…یادمان باشددر این اتفاقهای ناگوار و خودکشیها و خودویرانگریها ماشه آخر را مدیران و تصمیم گیران فرهنگی و سینمایی میچکانند که در اصل این شرایط را به وجود آوردهاند و یک حالت بیحسیِ هیجانی را درون افراد دمیدهاند و هنرمند آنقدر از درون دچار رنج و بیهدفی و بیآیندگی میشود که دست به خودکشی و خود ویرانگری میزند.باید به هنرمندان آسیبپذیر کمک کرد و مانع از فشار هیجانات و احساس تنگنایی شد که در نهایت فرد را دچار گسستگی بین احساس و ادراک و فکرش میکند و او را به سمت خودکشی سوق میدهد.
غم در شرایط و روزگار ما نامهای مترادفی پیدا کرده و یکی از آن نامها سینما و هنرمندانش است. دیگری غمِ درک نشدن، غمِ حضور کسانی که سینما را دوست ندارند و برای سینما تصمیم هم میگیرند که در بسیاری مواد ماحصل تصمیمات غلط آنها بروز بحران بر پیکره سینماست که زندگی بخش بزرگی از هنرمندان به آن گره خورده. غم برای خیلیها نام دیگر نان است که دارد خیلیها را از پا در میآورد.حالمان خوب نیست. گویی سهم ما از این روزها فقط اضطراب و نگرانی و تنلرزههای مداوم است. این مرگهای ناگهانی، این ناامیدی و بیکاری، زنگ خطر بزرگی است که اعلام میکند نهتنها حال سینما که حال بخش بزرگی از جامعه خوب نیست.ما سالهاست با امید به فردایی شاید بهتر میخوابیم و در نهایت با آرزو میمیریم. پایان تراژیک کیومرث پوراحمد، محسن جعفری راد و مازیار شیخ محبوبی چیزی نیست که به راحتی بتوان از آن گذشت.
سخن آخرم با سینماگران است؛ با نویسندگان و همقطاران جاده سینما، با همه آنانی که رنج هنر را خوردهاند و نگران وضع اسفبار امروز سینما و همه وادی هنرند. در شرایطی که معضلات و مشکلات هنر برای آنانی که خود را متولی امر میدانند، به اندازه مسائل پیش پا افتاده تقلیل یافته، بیایید هوای همدیگر را داشته باشیم، دلمان برای هم بتپد و نگذاریم تحقیرها و بیمهریها پیش از مرگمان ما را به مسلخ ببرند.
٭ رییس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است