یوسف گوکه در گفتگو با خبرنگار تجسمی صبا درباره این نمایشگاه و ترس حاکم بر آن توضیح داد: این ترس که در نمایشگاه شاهد آن هستیم، برای آدمی که در آنجا زندگی میکند نیست، بلکه برای مخاطبی است که به آن وارد میشود. به این خاطر که مخاطب وارد فضای موقتا رها شدهای میشود که مالکی دارد؛ طبیعتا وقتی ما به فضایی متروکه وارد میشویم که از ابعاد و احتمالات آن خبر نداریم، با وحشتی همراه هستیم.
او افزود: البته خود آمبیانس نمایشگاه تا حدودی روی این وحشت تاثیر میگذارد، ولی آن حسی که ما موجود اضافهای هستیم که به این فضای از پیش مصادره شده اضافه شدیم، بلافاصله ما را به ترسهای غریزی خود بر میگرداند. مانند وقتی که در جنگل ردهپای خرس را میبینیم و سعی میکنیم ردهپای خود را پاک و آنجا را ترک کنیم. یکی از بازخوردهایی که از مخاطبان این نمایشگاه گرفتم نیز به این صورت بود که هم نمایشگاه را ببینیم و هم خیلی زود از آن بیرون برویم.
این هنرمند همچنین با پذیرفتن شباهت این فضا با فضای زندگی نخستین انسانها در زمین، بیان کرد: فکر میکنم آدمیزاد تختی دارد که از ابتدا میداند آن را مصادره کرده و مالکش نیست. به همین دلیل همیشه وحشت به خصوصی از این موضوع دارد. حتی اگر براساس متون و چیزهای متفاوتی که در تاریخ بشر وجود دارد به این موضوع نگاه کنیم، کاملا متوجه آن حس رانده شدن که در او وجود دارد میشویم. به همین دلیل بازگشت به این نقطه شبیه به سرنوشت محتوم آدمیزاد است. در واقع او تختی را غصب کرده که در نهایت مالکش برگشته است.
گوکه با بیان اینکه مالک این تخت، همان قوانین الهی و بنیادی طبیعت است، ادامه داد: این موجود که ما به طور کل اسم آن را بشر میگذاریم، تقریبا در هفتاد هشتاد هزار سال عمر خود پستترین نوع ژنتیک را داشته است. موجودی که ارتزاق آن از باقیمانده چیزها بوده است. معضلات امروز آن هم نتیجه ژنتیک پستی است که دارد.
او افزود: این سیر که از چرخ و آتش شروع شده و به ابزارآلات مختلف و تکنولوژی رسیده و اصطلاحا به آن پیشرفت میگوییم، شتاب به خصوصی داشته که هم مانع این شده تا بشر به لحاظ ژنتیکی خودش را با جهان وفق دهد و هم به جهان اجازه نداده تا برای آن جایگاهی تعریف کند. از این جهت است که امروز آدمیزاد، یخچال، هایپرمارکت، کشتارگاه و… دارد اما از چاقی میمیرد. این به دلیل همان حس ابتدایی است که در ژنتیک او وجود دارد، حسی که فکر میکند وقتی به درختی پر از میوه برخورد کرد، باید همه میوههایش را بخورد، وگرنه آن را از دست میدهد. این حس اضطراب در نهاد ژنتیک انسان وجود دارد و در این هفتاد هزار سال اصلا تغییر نکرده است.
این هنرمند همچنین درباره نگاه متفاوت به ارتباط طبیعت و انسان در این نمایشگاه گفت: من بچه شمال هستم؛ کودکیام را در جنگل سپری کردهام و غرق شدن آدمها در دریا را دیدهام. بر همین اساس فکر نمیکنم، محیطزیست دوستی و رفاقتی با بشر داشته باشد. در نمایشگاه «روزهای آخر» نیز اساسا جنبه مورد اهمیت ماجرا بخش وحشتناک محیطزیست است.
گوکه با تاکید بر مخالفت با ایدهای که طبیعت را دوست انسان معرفی میکند، عنوان کرد: بر اساس تجربیات خود خیلی ساده میتوانم بگویم، وقتی شما نزدیک جنگل میشوید، اتفاقا باید بترسید و سکوت کنید. زیرا در واقعیت نمیتوان با طبیعت دوستی کرد. در واقع نسبت خود با طبیعت را باید بر مبنای اخلاق مبتنی بر وحشت و ترس قرار دهید.
