توجه به جادوی درون بهتر از سفارشی‌سازی است | پایگاه خبری صبا
امروز ۵ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۴۹
نشست صبا با عوامل فیلم کوتاه «تاخاری‌ها»

توجه به جادوی درون بهتر از سفارشی‌سازی است

محمد آریانیک (کارگردان)، محمود پوینده (نویسنده) و هستی بابایی (بازیگر) از ساختارهای بصری ‌و روایی فیلم کوتاه «تاخاری‌ها» می‌گویند.

[عکس‌ها: سیدسجاد رازیان- باشگاه فیلم و عکس صبا]

 

به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلم کوتاه «تاخاری‌ها» از جمله فیلم‌های انجمن سینمای جوان است که در دسته ژانر وحشت به جشنواره منطقه‌ای یاسوج راه پیدا کرده است. این فیلم به کارگردانی محمد آریانیک، نویسندگی محمود پوینده و محمد آریانیک و بازی هستی بابایی روایت خانواده‌ای را نمایش می‌دهد که در برابر هجوم تاخاری‌ها ایستادگی می‌کنند.

***در ابتدای صحبتمان سراغ نام فیلم برویم. اسم فیلم «تاخاری‌ها» از کجا آمده است؟ 

آریا‌نیک: در واقع این فیلم داستانی بود که توسط پدرم نوشته شده بود و ما سعی کردیم یک داستان بلند از آن اقتباس کنیم. ما از این داستان نیمه‌بلند، یک فیلم‌نامه‌ی ۱۰ الی ۱۵ صفحه‌ای نوشتیم و آن را به فیلم تبدیل کردیم که در ادامه‌ی گفت‌و‌گو درباره‌ی مراحل ساخت آن توضیح خواهم داد. اسم «تاخاری‌ها» یک کلمه‌ی ساخته و پرداخته‌ی ذهن نویسنده است که برای ما هم جذاب بود. این کلمه هیچ معنا یا رفرنس خاصی ندارد اما خشم و غضب خاصی در آن هست که انگار داریم درباره‌ی یک قبیله‌ی خشمگین، قبیله‌ای سیاست‌مدار یا چنین چیزی صحبت می‌کنیم. اما چیزی که در ذهن من بود، این بود که چرا مرز کشور ما در طول تاریخ مدام تنگ‌تر و کوچک‌تر شد. البته این امر در تمام جهان وجود دارد، مثل مسئله‌ی اکراین و روسیه. این امر برای من موضوع جذابی بود، یعنی همان خط و مرزی که دو نفر در تلاش برای حفظ آن مرز می‌کنند. من نمی‌خواهم از ژانر خاصی نام ببرم اما این فیلم می‌توانست در ژانر اجتماعی هم ساخته می شد. ما برای این فیلم‌نامه تلاش زیادی کردیم. ابتدا تاخاری‌ها را در جایگاه انسان می‌دیدیم که با یکدیگر صحبت می‌کردند و تصمیم گرفتم به یک بود و نبودی تبدیل کنم ولی به پیشنهاد فیلمنامه نویس وقتی قرار شد به سمت فضای رئالیسم جادویی برویم، آنها را به یکسری کلاغ تبدیل کردیم و برای آنها یکسری ماسک اوریگامی طراحی کردیم . آنها را از حالت عادی خارج کردیم. من هیچ نگاه قومیتی و متعصبانه‌ای نداشتم چراکه خود من بختیاری هستم و اگر می‌خواستم این فضا ادامه داشته باشد باید این فیلم را به زبان بختیاری می‌ساختم اما در زبان کردی زیباتر جا گرفت. سختی‌های زیادی بود و چالش‌های بسیاری داشتیم و کار از یک ورژن ۲۰ دقیقه‌ای به ورژن ۱۵ دقیقه‌ای تبدیل شد.

