به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «شبیه خون» یک تک گویی (مونولوگ) جذاب و روان با بازی خوب محمد حاتمی از یک زندانی به ته خط رسیده است که در گوشهای از زندان به مرور زندگی و حسرتهایش میپردازد. نمایشی که شهریور ماه در سالن قشقایی در حال اجرا است. محمد حاتمی بازیگر – کارگردان با تجربه سالها است که در حوزه بازیگری و کارگردانی حضور موثری در عرصههای مختلف نظیر تلویزیون، پرده نقرهای سینما و صحنه تئاتر دارد. او فعالیتهای بازیگریش را در عرصه تئاتر از سال ۱۳۵۷ و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و در ادامه در دهههای بعد با کارگردانهای مشهوری مثل پری صابری در نمایش آنتیگونه، سیاوش طهمورث در نمایشهای معرکه در معرکه و عاشق کشون، امیر دژاکام در نمایش شمس و بهروز غریبپور در نمایش ایکاروس همکاری داشت. محمد حاتمی از سال ۱۳۸۲ کارگردانی تئاتر را با نمایش «شب آوازهایش را میخواند» آغاز کرد. در ادامه کارنامه حاتمی نمایشهایی مثل سهگانه اورنگ، پرواز ایکار، مرثیه خواب، خوابگردها، تولدی دیگر، لیر شاه، پروانههای آسیایی و … به چشم میخورند. در سینما و تلویزیون هم حاتمی کارنامهای قابلاعتنا دارد؛ او در چند اثر مثل آژانس شیشهای و بادیگارد با ابراهیم حاتمیکیا همکاری داشته و در مجموعه پر مخاطبی مثل دلنواران بازی خوبی انجام داده است. محمد حاتمی جزو موسسین گروه تئاتر «جم» است که نمایشهایی مثل حضور درآینه پریشان، علی کوچیکه، شب آوازهایش را میخواند، من آلیس…، مقام عاشقی و مرثیه خواب توسط این گروه روی صحنه رفتهاند. با حاتمی درباره اجرای نمایش «شبیه خون» و ساختار اجرایی و مفهومی آن گفتوگویی انجام دادهام.
***بر اساس چه ویژگیهایی به سراغ اجرای نمایشی مونولوگ رفتید؟
– با سهراب حسینی از دور آشنایی داشتم و آثارش را دیده بودم. روزی از او دعوت کردم که جلسهای داشته باشیم و از او خواستم یک نمایشنامه مونولوگ برایم بنویسد. این تکگویی، انگار از دلش جوانهای روئید و شخصیت زنی به متن اضافه شد که گویی در یاد مرد وجود دارد و…
***به چه دلیل مدتی است اجراهای مونولوگ در تئاتر ما بیشتر شده است…
-اگر نخواهم بحث را فلسفی کنم، باید بگویم همه آدمها تنها هستند. حتی در آثار بزرگ نمایشنامه نویسی، آدمها تنها هستند. در هملت بهتدریج با کنش، انتقام و … شخصیت تنهایی پیدا میکند. مقوله تکگویی یا مونولوگ برای هر بازیگری وسوسهانگیز است. همیشه مونولوگ آنقدر جذاب است که وارد فرهنگ گفتاری مردم میشود. مثل تکگویی معروف هملت «بودن یا نبودن….»… تک گویی ضمن جذاب بودنش جهانبینی آدمها را نشان میدهد. اگر نمایشی از اول تا آخرش تکگویی باشد، موقعیت مکانیاش مهم است. این که اصلا این آدم کجا هست؟ مرد نمایش «شبیه خون» در یک مکانی قرار دارد که میتوان آن را هر کجا تصور کرد.
***تکگوییهای نمایش، قابلیت تکثیر در فرهنگ آدمهای کوچه و خیابان و فضای مجازی را دارند…
-بله، خیلی این رویه باب شده و خیلی از تکگویی اجرا، توی دهان دوست و آشنا چرخیده است. این تکگویی هم حس نوستالژیک دارد و هم این که دور هم نیست و شاید مال همین چند ساعت پیش باشد. علتش این است که تکگوییهای نمایش در عین پیچیده بودن، ساده نوشته شده است.
