به گزارش خبرنگار سینما صبا، برای مواجه شدن با «خائنکشی» باید از چند بحث فرامتنی و متنی عبور کرده و به مولفههای چالش برانگیز در اثر بپردازیم. فیالمثل معضلات اکران این فیلم و تماشای آن بر پرده عریض یا حتی اوپنینگ (ورودی) ملتهب و تماشایی فیلم که دستبرد ملتهب امیر آقایی، پولاد کیمیایی و دیگران را نشان میدهد، در حال حاضر مورد توجه قرار نمیگیرند!
روایت را از جایی دنبال میکنیم که امیر آقایی دستگیر شده و بقیه گروه با حالتی نزار و زخمی به خانهای پناه بردهاند. موتور دیالوگها -به مثابه مولفهای در سینمای کیمیایی- از این نقطه به بعد روشن میشود. کاراکتر یکی پس از دیگری موضع خود را در برابر شرایط موجود مشخص میکنند. پای خون، زخم و سرما و آرمان و ایدئولوژی به وسط آمده است. فریاد پشت فریاد. و در نهایت مردم. صحبت از مردم و مصدق میشود. کیمیایی به همان سویههایی که در آن استاد است به ملیگرایی نقب میزند. حال پرسشی که مطرح میشود، از جانب چگونگی ملیگرایی در سینمای کیمیایی است.حتی میتوانیم به به پریشی کلیتر برسیم. اساسا چگونه ناسیونالیسم در سینما تعریف میشود؟
در این زمینه همه چیز با ابژههایی مشخص قابل توصیف و تعریفاند. ارتش، پرچم، قهرمان و ضدقهرمانهای بیگانه یا خائن. ملیگرایی در دورهای بدین شکل بر روی پرده نقرهای قرار میگرفت. در ادامه چنین ابژههایی از هالیوود عبور کرده و به سینمای کشورهای مختلف نیز نفوذ کرد. اما تبیین سینمای ملی در عناصری همچون پرچم، ارتش و الخ خلاصه نمیشود. باید به بندیکت آندرسون و نگاه او به ملیگرایی رجوع کنیم. یک ملت میتواند در فضایی سوبژکتیو با گفتهها و رویکردهایی که جامعه و کاراکترهای حاضر در فیلم دارند ساخته شود. در واقع گفتمانی که میان شخصیتهای داستان شکل میگیرد، به همراه هدف و نیت آنها هویتی از یک ملت را در طبق اخلاص میگذارد. با وامداری از این گفته میتوانیم پلی به سریال «خائنکشی» و اغلب فیلمهای مسعود کیمیایی بزنیم. کیمیایی سعی دارد از ساحت دیالوگ بهرهای ملیگرایانه و البته دغدغهمندانه ببرد. این شیوه از بهرهبرداری در سریال «خائنکشی» به مدد دیالوگهایی که امیر آقایی و پولاد کیمیایی ادا میکنند قابل رویت است. اما نمیتوانیم تنها با تکیه بر دیالوگ را به امر ملیگرایی توجه کنیم. اکتها نیز در تلاش هستند تا به چنین امری چنگ انداخته و به شکلگیری آن کمک کنند. برخی از آنها نیز تا حدودی موفق هستند..برخی دیگر اما نمیتوانند آنطور که باید و شاید لحن، اکت و بیان مورد نظر کارگردان را بازی کنند. یکی از ضربههایی که به «خائنکشی» وارد میشود از همین ناحیه است. کیمیایی همواره در سینمای خود از تعامل میان کاراکترها و شیمی ایجاد شده میان آنها در راستای فضاسازی و دراماتیزه کردن موقعیت استفاده میکرده است. در این اثر چنین فرمولی پیادهسازی شده است. اما اغلب بازیگران به جای شکل دادن به آن فضا را از ریتم و ریخت میاندازند. تمپوی بالا و یا بهتر است بگوییم عجله برخی شخصیتها برای گفتن و ادا کردن دیالوگها فضایی به اصطلاح فالش یا ناکوک رقم میزند. اما نمیتوانیم به امیر آقایی اشارهای نکنیم. او به درستی میتواند رسالت کیمیایی را به بار بنشاند. کیمیاییِ «سرب» و «ردپای گرگ» را. کیمیایی کارگردان را که سینما و نسبت آن با میزانسن را به درستی میشناسد. آقایی با لحن، با میمیک و البته دیالوگهای کیمیایی به کاراکتر مبدل میشود. کاراکتری که در عالم رفاقت، انسانیت و معرفت یکه تازی میکند. او در نسخه سینمایی سریال «خائنکشی» به مثابه یک کاراکتر در سینمای کیمیایی شناخته میشد. اکنون در ورژن سریالی این اثر میتوان بیشتر به عمق شخصیتپردازی او رفته و درک بهتری از او و رفاقتش با پولاد کیمیایی داشت.
در نهایت تلاش کیمیایی برای ترسیم آنچه در وجودش داشته و دارد، مسلم است. تلاشهایی که در نسخه سریالی «خائنکشی» با یک تدوین مجدد بهتر و شیواتر شدهاند. حال میتوان با مکث و تامل بیشتری به تونالیته و نور در میزانسن همراه شد. حال لحنهای درست بیشتر از همیشه مخاطب را به کیمیایی و سینمایش نزدیک میکنند. حال خون، شعر و مردم -به نسبت جهان کیمیایی- بهتر میتوانند به یکدیگر تنیده شوند.
محراب توکلی
@Mehrab9394
There are no comments yet