به گزارش خبرنگار سینما صبا، کارگردانهای زیادی را میشناسیم که از گردونه فیلمسازی فاصله گرفتهاند. برخی خانهنشین شدهاند. برخی دیگر به مدیوم و حرفهای دیگر روی آوردهاند. برخی نیز گوشه دیگری از سینمای ایران را گرفته و در آن مشغول فعالیت هستند. فیلم نمیسازند کار تهیه، تولید و یا نوشتن را کنار نگذاشتهاند. محمد احمدی پس از ساخت دو فیلم «شاعر زبالهها» و «حقیقت گمشده» دیگر به سراغ فیلمسازی نرفته است. او در عوض مشغول تهیه آثار مختلفی بوده است. «میان صخرهها» ساخته مختار عبدالهی آخرین فیلمی است که احمدی تهیه آن را بر عهده داشته. در نتیجه محمد احمدی در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، از دلایل فاصلهاش با کارگردانی و جهانبینی سینماییاش میگوید.
***آقای احمدی شما دو فیلم خیلی خوب ساختهاید و بعد از «حقیقت گمشده» محصول سال ۱۳۸۶ دیگر فیلمی نساختید، در این مدت چه فراز و فرودی را طی کردید؟ علت این جدایی در چه بوده است؟
چیزی که مانع ساخت فیلم میشود، سرمایهگذار است و پیدا کردن سرمایه گذار حداقل در ژانر و سبکی که من کار میکنم، یعنی ژانرهای مرتبط با مسائل فرهنگی و اجتماعی کمتر اتفاق میافتد. متاسفانه بیشتر تمایل به کارهای کمدی وجود دارد. سیاستهای دولت هم به این نوع نگاه کمک میکند. این سیاستها بیشتر مشوق کارگردانان و تهیهکنندگان است که به سمت فیلم کمدی بروند. چندان به سایر گونهها بها داده نمیشود. من حتی در سال ۹۷ یا ۹۸ پروانه ساخت فیلمی به نام «در تپش شب» را گرفتم. سپس در مسیر تولید آن پیش رفتیم. حتی بنیاد سینمایی فارابی هم در آن زمان به ما کمک کرد اما کرونا آمد و در ادامه شرایط باعث شد سرمایهگذار از کار کنار بکشد. فارابی هم با تغییر دولت، آن فیلمنامه و طرحی که من داده بودم را منتفی کرد و گفت این طرح در اولویت ما نیست.
***گفتید از جنس این سینما استقبال نمیشود. منظور شما از این عبارت دقیقا چیست؟
خب همین فیلمهایی که به نظر من با محتواتر و اجتماعیتر و دلمشغولی یک عده فیلمساز مانند من است که به مخاطب در آنها احترام گذاشته میشود… در واقع اذن دست آثار به گونهای هستند که وقتی فیلم به پایان رسید، مخاطب میتواند همچنان به محتوای اثر فکر کند و درگیر فیلم باشد. متاسفانه این نوع سلیقه و این دیدگاه، جایگاه خود را از دست داده است و بیشتر فیلمها کیفیت نازلی پیدا کردهاند و به این کارهای نازل اهمیت بیشتری داده میشود و به نظرم دولت هم با سیاستهایش به این جریان کمک میکند…
***در جنس سینمایی که شما ارائه میکردید یک نوع شاعرانگی وجود داشت. حداقل در فیلم «شاعر زبالهها» که به رئالیسم گرایش داشت…
وقتی فیلمنامه نوشته شد، من به عنوان کار اول خیلی به آن فکر کردم. حتی شاید به هر فریم از آن فکر کردم. به نظرم کارگردانهای کار اول، انرژی که روی ساخته اول خود میگذارند، شاید کمتر بر روی فیلمهای بعد چنین انرژی را صرف کنند. فیلمنامه بسیار خوبی بود و خب خیلی هم بهش فکر کردیم تا ساختاری برایش پیدا کردیم و چیزی که مد نظرم بود بر آن فیلم حاکم بود. این نوع فیلمها که شاعرانه و رئالیستی هستند و سوژه این اثر از دل یک واقعیت گرفته شده بود. اینفیلم یک کلیشه در اجتماع داشت و مردم هم ارتباط خوبی با آن برقرار کردند. البته مخاطب هم در این فیلمها نسبت به فیلمهایی که برای گیشه ساخته میشوند کمتر است، اما آن زمان فضایی دیگر وجود داشت… فکر میکنم سال ساخت فیلم اول، ۸۴ بود که این فیلم آن زمان پنج یا شش سال توقیف بود و سال ۹۰ اکران شد. البته این اثر سرمایه خود را برگرداند. آن زمان این فیلمها نیز در کنار آثاری که برای گیشه ساخته میشدند، مخاطبان خاص خود را داشتند.
