به گزارش خبرنگار سینما صبا، شایسته است پیش از آنکه به رویکرد و جهان کمال تبریزی در فیلم «دستانداز» بپردازیم، تعریف مشخصی از سینمای فانتزی و تمایز آن با سینمای واقعی «رئالیستی» داشته باشیم.
وقتی به کلمه و یا برچسب فانتزی برمیخوریم بلافاصله واژهای به ذهنمان خطور میکند. واژهای که نسبتی کاملا مستقیم با سینمای فانتزی دارد؛ فانتوم. بله فانتوم که معنی آن به شکلی تحتالفظی تصویری از یک روح را برایمان ترسیم میکند. روح یا هر آن چیزی که وجود جسمی و عینی ندارد. به بیانی دیگر در زیست واقعی رویت نمیشود. ردپای سینمای فانتزی را میتوانیم از بدو تاریخ این هنر با ژرژ ملیس و فیلم «سفر به ماه» دنبال کنیم. در ادامه فیلمهای دیگری در مسیر ملیس و فیلمهای او قرار گرفتند. از دزد بغداد -اثر رائول والش- تا مجموعه دوستداشتنی و محبوب جنگ ستارگان. موجودات افسانهای، جن و پری و اتفاقات خارقالعاده از مولفههای جاری در سینمای فانتزی هستند که در راستایشان فیلمهای علمی-تخیلی به بار آمد. سینمای فانتزی اما همانطور که از تعریفش پیداست با آن چیزی سر و کار دارد که در جهان واقع وجود ندارد. منطقی واقعی ندارد. سازوکار سینمای فانتزی با همین فرمول به سمت جزئیات کشیده شد. رویکرد فیلمها از به کار بردن موجودات عظیمالجثه به دگرگون کردن میزانسن و روایت سوق پیدا کرد.
آنچه در ساختارهای بصری و روایی فیلمهای «وس آندرسون»، «روی آندرسون» و حتی «وودی آلن» میبینیم نمونههای بارز این امر است. البته جای خالی یک فیلمساز در این میان احساس میشود. از سینمای او در ادامه یادداشت استفاده خواهد شد!
در چنین نقطهای فیلم «داستان دستانداز» ساخته کمال تبریزی مورد توجه قرار میگیرد. تبریزی در این فیلم زندگی را به قسمت تقسیم کرده و بخشی را به زندگی واقعی و بخشی دیگر را به جهان فانتزی اختصاص داده است. دختری به نام «رها» مدتهاست که درگیر نوشتن است. نوشتن یک رمان. رمانی که هنوز ایده آن به طور کامل پخته نشده است. دختر دیگری به نام «آرزو» با همان شکل و شمایل رها از زیستی فانتزی برخوردار است. جهان فانتزی تبریزی با رنگ و لعاب زیادی پیریزی شده است، بیشترین تمایل فیلم «داستان دستانداز» به سمت آثار ژان پیر-ژونه است. فیلمساز فرانسوی معروف که فیلمهایش مضافبر رنگ و نور از ساختارهای دیگری همچون لحن (ریتم) و فضا در راستای سینمای فانتزی بهره میبرد. تبریزی نیز در تلاش است تا از چنین مولفههایی به زندگی آرزو تزریق کند.
از طرفی مسیری که رها در جهان واقعیت طی میکند، از لحاظ فرم و ساختار رنگ و رو رفته است. رویدادها به شکلی سرد و خشک دنبال میشوند. اما جهان واقعی فیلم «داستان دستانداز» صرفا در تضاد با جریان فانتزی نیست. تعاملی میان این دو ساحت وجود دارد. تعاملی از جنس اینهمانی..
هر سوژهای که در زندگی شخصیت رها دیده میشود با شکل و شمایلی دیگر در زیست آرزو حاضر میشود. یکی از اینهمانیهای جذاب فیلم شخصیت حبیب رضایی است که در جهان واقعیت نقش همسر رها را بازی کرده و در فانتزیهای رها یعنی زندگی آرزو او نقش پدری سالخورده را دارد که آرزو را به فرزندی گرفته است. در کل یکی از نکات مثبت فیلم بهرهگیری از همین اینهمانیهاست…
با گذار از رویکرد بصری و روایی فیلم «داستان دستانداز» به کارگردان آن میرسیم. کمال تبریزی. فیلمسازی که با «یک تکه نان» به امر صداقت در سینما افزود. سویههایی از آن صداقت همچنان در جهان کمال تبریزی یافت قابل رویت است. اگر دُز صداقت و خلوص این فیلم نیز بیشتر میبود. قطعا با فیلم بهتری مواجه میشدیم. فانتزی بازی و استفاده از فضاهای خوش رنگ و لعاب با توجه به ریشههای سینمای تبریزی با این کارگردان منافات چندانی ندارد! هرچند فیلمسازان باسابقهای که دست به تجربهگرایی میزنند نیز قابل ستایشاند…
There are no comments yet