***فکر نمی‌کنید اگر ورژن بیست دقیقه‌ای بود بهتر می‌شد؟

آریا‌نیک: شاید، نظر خودم هم روی بیست دقیقه بود اما دوستان انجمن سینما با این امر موافق نبودند.

***به فضای فیلم برگردیم؛ همان قبیله‌ای که مطابق همان چیزی که فرمودید یک مقدار زورگو هستند اما کمی هم از قواعد آگاهند. یا ایده‌ی کلاغ و مترسک درون فیلم، می‌خواهم بدانم این فضا از کجا آمده است؟

آریا‌نیک: خب مترسک برای دوری پرندگان است و در فیلم هم نماد دور کردن شیاطین است. کلاغ هم نماد شومی است و در اینجا بود که آبجکت کلاغ را انتخاب کردم. قبل از آن من قبیله‌ی تاخاری را به صورت سایه می‌دیدم اما در پرداخت متوجه شدیم که سایه، حس حضور را القا نمی‌کند و باید تاثیر بیشتری داشته باشد که نیاز به دیدن دارد اما نیازی به دیالوگ نیست و دیدن رفتارشان کافی است تا موجودی شبیه به بدن انسان، با ماسکی دفورمه خلق کنیم. ما فضا را به سمت لامکانی و لازمانی بردیم و باید یکسری از قواعد را برای آن رعایت می‌کردیم. این لامکان و لازمان بودن فضای جالبی به فیلم می‌داد.

***شما از سایه و زیرکی گفتید. حال به ژانری می‌رسیم که انجمن برای آن درنظر گرفته است. انجمن ژانر این فیلم را وحشت درنظر گرفته است، زمانی که از وحشت صحبت می‌کنیم درباره‌ی دو پارامتر می‌گوییم؛ یکی خود سبک اکسپرسیونیستی و یکی هم تدوین آیزن اشتاینی. می‌خواهم بدانم رد پای این دو سبک در فیلم شما هست یا نه؟ و اگر هست، به چه صورتی است؟

آریا‌نیک: مرز میان وحشت و دلهره هنوز برای ما نامشخص است اما شبه وحشت از آن دریافت می‌شد. چیزی که من می‌خواستم ژانر تریلر بود و اگر وحشتی هم وجود داشت، می‌خواستم وحشتی موقت آن هم در زمان وجود کاراکتر منفی که شاید بصورت افکتیک از آنجا رد می‌شود باشد. و لزوما به این معنا نبود که تمام فیلم حول وحشت می‌چرخد. حال اینکه انجمن چنین تصمیمی گرفته است، احتمالا پارامترهایشان با وحشت هماهنگی بیشتری داشت.

***در راستای فضا‌سازی فیلم، من حتی در شروع فیلم استفاده از دوربین روی دست را خیلی احساس می‌کردم. از نظر شما تا چه اندازه نیاز است که ما حتی زمانی که نباید این کار را انجام بدهیم و آرامش را احساس کنیم، باز هم دوربین روی دست باشد؟

آریا‌نیک: اگر بخواهم صادق باشم، برای خودم کار دلهره‌آوری بود، نه اینکه نمی‌دانستم اما من پلان‌ها را روی فرم ثابت و گاهی روی دست گرفتم و در تدوین دچار چرخش شدم. با تدوین به نسخه‌ی فعلی رسیدم و بکاپ‌هایی داشتم. خب این کار برای من کار جدیدی است اما چون در فضای جدیدی کار می‌کردم، احساس ترسی با من بود و گاهی مجبور می‌شدم چند پلان بگیرم و خب برای فیلم‌سازی در مدیوم کوتاه هم حد و مرزی ندارد.