***از فضای گیشه یا نهادهایی که به فیلمها مجوز میدادند بگویید. من یادم است در فیلم «حقیقت گمشده» کاراکتری قصد به قتل رساندن خود را داشت و این نماها کاملا به شکل واضح و بیپرده نشان داده میشد. مثلا سکانسهای تقلا کردن. این در حالی است که الان فیلمهای خشن مورد توجه مجوز دهندگان نیست!
آن سکانس که مثال زدید را اتفاقا خیلی دوست دارم! سکانسی است که ما اصلا در سینمای ایران نداریم. من باید در یک پلان خشونت را نشان میدادم تا به محتوا برسم. محتوا این بود که فردی به خاطر زن و بچهاش خودکشی میکند و منظور ما این بود که قرار نیست که تو بمیری وقتی هنوز زمان مرگ تو نرسیده و یک فرد دیگری است که زمان مرگ تو را مینویسد و اگر خودکشی نبود، فیلم تاثیر خود را بر روی مخاطب از دست میداد. در اصل من احساس میکنم سازمان سینمایی در آن موقع استقلال بیشتری داشت و دخالتهای بیرونی بر روی آن کمتر بود و اگر هم این مسئله وجود داشت، این سازمان کار خودش را میکرد. الان متاسفانه به جز سازمان سینمایی، ارگانهای دیگری هم درباره سینما نظر میدهند. همچنین نظراتی درباره اکرانها و محتوای فیلم وجود دارد و باعث میشوند فیلمها دچار ممیزی شوند…
***این اتفاقها و نوع نگاه و تصمیمسازی درباره تولید از جانب سینمادارها هم به شکلی دیگر رخ میدهد…
بحث درباره سینمادارها یک ماجرای دیگر است. سینمادارها به اقتصاد و جذب مخاطب فکر میکنند. در نهایت سینمای ما سینمای مستقلی نیست و مثل خارج از کشور نیست که در هر ژانری فیلم ساخته شود. البته آنها هم حمایتهای دولتی دارند، اما سینمای دولتی هم نیستند، مثلا فرانسه علاوه بر فیلمهای خودش، فیلمهای هالیوودی را هم اکران میکند ولی درصدی از فروش آنها را به سینمای داخلی اختصاص میدهند. ما در ایران این اتفاقها را نداریم و سالندار هم میخواهد که دخل و خرج درستی داشته باشد و علاقهمند است که سانسهای بیشتری به فیلمهای پرفروشی اختصاص دهد و خب فیلمهای مستقل اگر حمایت دولت و سازمان سینمایی را نداشته باشند حذف میشوند و این اتفاق در نهایت میافتد و با توجه به نگاه سازمان سینمایی، سینمای اجتماعی که آبروی هنر ایران در جهان محسوب میشود به نظر من تا جایی که تا سه و چهار سال پیش ایران در جشنوارههای زیادی شرکت میکرد اما الان این نگاه دارد از بین میرود و انسان یک سال اخیر را میبیند که فیلمهای زیرزمینی به خاطر این نظارت شدید تعدادشان زیاد شده است. این کاراکترها به خارج از ایران هم میروند و فضاهایی که شبیه ایران است را پیدا میکنند و حرفهایی که در کشور نمیشود زد را مطرح میکنند. فیلمهای کمدی هم اگر کنترل نشوند کم کم مخاطب آنها را پس میزند. از بین میرود. کم رنگ میشود و به نظر من باید فیلم در هر ژانری ساخته شود و شرایطی فراهم شود تا همه فیلمها، تماشاچی خاص خود را داشته باشند و پول خود را درآورند البته نباید شرایط اقتصادی را نادیده گرفت، اما ما هم این دوران را از سر گذراندهایم ولی بالاخره فیلمها مخاطب خود را پیدا کردند.
***اگر بخواهیم جمع بندی پایانی داشته باشیم، با همه این اوصاف آیا قصد ساخت فیلمی را دارید یا خیر؟
مطمئنا قصد ساخت اثری را دارم اما نیاز است که سرمایهگذار به ساخت آثاری که حداقل پول خود رو بازگرداند راغب باشد و شرایط باید برای ساخت فیلمهای اجتماعی مهیا شود.
محراب توکلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است