او همچنین، فضای هولناکی که در نمایشگاه «روزهای آخر» وجود دارد را ناشی از همین نگاه معرفی کرد و گفت: فضایی که در این نمایشگاه با آن مواجهیم، چیزی چون پساآخرالزمان است. ما در اینجا انسانی را دنبال میکنیم که در بخشی از آن نیز به صورت فیزیکی دیده میشود. او روزهای متمادی را در اینجا زندگی کرده و میکند و روزهایی هم به دنبال جمع کردن آشغالهایی میرود و به همین دلیل در ساعتهایی جای خالیاش دیده میشود. در واقع او نگهبانی است که از اتفاق رخ داده فرار کرده است.
این هنرمند با بیان اینکه این نمایشگاه پیشبینی او از آینده بشر است، توضیح داد: ما با فضایی پساآخرالزمانی طرف هستیم که آدمها از یکدیگر جدا شدهاند. در واقع اتفاقی که در این نمایشگاه تصویر شده، بعد از رخ دادن انفجار است. فکر میکنم در نهایت چنین فضایی برای آدمیزاد باقی میماند.
گوکه همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش درباره ارتباط ترس درون نمایشگاه با فضای جامعه امروز گفت: قرار ابتدایی این نمایشگاه مربوط به سال گذشته است که به دلیل بیماری مادرم و مسائل دیگر به امسال موکول شد. قصدم از برپایی آن نیز هشدار دادن درباره فاجعه نبوده و نمیخواهم آدمها را از کارهای خود منصرف کنم. زیرا دورهای که پیغمبرها با معجزههای خود قومی را نجات میدادند تمام شده است. در واقع فکر میکنم انسان دستکم باید از دلایل نابودی خود باخبر شود. شاید اتفاق این نمایشگاه نیز آگاهیبخشی برای وقوع واقعهای باشد؛ در صورت رخ دادن این اتفاق، حداقل از دلیل آن باخبر شدهایم.
او در ادامه افزود: در واقع شاید تنها چیزی که میشود تا حدودی نسبت به آن در امان ماند، حمله نا بههنگام است. یعنی شما اگر از دلایل نابودی خود مطلع باشید، حتی در زمان رخ دادن این اتفاق، به علت داشتن آگاهی جزیی نسبت به علت، میتوانید تا حدی دشواری نابود شدن را دوام بیاورید. تلاش برای دوام آوردن این دشواری، ارتباط مستقیمی بین نسبت هنر و زندگی دارد. زیرا کار هنر هم نجات دادن نیست، بلکه دوام آوردن و قابل تحمل کردن دشواریهای زندگی است.
این هنرمند در پایان گفت: امیدوارم این نمایشگاه منجر به یک مدلی از آماده شدن برای مواجه شدن با رویدادهای بعد از این باشد. البته متاسفانه احساس میکنم همه ما تا لحظه آخر درگیر مسائل خودمان هستیم و هنوز متوجه اتفاق بزرگتری که همه چیز را دگرگون میکند نشدهایم. با این همه مسئله من با دگرگون شدن نیست؛ زیرا بشر تنها شبنمی سطحی برای کل کیهان است.
نمایشگاه چیدمان و اجرا «روزهای آخر» اثر یونس گوکه از ۲۳ تیرماه در گالری استاد ممیز خانه هنرمندان ایران برپا شده است. این نمایشگاه با بهره گرفتن از ابزارآلاتِ خاص، ویدیو آرت و پرفورمنس تصویری تازه از زندگی انسان معاصر را برای مخاطبان خود به نمایش میگذارد. نمایی هولناک از تنهایی انسان معاصر که شاید در هیاهوی اخبار هوش مصنوعی چندان جدی گرفته نشود اما برمبنای پیشبینی گوکه به زودی رخ میدهد. اتفاقی که بر خلاف باور رایج میتواند انسان را به گذشته و اجداد نخستینش در طبیعت بازگرداند.
این نمایشگاه تا ۹ مرداد برپاست. علاقمندان به تماشای این نمایشگاه میتوانند همه روزه (به غیر از شنبهها) از ساعت ۱۵ تا ۲۱ به این مجموعه مراجعه کنند.
There are no comments yet