***خانم بابایی از فضای کارتان تا رسیدن به فیلم کوتاه «تاخاری‌ها» بگویید؟

بابایی: همانطور که می‌دانید علاقه‌ی من به فیلم و سینما خانوادگی بوده و این عادت وارد ژن ما شده! از کودکی من همیشه با این قضیه مواجه می‌شدم و چون در یک خانواده‌ی هنری بودم، سینما تنها چیزی بود که من را سر شوق می‌آورد. بعدها طی ۱۳ تا ۱۷ سالگی که علاقه‌ام را پیدا کردم و هنرجوی انجمن سینمای جوان شدم، خودم شروع به ساخت یکی دو تا فیلم کردم و این باعث شد که من عاشق سینما بشوم. از ۱۳ یا ۱۴ سالگی به کمک عمویم آرشیو جمع‌آوری کردم و مطالعه داشتم، بعدها به تهران آمدم و در کلا‌س‌های خصوصی ادامه دادم و پیشنهادهای زیادی داشتم. من این اعتقاد را دارم که شما یا وارد هنر نمی‌شوی و یا اگر وارد هنر شدی، نسبت به مردم و جامعه و فرهنگ خود یک دِینی پیدا می‌کنید. ما در جامعه‌ای هستیم که آنطور که باید به هنر، خصوصا سینما، ارج و احترام گذاشته نمی‌شود. من چون خیلی به این کار علاقه داشتم، خودم را موظف می‌دانستم این فیلم را کار کنم. اگر بخواهی وارد سینمای ایران شوی، گیشه خیلی مهم است. اینجا با خارج از ایران تفاوت دارد؛ در آنجا میتوان با یک نقش کوتاه شروع کرد و مثلا برای آن اسکار هم بگیرید اما در ایران وقتی وارد سینما می‌شوی، کارگردان و تهیه‌کننده ریسک نمی‌کنند. بخاطر همین موضوع من خیلی سخت‌گیر بودم و در این انتخاب مسئله‌ی مالی مطلقا برای من مهم نبود. خب ما از بچه‌های هشت میلی‌متری بودیم و سال‌ها یکدیگر را می‌شناختیم و زمانی‌که محمد ( کارگردان) تصمیم گرفتند که کار را شروع کنند، از آنجایی که من کُرد هستم، تست‌های اولیه را گرفتند. این کار چون کُردی بود برایم جذابیت زیادی داشت. درباره‌ی دختری بود که جسور بود و مقاومت داشت و اتفاقی بود که در زندگی من هم افتاد. من از شهری کوچک به تهران آمدم و تمام چیزهایی که داشتم را رها کردم و به شهری آمدم که در آن چند میلیون نفر هستند که می‌خواهند بازیگر شوند. خب من به تهران آمدم تا ادامه بدهم و پیگیر باشم و خوشحال هستم که این اتفاق افتاد و از نظرم اتفاق درستی بود.

***خب آقای پوینده، با آقای آریا‌نیک که صحبت می‌کردیم گفتند در ابتدا داستانی از پدرشان بوده و درواقع شما اقتباسی از آن داستان داشتید.

پوینده: بله کاملا یک اقتباس آزاد بود.

***در اقتباس ذهنیت جهت داده می‌شود. می‌خواهم بدانم که شما به عنوان نویسنده چقدر اعمال قدرت کردید؟ (البته اعمال قدرت یک لفظ است)

