وقتی لیلا، هیتلر می‌شود! | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۲۲
«رنگی» اثری ساده و بی‌ادعا، ولی دوست‌داشتنی است

وقتی لیلا، هیتلر می‌شود!

احمدرضا حجارزاده | نمایش «رنگی» به عنوان نخستین تجربه کارگردانی خالقان جوان آن (آیلین گودرزی و عسل میرربیع)، اثری ساده و بی‌ادعا، ولی جذاب و دوست‌داشتنی است. این نمایش در کارگردانی و اجرا از چنان کیفیتی برخوردار است که اصلاً به نظر نمی‌رسد اولین تجربه کارگردانی دو خانم جوان باشد.

در میان نمایش‌هایی که این روزها در حال اجرا هستند، نمایش متفاوتی با نام «رنگی» به کارگردانی مشترک «آیلین گودرزی» و «عسل میرربیع» در تماشاخانه ارغوان روی صحنه است که می‌توان به دلایل بسیاری ارزش دیدن دارد و می‌توان آن را ستایش و پیشنهاد کرد. نمایش «رنگی» به عنوان نخستین تجربه کارگردانی خالقان جوان آن، اثری ساده و بی‌ادعا، ولی جذاب و دوست‌داشتنی است. این نمایش در کارگردانی و اجرا از چنان کیفیتی برخوردار است که اصلاً به نظر نمی‌رسد اولین تجربه کارگردانی دو خانم جوان باشد.

نمایش «رنگی» در موقعیتی آشنا و تکراری روایتگر قصه‌ای متفاوت و درگیرکننده است. یک بیمارستان مخصوص بیماران روانی با مرگ مالک آن و به خواست وارث ملک، تعطیل می‌شود. حالا هر کدام از بیماران به نوعی نگران سرگردانی خود هستند. نمایش با معرفی و بازگویی سرگذشت چهار بیمار زن به عنوان مشت نمونه خروار شروع می‌شود. کارگردانان با حوصله به تشریح رفتار و گفتار شخصیت‌ها پرداخته‌اند تا علاوه بر تاثیرگذاری بیش‌تر نقش‌ها، مخاطب را نیز با آن‌ها درگیر و همراه بکنند. ابتدا فقط یک تصویر بی‌کلام از کاراکترها دیده می‌شود و بعد یک تماس تلفنی با «شروین» مدیر بیمارستان (آرمان یادگاری) و اعلام خبر مرگ پدرش، آرامش آغازین نمایش را به هم می‌زند و تا فروپاشی حلقه دوستانه بیماران پیش می‌رود. چه‌قدر صحنه رقص شروین با آن موسیقی دل‌نشین و شنیدنی، زیبا و درست کارگردانی و اجرا شده است. بخصوص که یادگاری هم با حرکات نرم خود در میان دود سیگار، روندی آرام و باورپذیر را برای رسیدن به گریه شروین طی می‌کند. در ادامه لحظه‌‎هایی از حضور روزمره چهار بیمار زن را هنگام وقت هواخوری در حیاط بیمارستان می‌بینیم و در طول همین صحنه‌هاست که با جزییات زندگی آن‌ها بیش‌تر آشنا می‌شویم و دلیل بیمارشدن‌شان را کشف می‌کنیم. از جمله این‌که چرا لیلا (هانیه گلبنی) خود را هیتلر معرفی می‌کند، یا رعنا (نوشیکا خداشناس) چرا خود را باردار تصور می‌کند؟

گرچه در روند داستان می‌توان کمی زودتر نتیجه نهایی را حدس زد اما پایان‌بندی نمایش برگ برنده آنست؛ جایی که شروین به کسی آن سوی خط تلفن می‌گوید «از الان به‌بعد این‌جا رسماً مال منه و من هیچ شباهتی به پدرم ندارم. از فردا صبح می‌تونین تخریب را شروع کنید». این پایان تلخ، مخاطب را به موقع غافلگیر می‌کند تا او پس از ترک سالن هم به سرنوشت بیماران و تصمیم بی‌رحمانه شروین فکر کند. خوشبختانه کارگردانان از عنصر غافلگیری در نمایش استفاده‌ای به‌جا کرده‌اند. یک نمونه دیگر را می‌توانید زمانی ببینید که شروین و سعید (امیرحسین امین‌خاکی) هنگام تقسیم داروی بیماران، در مورد قضیه ملک حرف می‌زنند و ناگهان صدای جیغ یکی از زنان فضا را پر می‌کند. صحنه کابوس شروین نیز با آن‌که خوب و خلاقانه کارگردانی شده، ولی اگر شروین کم‌کم از آرامش در خواب به آشفتگی و استرس می‌رسید، تاثیرگذارتر بود.

