اولین قدمهای موفقیت در عرصه پلتفرمها با سریال «شهرزاد» آغاز شد؛ مجموعهای که توانست مخاطبان زیادی را جذب خود کند در ادامه سریال «زخم کاری» نیز همین موفقیت را تکرار کرد اما در ادامه هر یک از آثاری که در پلتفرمها به نمایش در میآمدند نتوانستند موفقیت دو اثر ذکر شده را تکرار کنند. جدیدترین محصولی که توانست موفقیت چشمگیری را کسب کند سریال «پوست شیر» ساخته برادران محمودی بود. این مجموعه با داستانی جذاب و تاثیرگذار روایتی جنایی از یک اتفاق را به ما نشان میدهد. موفقیت این مجموعه به اندازهای چشمگیر بود که سازندگان آن را مجاب کرد اسپیناف «پوست شیر» را تولید کند. در ایامی که سریال «پوست شیر» در حال پخش بود مینی سریالی تحت عنوان «سقوط« هم به نمایش درآمد. این کار در جای خود اثری مطلوب و شایسته بود اما به دلیل همزمانی هم با سریال «پوست شیر» زیر سایه این مجموعه قرار گرفت. سجاد پهلوانزاده دستیار محمد حسین مهدویان کارگردانی این مینی سریال را بر عهده داشت. سقوط داستان دختری بود که در چنگ نیروهای داعش گرفتار آمده و توسط یک نیروی امنیتی نجات پیدا میکند.
پهلوانزاده اخیرا مجموعهای تحت عنوان «حیثیت گمشده» روانه پخش در پلتفرمها کرده است. این مجموعه از همان قسمت اول نشان داد کاری تاثیرگذار و خوش ساخت است. فیلم داستان مردی است که همسرش را از دست میدهد و او به دنبال چرایی این اتفاق است. «مهدی حسینینیا» ایفاگر نقش نخست این مجموعه است این بازیگر در چند کار نمایشی تواناییهای خود را در نقشهای ۲ یا ۳ نشان داد بهویژه در «یاغی» بازی بسیار خوبی را از او شاهد بودیم. حسینینیا برای اولین بار در نقش اصلی تصویرگر بازی زیبا و روان از خود است. دیگر بازیهای این مجموعه نیز روان و دوست داشتنی هستند. برای مثال «مهدی زمینپرداز» از جمله این نمونههای موفق است.
سجاد پهلوانزاده با ساخت «سقوط» نشان داد در کارگردانی خوشقریحه است و در «حیثیت گمشده» وی پیشرفت بسیار خوبی نسبت به کار قبلی خود داشته است. میزانسن و دکوپاژی که پهلوانزاده در این کار چیده بسیار خوش فرم و مناسب است. همچنین انتخاب بازیگران، یکی دیگر از برگهای برنده، کارگردان محسوب میشود. سناریوی «حیثیت گمشده» نوشته احمد سلگی یکی دیگر از امتیازات ویژه اثر است. فیلمنامه دارای اوج و فرودهای بسیار خوب بوده و پیشبینی هر قسمت برای مخاطب ممکن نیست. سناریوی «حیثیت گمشده» یک ویژگی خوب دیگر دارد آنهم اینکه شخصیتها با نگاه صرفا سیاه و سفید تصویر نشدهاند و همین خاکستری بودن کارکترها سبب شده باورپذیری مجموعه بهتر شود. این ویژگی مثبت را متاسفانه در هیچ یک از مجموعههای تلویزیون شاهد نیستیم.
«حیثیت گمشده» بر خلاف بسیاری از سریالهای ایرانی هیچگاه از ریتم نمیافتد چون شتاب قصه سرعت مجموعه را حفظ کرده و تماشاگر گذر زمان را حس نمیکند. تماشاگر در پایان هر قسمت منتظر میماند تا بخش جدید را بعد از یک هفته به تماشا بنشیند. درباره دیگر مسائل فنی این مجموعه نیز باید به بخشهای مختلف امتیاز مثبت داد؛ به ویژه در حوزه موسیقی اتفاقی خوب را همانند سریال «پوست شیر» در «حیثیت گمشده» شاهد هستیم.
آیا قرار است هر فیلم یا سریالی که در آن به معضلات جنوب شهر پرداخته میشود را سیاه و تلخ بنامیم؟ قطعا «حیثیت گمشده» اثری تلخ و سیاه نیست. اگر چنین نظری داشته باشیم باید فیلمهایی نظیر «پوست شیر» یا «شنای پروانه» ساخته نشود. اتفاقاً در این آثار امید وجود دارد اما نه امید پوشالی بلکه واقعیتی که در جامعه میتوان آن را مشاهده کرد. در «حیثیت گمشده» ما وجود یک قهرمان را به خوبی حس میکنیم این قهرمان در مقابل اجبارهای زمانه تسلیم نمیشود و به نوعی با قیامش سعی میکند شرایط را تغییر دهد.
موفقیت سریالهایی نظیر «حیثیت گمشده»، «پوست شیر» و… نشان میدهد که تماشاگر دیگر همانند دهههای پیش، اسیر سطحینگریهای رایج در کارهای ملودرام نیست بلکه سلیقهاش رشد کرده و مسائل فنی را به خوبی میفهمد اما متاسفانه این موضوع را هنوز آن طور که باید مسئولان و برنامهسازان تلویزیون درک نکردهاند…
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است