدواج» (۱۳۳۴) به تهیهکنندگی «محمدعلی نوربخش» را به عنوان نخستین فیلم مستقل در کارنامه خود به ثبت میرساند و پس از بازی در ۲۵ فیلم مستقل و بازی در ۱۷ فیلم به کارگردانی دیگران، سال ۱۳۵۷ پروندهاش بهطور کامل بسته میشود.
در نمونه دوم این دسته از فیلمهای طنز در سینمای پیش از انقلاب، جلوه کمدی کلام با وضوح بیشتری قابل مشاهده است. در این فیلمها صدا و نوع گویش ابتکاری «منوچهر اسماعیلی» بخش جداییناپذیری از هویت شخصیت طنزی است که در مجموع، تیپ جلنبری با بازی رضا بیکایمانوردی را پدید میآورد. این گویش که پیش از این به دلیل پیشینه آن روی چهره «پیتر فالک»، بازیگر نقش «ستوان کلمبو» در یک مجموعه تلویزیونی به نام او شناخته میشد؛ پس از استقبال عامه از نقشآفرینی مرد هزارچهره سینما در یک نقش کمدی، به هویت تیپ ویژه او بدل میشود؛ بهگونهای که علیرغم حضور این بازیگر در نقشهای منفی، اصلی و مکمل بیش از ۱۵۰ فیلم سینمایی، تماشاگران سینما تا سالها بعد او را بیشتر با این تیپ و این گویش، به یاد میآورند. این نوع از کمدی نیز سال ۱۳۵۷ با ممنوع شدن حضور بازیگرش در سینمای پس از انقلاب ادامه پیدا نمیکند و بیکایمانوردی به جای بازیگری در ایران، ایتالیا و ترکیه (مثل گذشته)، با رانندگی کامیون در امریکا به زندگی ادامه میدهد تا شهریور ۱۳۸۲ که در سن ۶۷ سالگی با بیماری سرطان ریه در ایالت آریزونا به خاک سپرده میشود.
با وقوع انقلاب اسلامی، سینمای ایران مدتی اسیر بلاتکلیفی است و چند سال طول میکشد تا با شکل و شمایل تازهای چون ققنوس از خاکستر خود برخیزد. نزدیک به یک دهه زمان میبرد؛ تا سینمای حمایتی، هدایتی نوین بتواند با آزمون و خطا روی گونههای مختلف سینمایی، بالاخره خط و ربط مشخص خود را پیدا کند. سینما هویتی جدی به خود میگیرد و سینمای کمدی، چند سال پس از این، فرصتی برای سربرآوردن به دست میآورد. به جز موارد موفقی چون «مردی که موش شد» (احمد بخشی)، کفشهای میرزا نوروز (محمدمتوسلانی)، مأموریت (حسین زندباف)، تحفهها (ابراهیم وحیدزاده) و… یکی از مهمترین آثار طنز این دوره سینما «اجاره نشینها» (داریوش مهرجویی- ۱۳۶۵) است که به عنوان جدیترین اثر کمدی در تاریخ سینمای ایران به نمونهای قابل اتکا برای بازگشت قدرتمندانه این گونه بدل میشود.
«اجاره نشینها» علاوه بر این که در نمایش عمومی، جایگاه دومین فیلم پرفروش سال ۱۳۶۶ را به خود اختصاص میدهد؛ به دلیل ساختار محکم، به عنوان فیلمی منسجم با ارجاعات سیاسی و اجتماعی مورد تحسین منتقدان نیز قرار میگیرد. این فیلم نمونه ارزشمندی برای توضیح انواع شوخطبعی است که کاربرد واقعی طنز در سینما را به خوبی نشان میدهد. همانگونه که در بخش دوم این نوشتار اشاره شد؛ گونه کمدی در واقع معادل سینمایی و حالت تصویری انواع شوخطبعی است که در ادبیات این سرزمین به سه دسته «طنز، هزل و هجو» تقسیم میشود و «طنز» جدیترین نوع شوخطبعی و در واقع بیان هنرمندانه یک موضوع به قصد اصلاح است که رفتارهای نامطلوب افراد را به شکل خندهداری به چالش میکشد.
در «اجاره نشینها» ارجاعات پرشماری به رویدادهای اجتماعی، مسائل شهری و خانوادگی، کارآمدی قدرت و ثروت در مواجهه با اخلاق، لزوم وجود زیرساخت محکم برای ماندگاری و پایداری و … مواردی از این دست دیده میشود که همه نشانهها و تعاریف طنز از جمله «به چالش کشیدن خندهدار واقعیتهای تلخ و رفتار نامطلوب افراد به قصد اصلاح» را به خوبی بازتاب میدهد.
این فیلم اگرچه چراغ سینمای کمدی را در دوره نوین سینمای ایران روشن میکند؛ اما آن قدر جایگاه بالایی را به خود اختصاص میدهد که سینماگران را برای طی این فاصله به تردید میاندازد؛ در فاصله سالهای بعد از «اجارهنشینها»، شاهد تولید آثاری به تأسی از این فیلم (یکی دو سریال تلویزیونی و فیلمهای خانوادگی/کمدی چون «آپارتمان شماره ۱۳» (یدالله صمدی)، زیر بامهای شهر (اصغر هاشمی) و… و از سویی آثار فانتزی مثل «دزد عروسکها» (محمدرضا هنرمند)، «مدرسه پیرمردها» (علی سجادی حسینی) و سایر کودکانههایی هستیم که از لحن کمدی هم برخوردارند و البته چندین فیلم مانند «جعفرخان از فرنگ برگشته» (علی حاتمی و محمد متوسلانی)، «خارج از محدوده» و «زرد قناری» (رخشان بنیاعتماد)، «گراند سینما» (حسن هدایت)، «روز باشکوه شهر کوچک» (کیانوش عیاری) و «خواستگاری» (مهدی فخیمزاده) – که در ورود این فیلمساز به دنیای کمدی موفق میشود به عنوان یکی از پرتماشاگرترین فیلمهای سینمای ایران و پرمخاطبترین فیلم سال ۶۹ دست یابد.-
[ادامه دارد]
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است