از دیگر نقاط قوت نمایش «رنگی» باید به جزئیات‌پردازی خالقان آن اشاره کرد. نمایش فاقد دکور است و کم‌ترین بهره را از آکساسوار برده. همین مساله،کار را برای رسیدن به اجرایی تماشایی دشوارتر می‌کند. این‌جاست که بیش‌ترین مسئولیت در صحنه بر عهده بازیگر خواهد بود و او باید با بیان و بدن خود جای خالی خیلی چیزها را پر بکند. هرچند کارگردان‌های نمایش هم با هوشمندی و دقت نظر موفق شده‌اند نکته‌هایی را در نمایش پررنگ جلوه بدهند تا کمبود آکساسوار حس نشود. مثلاً برخلاف نام نمایش، در تمام اجزای صحنه، بیش‌ترین تاکید بر دو رنگ سیاه‌وسفید است و تنها وسیله رنگی،کفش‌های سرخ‌رنگ باله است که البته بهتر بود برای آن هم،کفش سفید انتخاب می‌کردند. عدم استفاده از رنگ در نمایش به خوبی گویای وضعیت روانی و روزگار بیماران است. همچنین در پخش صدای ذهنی ملیحه (آتنا میراب) هنگام نوشتنِ خاطرات و برداشت‌های روزانه از زندگی در بیمارستان، تمهید قابل توجه‌ای به کار برده شده، به این صورت که هم‌زمان صدای نامفهوم دیگری را زیر صدای او می‌شنویم، به نشانه توهّم شنیدن صداهایی ناموجود که ناشی از بیماری اسکیزوفرنی است و کمی بعد ملیحه به آن اعتراف می‌کند. نمونه دیگری از خلاقیت کارگردانان نمایش را می‌توان در صحنه تماس تلفنی با خانواده بیماران دید. ابتدا دو مورد از تماس‌های سعید را می‌شنویم و بعد، صدای تماس‌های متعدد دیگر به شکل پلی‌بک روی تصویر بی‌صدای سعید شنیده می‌شود که این ترفند، حسی سینمایی به نمایش بخشیده است.

فارغ از تمام عناصر دیداری و شنیداری جذاب نمایش، مهم‌ترین امتیاز «رنگی» بازی‌های خیلی خوب و بی‌نقص بازیگران است. بازی‌های یکدست و تحسین‌برانگیز بازیگران، نمایش را به اثری دریادماندنی تبدیل کرده است. به خوبی پیداست بازیگران با تمرین‌های مناسب و هدفمند به درک درستی از نقش‌ها رسیده‌اند. بازی خوب ستایش عابد با آن خنده‌های خاص، شخصیت «نبات» را در فضای تئاتر به نمونه‌ای ماندگار از نقش بیماران روانی تبدیل کرده. همچنین تیک عصبی لیلا در گردن، انتخاب بامزه‌ای است که توجه تماشاگر را جلب می‌کند؛ هرچند که انگار هانیه گلبنی در لحظه‌هایی اجرای تیک را فراموش می‌کند و ریتم نقش را برهم می‌زند. نوشیکا خداشناس احساس عاشقانه رعنا را به همسر و فرزند متولدنشده‌اش خیلی خوب در بازی با صدا و میمیک خود اجرا کرده است. دقت و جدیت آتنا میراب در اجرای نقش ملیحه، به ویژه زمانی که سرگرم نوشتنِ یادداشت‌های روزانه می‌شود، مثال‌زدنی و ستایش‌برانگیز است.

با این‌حال، نمایش «رنگی» نیز خالی از اِشکال نیست. مهم‌ترین ضعف نمایش را باید ریتم کُند و کِش‌دار نمایش دانست. تعویض صحنه‌های طولانی، بی‌صدا و گاهی بی‌دلیل موجب افت ریتم کار شده‌اند. اگر کارگردانان نمایش، تعویض صحنه را بر عهده بازیگران می‌گذاشتند و همین‌طور برای هر تغییر، حرکات و موسیقی کوتاه یا صدای خاصی منظور می‌کردند، فضای خشک و سنگینی از سوی تماشاگر بر صحنه تحمیل نمی‌شد.

با تمام این تفاسیر، نمایش «رنگی» به‌رغم مضمون تلخ آن، برای کارگردانان جوانش و تماشاگران، تجربه‌ای به شیرینی عسل است. این تجربه مهم و گران‌قدر در اولین گام کارگردانی، اثری شریف و قابل احترام است که آینده‌ای درخشان را برای حضور هنرمندانی مستعد و خوش‌فکر در عرصه هنرهای نمایشی مژده می‌دهد. امید که چنین باد.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۵۶/۹۶۸/۵۵۳/۰۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۵۱/۳۱۲/۱۴۴/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۳/۹۹۲/۷۷۷/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۳/۵۵۶/۱۷۳/۰۰۰
  • استاد
    ۸۸۸/۵۲۵/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۸۶/۴۵۲/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۲۴۳/۱۴۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۱۴۲/۷۲۵/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۱۸/۹۳۵/۰۰۰