پوینده: امروز [روز برپایی نشست] ۲۱ شهریور و روز ملی سینما است. من می‌خواستم این روز را تبریک بگویم. ۱۲۳ سال پیش سینما وارد کشور شد و سیر تحولاتی داشت که در این بحث نمی‌گنجد…. ولی قبل از پاسخ به پرسش شما باید به این نکته اشاره کنم که من سینما را با فیلمنامه نویسی شروع کردم. چون من خودم یک سینه‌فیل بودم و حدودِ پنج سال پیش به صورت جدی وارد این حرفه شدم. یادم نمی رود که همیشه به همراه تعداد معدودی از دوستانم در جشنواره‌ی فجر شرکت می‌کردم، در صف سینما فلسطین، آفریقا، بهمن و … و بعد از دیدن فیلم ها با بچه‌های سینه‌فیل می‌ایستادیم و درباره‌ی فیلم‌نامه های فیلم هایی که دیده بودیم، حرف می‌زدیم. فکر میکنم دغدغه ی فیلمنامه از همان زمان در من شکل گرفت اما درباره‌ی این داستان کوتاه، پدر آقای آریانیک که یک نویسنده ی کاربلد و مجربی هستند، داستانی را مطرح کردند که برایم خیلی جذاب بود. به نظر من در این دنیای فعلی که مرزهای جغرافیایی و غیر جغرافیایی دائماً در حال تغییر هستند، خودِ واژه ی مرز، بارِ معنایی سنگینی دارد. امروزه، زمانی که حرف از مرز می‌شود می توان به مرزهای فرهنگی، سیاسی و حد و مرز روابط بین انسان‌ها هم توجه نمود. از آنجایی که مقوله ی پُست ‌مدرنیسم برایم جذاب بود، احساس کردم که می‌توانیم از این داستان، اقتباسی در بیاوریم و فیلم‌نامه را به فضای سورئالیستی نزدیک کنیم و فیلم از جایی شروع می شود که درام شکل گرفته است. به طبع تجربه ی فیلمسازی که داشتم، پیش داستان ها را حذف کرده و نسخه ی سینمایی را با توجه به استراتژی که داشتم تدوین کردم. نکته‌ی جالب برای من این بود که در نسخه‌ی اولیه احساس می‌کردم که داریم یک فیلم درام می‌سازیم و بعد از چند جلسه من و کارگردان که با هم صحبت می‌کردیم به این نتیجه رسیدیم که می شود آن را به سمت رئالیسم جادویی و سورئال ببریم که البته این هوش کارگردان را نشان می‌داد که با من همراهی می کرد. بنظرم جذابیت سینما در همین مسیر نوشتن و ساختن است که غیرقابل پیش بینی است و پویایی در آن موج می زند. رابرت مکی می‌گوید ایدهها در دنیا تکراری‌اند و پرداخت ها باید متفاوت باشند و برای من جالب بود که چند روز پیش داشتم فیلم متروپل (۱۹۲۶)، ساخته فریتز لانگ را دوباره می‌دیدم که جهان را در سال ۲۰۲۶ یعنی یک قرن بعد پیش‌بینی می‌کند، یا فیلم ماتریکس که چند سال پیش، درباره‌ی جهانِ قرنِ حاضر حرف زد. در اینجا در مقام قیاس در می‌آیم و شاید بتوان پیش بینی کرد که این شخصیت‌هایی که ما به عنوان تاخاری ها در این فیلم خلق کردیم شاید نمودِ عینی یا مشابه آن را در آینده ببینیم. خوشبختانه، کارگردان از این پیشنهاد، استقبال زیادی کرد و فیلم و داستان را از شکل رایج، خارج کرد و طراحی صحنه را بر همین مبنا چیدیم.

***بحثی در رابطه با ژانر فیلم پیش آمد؛ می‌خواهم بدانم چقدر تمهید روایی برای این امر شد تا این دلهره و وحشت به وجود بیاید؟

پوینده: به‌نظر من ژانر وحشت و دلهره دو ژانر متفاوتند با اینکه در زبان فارسی دو واژهی هممعنا هستند. ما ژانر دلهرهآور را همان تریلر میدانیم، اصلا کانسپت داستان خود دلهرهآور است. به این معنی که اگر یک لحظه بخواهیم خود را از فیلمنامه جدا کنیم، اینکه یک نفر بخواهد وارد خانهی شما شود و به مرزهای جغرافیایی و انسانی شما تجاوز کند، برای شما دلهرهآور خواهد بود. ما در این باره صحبت کردیم که چه باید کرد تا این فضا ترسناکتر شود. بر این اساس روایت را بر اساس جغرافیا برنامهریزی کردیم؛ یعنی جغرافیایی را انتخاب کردیم که به شما گرایی مبنی بر زمان و مکان ارائه نمیدهد. ما شروع به نگارش صحنهها کردیم. چندتا از فیلمهای تاریخ سینما را دیدیم؛ از فیلم نوسفراتو (۱۹۲۱) که یکی از آنها بود تا پانارومال اکتیویتی! نوسفراتو، اولین فیلم ژانر وحشت در سینما بود و ما از سایه های ترسناک آن فیلم در فیلمنامه و طراحی صحنه اقتباس کردیم و تا جایی که می توانستیم ناخودآگاهمان را از این سبک فیلمها پر کردیم و بعد شروع به نگارش کردیم.اما به نظر من چیزی که در این ژانر مهم است، نورپردازی و ترکیب بندی است که کمک شایانی به درآوردن این فضا می کند.