***آیا این مرد مالیخولیازده است؟
-واژه مالیخولیا یک عبارت روانکاوانه است. میان شما و من نوعی که در دل این شهر هستیم، با آن کسی که در یک آسایشگاه روانی بستری است، چگونه میتوان تمییز قائل شد که عاقل کیست و دیوانه کیست؟ هر لحظه امکان دارد علائم مالیخولیا در من و شمای به ظاهر سالم بروز و ظهور پیدا کند…
***با توجه به مختصاتی که من مخاطب در نمایش میبینم، این مرد در زندان است…
-بسته به استباط شما دارد. ممکن است او در یک آسایشگاه روانی بستری باشد. آدمی که در یک محیط بسته قرار داشته باشد، بههرحال تعابیر زیادی به همراه دارد. زندان هم یک جای بسته است و شخص مجبور است در آنجا باشد. این مرد میتواند هم در یک زندان فیزیکی باشد و هم در زندان تن و روح و افکارش.
***طراحی لباسش هم طوری است که میتواند راه استباطهای زیادی را باز بگذارد…
– از رنگ خنثی برای رنگ لباسش استفاده کردم، برای اینکه آدمی که در تنهاییاش به سر میبرد، به سمت رنگ نمیرود. روحیهاش این کار را برنمیتابد. شما در محیط بیرون که میروید، تنوع رنگی در لباستان دیده میشود، اما آدم تنها رغبتی برای استفاده از تنوع رنگی در پوشش ندارد.
***دکور نمایش ساده و در عین حال کاربردی و مفهومی است. برای طراحی آن چه پارامترهایی را در نظر گرفتید؟
-موقعی که نمایشنامه را خواندم، از سهراب حسینی خواستم با صدای خودش یکبار متن را بخواند و من صدای ایشان را ضبط و بارها آن را گوش کردم…
***به چه دلیل این کار را انجام دادید؟
– با این کار دیگر احتیاج به ترجمه و تاویل و تفسیر ثانویه نداشتم و همان موقع روی متن مسلط شدم. صدای نویسنده و نوع برخوردش با کلمه برایم جذاب بود. با گوش کردن مکرر نمایشنامه، با خودم میگفتم من بازیگر که سالها است کار میکنم، تاکیدم را بیشتر روی کجاهای متن متمرکز کنم. به خصوص متنهای مشکل و پیچیدهای مثل همین متن «شبیه خون». با تمام لابرینتهای ذهنی نویسنده در این پروسه آشنا شدم و اگر قرار باشد چیزی به آن اضافه کنم، در بازی و اجرا آن را انجام میدهم. بااین شیوه شخصیت حرکت میکند. با سهراب حسینی که در باره فضای کار صحبت میکردم، از او پرسیدم آیا مثل خیلی از نویسندگان خواب این کار و اثر را هم دیدهاید؟ اکثر نویسندگان با این شیوه، طراحی شخصیت آثارشان را انجام میدهند. حسینی درباره کویری صحبت میکرد که علیرغم پهناور بودن، آدمها در آن تنها هستند. من سطح سفید رنگ داخل کادر را که با نمک طراحی کردم، در حکم کویر نشان دادم. استوانه حریرمانند هم مثل پیله کرم ابریشم است و آدمها در این پیله تنهایی گرفتارند.
***دو تاسی که در اول نمایش دارید، نماد تقدیر است…
-میتواند این تعبیر درست اشد. اعداد همیشه برای ما معنی دارند. تاس میچرخد و روی عددی مینشیند.
***آیا شخصیت زن زن اثیری، از دل بوف کور هدایت بیرون آمده…
-دقیقا اشاره درستی کردید. زنی که از صد سال پیش تا به امروز ادامه پیدا کرده است.
***از نحوه اطلاعرسانی اجرای نمایش راضی هستید؟
-ما تا دو روز قبل از شروع اجرا، تازه مجوز اجرای نمایش را گرفتیم و قبل از آن نتوانستیم تبلیغاتی برای نمایش داشته باشیم و حتی پوستر نمایش را رونمایی کنیم. چند صحنه دچار اصلاحیه شد و نویسنده مجبور شد چیز دیگری برای این صحنهها بنویسد. هر دفعه که بازبینی شود، دچار نظارتهای زیادتری میشویم و این مسئله در چرخه بروکراسی اداری قرار میگیرد.
***حرف پایانی…
نکتهای که قرار بود در بروشور نمایش نوشته شود که امکانش فراهم نشد چاپ شود، به این مضمون است: «این تکگویی گزارشی است مخدوش از آن چه که بر انسانی تنها اما امیدوار گذشته است.»
***این تک گویی و یا به عبارتی شخصت نمایش، خود «محمد حاتمی» است…؟
-بله، منِ بازیگر، ابعاد مختلفی دارد و یکی از بعدهای من میتواند باشد.
گفت وگو: احمد محمداسماعیلی
peyman.esmaeli@gmail.com
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است