به گزارش خبرنگار سینما صبا، در پنجمین بسته کوتاه تحلیلی با کمک منتقدین و نویسندگان ماهنامه «فیلمکاو»، «دنیای تصویر» و روزنامه «فرهیختگان» به فیلم «استروید سیتی» ساخته وس اندرسون پرداختهایم.
دانیال هاشمیپور | فیلم جدید اندرسون زبالهٔ غریبیست با هدف قالب کردن فیلم فستفودی به عنوان سینمای روشنفکری. هر چند از آن فیلمهای باب طبع سینمای امروز جهان و جشنوارهها و ریویونویسها است؛ نه به سینمای سرگرمی ارتباطی دارد و نه توان نزدیک شدن به جهان فیلم هنری را. بیحرف و بیسبک، ابلهانه و مغشوش و فرزند ناقصالخلقهٔ فیلمساز بیاستعدادش است. کارت پستالیست محبوب جشنوارهها و فیلم ندیدهها که سر ذوق بیایند و در رویاهایشان، جهل خود را با توهم روشنفکری جایگزین کنند.
آراز مطلبزاده | «شهر سیارکی» روایتیست چندلایه در همان جهانِ بصریِ هارمونیک و دلپذیرِ همیشگیِ اندرسونی. با حجم انبوهی ارجاعات ظریف فرامتنی، ترسیمهای متقارنِ زیباییشناسانه در روایت و قاببندی ، بازنمایی کنتراستِ معصومیتِ کودکانه در برابر زُمختیِ جهان بزرگسالان و … با این همه، نکته جالب توجه آنجاست که کلیت این عناصر در خدمتِ یک پرسشگریِ فلسفی مفصل در باب مفاهیمی از قبیل مرگ، سوگ، رنجِ انسانی و در یک کلام معنای هستی عمل میکنند. اما در عین حال اندرسون میکوشد از این مدخلِ انتزاعی، گریزی به موضوعاتِ انضمامی هم بزند. به این معنا که با ظرافتِ وارد حوزه نقد سیاستهای توسعهطلبانه آمریکا در سالهای پساجنگ جهانی دوم هم میشود و سعی میکند عناصر مطروحه در هر کدام از لایههای روایی (برنامه تلویزیونی، پشت صحنه تئاتر و اجرای خود تئاتر) را به یک انسجام نسبی برساند. مقصود آنکه سعی میکند نقدهای سیاسی خود را هم در بافتارِ فلسفی فیلم، تقارنیابی کرده و در کلیتی منسجم تحت عنوان «شهر سیارکی» عرضه کند.
امیررضا موسوی | وس اندرسون در «استروید سیتی» نشان داده است که میتوان همزمان با حفظ مولفههای شخصی خود فیلمی ساخت که تفاوت زیادی با دیگر آثار خودت داشته باشد. استروید سیتی ناکجا آباد است و اندرسون با به کار گیری عناصر سینمای خود همچون تعدد پرسوناژها و پرداخت موازی آنها، هجوآلود بودن، سبک خاص قاب بندی، کمپوزیسیون خاص رنگها، طراحی صحنه و… به علاوه عناصر نو و بدیع این فیلم همچون فاصلهگذاری افراطی و ریتم نسبتا کند آن، دست به تجربه خاصی در سینمای خود زده است.
امین مبینی| از طراحی صحنه و میزانسن تا دکوپاژ منحصر به فرد و خلق صحنههای کمیک شیرین، آثار وس اندرسون همیشه جذابیتهای جانبی داشت که فارغ از ایرادات خط داستانی، تماشای آنها را به تجربهای لذت بخش و متفاوت تبدیل میکرد. اما در «استروید سیتی» روایت چنان مغشوش و بیهدف است که هیچ حربه جانبی به کار نمیآید. تمام جزئیات شیرین و البته دیگر نه چندان خلاقانه فیلم از دقیقه بیست به بعد بیاثر میشوند. آنگاه با اثری سردرگم و ملالآور مواجهیم که تا پایان به زور خمیازه قابل تحمل است.
امین هوشمند | جدیدترین فیلم وس اندرسون را به واسطه هنر بصری و لحن طنز تلخ و شیرین آن، باید ستود. داستان در یک شهر بیابانی تخیلی دهه ۱۹۵۰ میگذرد، این فراروایت یک بازی تئاتر در یک فیلم را در هم میآمیزد که در آن شخصیتها با امیال، غمها و پرسشهای وجودی مبارزه میکنند. باید سبک زیبایی شناسی ملموس اندرسون را تحسین کرد و آن را با تصنع دقیق ساخته شده در فیلم مقایسه کرد. لحظاتی از احساسات عمیق را در صورتهای خشک و بیروح و در عین حال صمیمانه و نشخوار فکری درباره آمیزه زندگی از غرابت و انس را میتوان دید. اگرچه این را میتوان سبک اندرسون قلمداد کرد، ولی میتوان احساس کرد که چطور هدایت بازیگر در سردرگمی آنها در متن فیلمنامه اتفاق میافتد. در نهایت میتوان کمال اشتیاق و انساندوستی را در این فیلم مشاهده کرد.
علیرضا محرابی | احتمالا شما نیز بعد از تماشای فیلم جدید وس اندرسون، مانند من متعجب شدید؛ اما این تعجب نه از فرط فوقالعاده بودن یا پایان و آغازی اعجابانگیز یا دلنشینی روایت -مانند سایر آثار وس اندرسون- بلکه از سر عجیب بودن این فیلم است ؛ فیلمی که فیلمنامهاش نسبت به سایر آثاری که کاپولا و اندرسون نوشتهاند ؛ بی قواره است و سعی دارد درباره زمان و مکانی نا متناسخ سخن بگوید. فیلم سعی دارد پیام بدهد سعی دارد که فریاد بزند و بییندهاش را آگاه کند اما همچون فردی که راه تنفس اش را سد کرده باشند عنان حرف زدن و فریاد کشیدن از آن گرفته شده ؛ شاید بگوییم فیلم دارد از عشق سخن میگوید اما آن پیرنگ نیز عقیم باقی میماند. از لحاظ ابعاد فنی مثل همیشه این اثر اندرسون نیز مانند «خانواده تبنتام» یا «هتل بوداپست» و حتی همین اثر متاخرش گزارش فرانسوی تر و تمیز از آب در آمده. اگر در یک کلام اگر بخواهیم خلاصه کنم این است؛ همان همیشگی اما کمی پیچیده تر…
There are no comments yet