***دو المان از ژانر وحشت در ذهن من هست؛ یکی سبک اکپرسیونیستی و دیگری سبک دیالیکتیکی. فضای فیلم گاها به سمت اکسپرسیونیست می رود، مخصوصا آنجایی که میزانسن قرمز میشود اما فضای فیلمبرداری و تدوین به دلهره شباهت بیشتری دارد و دوربین روی دست هم به این امر دامن می‌زند. در تدوین هم احساس می شود که یک بخش هایی از فیلم درآورده شده و به نوع خاصی کات می‌خورد. اگر امکانش هست برای ما کمی دربارهی این امر صحبت کنید. 

آریانیک: فیلمسازی در ایران قواعدی دارد. به همین دلیل ما یکسری از بخشها را درآوردیم. نسخهی اولیه بیست دقیقه بود و نسخه اصلی پانزده دقیقه، نظر ما روی نسخه بیست دقیقهای بود اما دوستان انجمن نظرشان چیز دیگری بود و یکسری از پلان‌ها حذف و یکسری دیگر اضافه شد و تغییراتی انجام شد.

پوینده: البته یکسری از نظرات در باکس تدوین ارائه شد ولی در نهایت به این جمعبندی رسیدیم که نسخه ی فعلی جذاب تر است. به نظر من در سینما ما باید روی سبک های اصلی تسلط داشته باشیم و بعد روی آن اکسپریمنت کنیم. به عنوان مثال ایزن اشتاین با کاتهای تندی که داشت، دلهره و ترس را بالا میبرد. این بیسِ کار است اما سوال این است که من چه چیزی را میتوانم به آن اضافه یا کم کنم تا این حس ( دلهره) تقویت شود! مثلا با تغییر لنز و یا با تغییر میزانسن. خب اینجا چون ژانر وحشت از سوی اکسپرسیونیسم آلمان میآید، ما در واقع این ژانر را در مطب دکتر کالیگاری (۱۹۲۰) یا نوسفراتو (۱۹۲۱ ) دنبال کردیم. بعد از آن باید از خودمان بپرسیم که در حال حاضر و با امکانات فعلی ما چه کاری می‌توانیم بکنیم. برای مثال ما کدخدایی داریم که تمام اعضای روستا به جز دخترش او را ترک کردهاند. در اینجا ما باید بین این عناصر ارتباط معنایی و فرمی برقرار کنیم. این عناصر شامل: پدر، دختر و تاخاری‌هایی هستند که ما سایه‌هایی را از آنها می‌بینیم. با توجه به همه این موارد، فرم کارگردانی و روایت از فیلمنامه و داستان بیرون آمد.

آریانیک: در واقع من فضایی نداشتم که بخواهم با آن در فیلم تغییراتی ایجاد کنم و من نظراتی که دوستان دادند را قبول کردم و تجربه کردیم.

پوینده: بسیاری از فیلمساز ها به واسطه عدم علاقه و عدم توانمندی سراغ این ژانر نمیروند. البته من در ژانر درام، آزمون و خطا کردم و در این زمینه مشورتهایی گرفته بودم که بعد از چند تجربه به سراغ ژانری که دوست دارم بروم.

