به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، یکی از نمایشهای برجسته در نوزدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی مبارک کاری از الهام سلج محمودی به نام «مامان» بود. این اثر در بخشهای مختلفی از جمله کارگردانی و بهترین نمایش موفق به دریافت جایزه شد. «مامان» از معضلات روحی و روانی کاراکتری بود که به سوگواری گذشتهاش نشسته و سعی در جبران تمام آنچه کرده است، دارد.
اما روایتی به این سادگی با یک تعریف یک خطی چطور میتواند تماشاگر داخل سالن را آنقدر به خود جذب کرده و حتی در موقعیتهایی او را به گریه بیندازد!؟ پاسخ به این پرسش شاید در یک کلمه خلاصه شود؛ همذاتپنداری. ایده نمایش «مامان» دارای مشخصهای است که به راحتی مخاطب را به خود جذب یا به اصطلاح سمپات میکند. مشخصهای که به شکل متعارف و جهانشمول از کارکردهای زیادی برخوردار بوده و میتواند احساسات تماشاگر را مورد هدف قرار دهد. در واقع درونمایه نمایشنامه چیزی در خود دارد که با زیست عموم مردم منطبق بوده و میتواند مسیر «همدردی» مخاطب با نمایش را هموار سازد. همدردی به آن معنا که هر شخصی که این نمایش را میبیند، میتواند خودش را به جای کاراکتر اصلی تصور کند. مسئله فراق و دلبستگی دو امر مهم و نزدیک بهم هستند که ایده اولیه یا همان درونمایه «مامان» قابل رویت است. حال همه چیز به چگونگی اجرا و آشکار کردن این فراق و همینطور این دلبستگی مربوط میشود. سپس پردهبرداری کارگردان از مضمون اصلی اثر میتواند تیر آخر باشد.
لحظهای که مخاطب دچار یک پالایش عاطفی یا همان کاتارسیس میشود. نکته مهم نمایش «مامان» در همین تیر آخر قرار دارد. اساسا تیر آخر (نقطه اوج نمایش) در تمام داستان جاری و ساری است! فضایی که الهام سلج محمودی با کمک عروسکگردانها جاری و ساری کرده است، آکنده از کنشها و واکنشهایی تاثیرگذار است. فضایی که -گرچه با اوج و فرودهایی همراه است- هر لحظهاش به مثابه یک هشدار است! هشداری که شاید همه ما به آن نیاز داریم.
اما میزانسن؛ نورپردازی و به حرکت درآوردن عروسکها متناسب با نور و کشمشهای قصه همراهی و یکدردی مخاطب را با اجرا تسهیل میکند. ریتمی که میان نور و حرکت عروسکها در میزانسن جاری است فرصتی برای خسته شدن یا پرت شدن حواس مخاطب باقی نمیگذارد. موقعیتها یکی پس از دیگری با وزن و منطقی درست بر روی صحنه اجرا میشوند. هر موقعیت همچون چرخ دنده یک موتور در حال حرکت به چرخ دنده مقابل متصل میشود و فرایندی ادراکی برای تماشاگر رقم میزند.
قصه تنهایی «مامان» و راز بادکنک سفید؛ در یک گفتوگوی غیر رسمی با کارگردان نمایش «مامان» به یکی از عناصر مهم در این اثر اشاره شد. یک بادکنک سفید. بادکنکی که میتواند نماد دلبستگی و یا شاید فراق باشد. بادکنک سفیدی که کارگردان از آن به مثابه رزباد یاد میکند. بله! رزباد همشهری کین. سلج محمودی منطق نمادین فیلم اورسن ولز را در نمایش خود به کار بسته و از این طریق جلوهای فرامتنی در نمایش «مامان» ایجاد کرده است.
در نهایت نمایش «مامان» با توجه به تمام ویژگیهای روایی و بصریاش با شایستگی تمام توانست به جوایزی متعددی در نوزدهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی دست پیدا کند.
نگار تقیپور
There are no comments yet