به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، بازیها در نمایش «پنهان» به عنوان یک عنصر پیش برنده و حلقه ارتباطی مخاطب با جهان هزارتوی نمایش هستند. حمید رحیمی بازیگر با تجربه، منعطف و درجه یکی است و متخصص ایفای نقشهای متفاوت و جذاب مثل حضورهایش در «شعله دو» و «ریچارد سوم اجرایی نمیشود». رحیمی در نمایش Hidden (پنهان) در قالب میت، شخصیتی فرومایه و مکار با کاهش وزنی چند دهکیلویی، ضمن تاکید بر مفلوک بودن این آدم، بازی تاثیرگذاری از خودش ارائه کرده است. نمایشهای «بیرون پشت در» و «ریچارد سوم اجرایی نمیشود»،«شعله دو»،«کفتر به توان دو»، «احتمال اشتباه»، «افرای ژاپنی»، «روال عادی»، «شکلک»، «پسران تاریخ»، «جان وجو» و… از جمله کارهای مهم بازیگری رحیمی محسوب میشوند.
نمایش «پنهان» کوروش شاهونه در تیر و مرداد ماه در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر تهران روی صحنه است. نویسندگی این نمایش را ریحانه رضی و کوروش شاهونه برعهده داشتهاند؛ بازیگران این نمایش حمید رحیمی، ریحانه رضی، عطا عمرانی، آیت بی غم، فرناز حسینمردی و مبینا هَداوندخانی هستند و سجاد افشاریان تهیهکننده نمایش است. با حمید رحیمی درباره بازی در این نمایش و ویژگیهای شخصیت میت گفتوگویی انجام دادهام.
احمد محمد اسماعیلی
***به نظر میرسد جزو بازیگرانی هستید که دوست دارید با نقشهای پیچیده و چندوجهی مثل همین نقش میت در نمایش «Hidden» کلنجار بروید… آیا با «کوروش شاهونه» تجربه همکاری داشتید؟
– دو، سه سالی بود که به دلیل شرایط کرونا در تئاتر علیرغم داشتن پیشنهاد کاری را قبول نکردم. با آقای شاهونه تجربه همکاری نداشتم اما سلام و علیکی داشتیم… اتفاقی همدیگر را دیدیم و گفت حمید نقشی دارم و چند نفر آمدهاند و نتوانستهاند با توجه به حساسیتهایم انتظاراتم را برآورده کنند…
***ایفای نقش میت واقعا کار سختی است و از عهده هر بازیگری برنمیآید…
-همینطور است. چند ماه هم روزانه هفت، هشت ساعت تمرین کردیم تا توانستم به نقش برسم.
***آیا با توجه به شرایط موجود پیرامون نقش میت نترسیدید که نتوانید از پس ایفای بربیایید؟
-دوست داشتم وارد چالش بشوم. البته ترسی هم داشتم و با توجه به حساسیتهای کورش، این ترس هم زیاد شد… در روز اول هم گفت فلان و بهمان بازیگر آمدهاند و بعد از یکی دو روز رفتهاند. من هم با خودم گفتم نکند بعد از دو سه روز تمرین بگوید نتوانستی انتظارات من را بر آورده کنی و باعث ناراحتیام شود. البته یک پررویی هم دارم (باخنده) و همیشه تاکید می کنم که باید حتما از پس ایفای نقش بربیایم. متن را که خواندم ازش خوشم آمد و نویسنده را تحسین کردم.
*** به نظر من هم این یک متن متفاوت است که کمتر در تئاتر ایران نوشته و اجرا میشود…
– بله، این که نویسنده بتواند با ترسیم فضای خارج در درام داستانی اثر خوبی خلق کند، کار آسانی نیست. کاری که پر از گرهافکنی و سورپرایزهای جذاب است. به هر حال بعد از خواندن متن با انرژی مضاعفی کارم را دنبال کردم.
***به نظر میرسد برای ایفای نقش میت، وزن کم کردهاید…
-روز اولی که به دفتر کارگردان رفتم ۸۰ کیلویی وزنم بود و ایشان عنوان کرد حمید هیکلت کمی چغر است و راست و حسینی، من یک آدم قزمیت میخواهم! و البته به تو و تواناییهایت اعتماد دارم… با قاطعیت گفتم نگران وزنم نباش و تا شب اول اجرا، ۱۲ کیلو وزن کم میکنم! الان ۶۷ کیلو وزن دارم!