خب پس میتوانیم نتیجه بگیریم که برای فیلم کوتاه در ساحت اول باید تجربهگرایی در آن شکل بگیرد؟

پوینده: بایدی نیست، اما به نظر من، در بحث فیلمسازی کلاسیک و اختصاصاً در زمینه دکوپاژ کلاسیک و بقیه موارد مرتبط، باید یک تسلطی شکل بگیرد و بعد به سراغ اینگونه ژانرها رفت. در کارگردانی، نورپردازی و حتی بازیگرها در این ژانر نیاز به طبع‌آزمایی دارند.

***اجازه بدهید گریزی به متن اثر بزنیم. در پایان فیلم نمایی بود که گویی پدر هم تاخاری شده بود. سوال من درباره تاخاریهاست. می‌خواهم بدانم این را جذب میکردند؟

آریانیک: به خاک پدر تعرض می‌شود و دخترش تیر می‌خورد. پدر تصمیم به بازگشت و انتقام می‌گیرد و در قالب تاخاری‌ها اسلحه‌اش را پنهان می‌کند. در واقع به نوعی آن را سینماتیک کردیم و اگر شخصیت میمرد، منطق داشت که پدر بازنگردد.

پوینده: در واقع، کانسپت اصلی ما این بود که تاخاریها به سراغ زمین‌هایی می‌روند تا آنها را به زور از مالکانشان بخرند و از آنِ خود کنند که پدر حتی بعد از زخمی شدن دخترش هم کوتاه نمی‌آید و بعد از خارج کردن دختر از روستا در قامت یک تاخاری وارد می شود و انتقام می گیرد ولی اگر بخواهم جمعبندی روی ژانرها داشته باشم فکر می‌کنم با توجه به فضای کلی که نسبت به حمایت از کمدی‌سازی در سینمای کشور انجام می‌شود و با در نظر گرفتن تعداد معدودی فیلم‌های درام اجتماعی که آن هم با محدودیت‌های بسیاری تولید می‌شوند، ژانرهای دیگر سینما در ایران مورد غفلت قرار گرفته‌اند. من می‌خواستم پیشنهاد بدهم همانطور که انجمن اولویت‌های خود را بر روی ژانرهایی مثل وحشت، فانتزی، پلیسی و … گذاشته است، چقدر خوب است که در سینمای بلند هم این اتفاق بیافتد. برای مثال اگر بیست فیلم بلند برای جشنواره فجر پذیرفته می‌شود، حداقل، پنج فیلم آن ژانرمحور باشند. مگر در سال‌های اخیر چندتا فیلم ژانرمحور می‌توانیم نام ببریم به‌جز کارهای آقای شهرام مکری؟ یا فیلم پوست برادران ارگ و زالاوای ارسلان امیری که حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد.

آریانیک: درباره یکی از پلان‌هایی که در فیلم گذاشتیم، جایی که کاراکتر در مزرعه راه می‌رود و بعد تبدیل به پر می‌شود. در اینجا زمینه را برای منتقد و مخاطب قرار دادیم تا به آن بپردازد. آنجاست که متوجه می‌شویم که پدر به تاخاری تبدیل شده است. اما این تنها به اصطلاح رد گم کنی بوده است. پیرامون بحث ژانر هم باید بگویم که ما‌ در «تاخاری‌ها» با یک فیلم تریلر طرف هستیم.

***در پایان خانم بابایی دربارهی فضایی که در آن کار کردید و مشکلات و یا خاطراتی که داشتید اگر تمایل دارید به ما بگویید.

بابایی: خاطرات زیادی دارم، اما یک خواهش دارم. اینکه مردم ما ارزش و لیاقت این را دارند که پس از این همه سختی، یکی دو ساعت بتوانند لذت ببرند، چیزی که به آن سرگرمی می‌گوییم اما من عادت دارم نام آن را جادو بگذارم. لذت ببرید و از جادوی درون‌تان استفاده کنید و تا جایی که می‌توانید سفارشی‌ساز نشوید.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