***به شیوه متداکتینگ علاقه دارید؟
-نه، متاسفانه و یا خوشبختانه چند سالی است که تدریس میکنم و روش کاریام برای رسیدن به نقش، بهرهگیری از روش بازیگری میخائیل چخوف است و تلاش میکنم همه چیز را ریاضیوار و با نظم، مرحله به مرحله جلو ببرم و در این زمانبندی و مهندسی نقش، تا ۱۵ روز مانده به شروع اجرا تلاش میکنم بازیام به اوج برسد.
*** میت، یک کارگر کارواش است. شغلی که به خوبی معرف شخصیتش است…
-میت مثل شغلش که پاککردن سیاهیهای خوردروها است، روی خیانت خودش هم تلاش میکند سرپوش بگذارد. در کلیت بر اساس تجربیاتم سراغ نقش میروم و در آرشیو ذهنیام سراغ فیلمهایی میروم که در این نوع فضا دیدهام. اینکه بازیگر آن فیلمها چهکار میکنند و چه چیزی باعث شده که نقششان بهتر دیده شود. به عبارتی از تجربیات دیگران هم وام میگیرم تا سریعتر پروسه رسیدن به نقش را طی کنم. یک نوع کلاژبندی هم انجام میدهم و تکهتکه کنار هم قرار میدهم تا پازل نقش کامل شود.
***به نظر میرسد نوع بازی شما و ترسیم نویسنده از شخصیت میت به گونهای بود که حس انزجار مخاطب را نسبت به او برانگیزد…
-بخشی از قضیه هم ایجاد حس انزجار است و بار اولی که متن را خواندم حس بدی نسبت به میت پیدا کردم. آدمی که لات کوچه خلوت است و آدم نحیف و پلشتی است که از دیگران توسری میخورد و مورد تحقیر قرار میگیرد و میآید این حقارتها را سر زن نابینا و معلولش خالی میکند.
***شاید به همین دلیل باشد که زن نابینا گرفته تا قدرت چنین کاری را داشته باشد…
-در ذهنم اینگونه میت را حلاجی کردم که کسی به جز یک زن نابینا نمیآید با چنین آدم حقیر و مفلوکی زندگی کند. آدمی که نه فیزیک جذاب و نه قیافه زیبایی دارد و قیافهاش مثل بیماران پوستی است و آدمی نیست که بتواند مورد نظر یک زن سالم و نرمال باشد.
***ژان سوای نابینا بودنش زن کاملی به نظر میرسد…
-به لحاظ ظاهری زیبا، زنی خانهدار و مدیر و با هوش است…
***آیا میت میداند زنش ضریب هوشی بالایی دارد؟
-بیاطلاع نیست و شاید به همین دلیل است که از دوربین مداربسته در خانه استفاده میکند…
***اما ژان به مامور اورژانس میگوید خودش دوربین را نصب کرده است…
-به دروغ چنین ادعایی را مطرح میکند تا مرد اورژانسی به او کمک کند…
***ژان هم مامور اورژانس را با دروغش فریب میدهد…
-مامور اورژانس هم آدم موجهی نیست و ژان هم شیطنتهای خاص خودش را دارد و شک و حسادت میت را با نزدیک شدن به مامور اورژانس برانگیخته میکند و کلی سوال در ذهنش شکل میگیرد.
***با توجه به اشارات شما، همه شخصیتهای نمایش، سیاه و سفید هستند…
-بله، در نوع پوشش هم این سیاه و سفید بودن دیده میشود و مخاطب ذهنش به سمتی میرود که شاید ژان هم گناهکار باشد. من میت را علیرغم شارلاتان و منفوربودن، چه در خانه و چه در بیرون خانه، آدم بیماری میدانم و گرنه همه چیز برایش مهیا است. زن زیبا و موقری دارد و…
***اما با آوردن یک زن خیابانی بهشدت خودش را تحقیر میکند…
-بله و جایی میشود به او حق داد. آدمی که مجبور است در خانه هر چیزی را مثل تلویزیون دیدن با صدای بلند برای همسرش توضیح بدهد و تمرکزش با این کار روی تلویزیون دیدن بر هم میخورد و جایی هم میگوید از بس که پنل صوتیات شدهام، خستهام!
There are no comments yet