به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» به کارگردانی جورج روی هیل در اواخر دهه شصت میلادی ساخته شد. اگر نگاهی اجمالی به این فیلم بیندازید. با تصاویر و یا روایتی منحصر به فرد مواجه نخواهید شد. اساسا اگر برای ساختارهای این چنین اهمیت زیادی قائل هستید، فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» نمیتواند انتخاب اول شما باشد. آنچه در این فیلم نادر است و میتواند مخاطب را جذب و همراه خود کند، رفاقت میان پل نیومن و رابرت ردفورد است. رفاقتی که با این اثر شکل گرفت و بعدها با فیلم «نیش» ماندگار و ابدی شد. تا جایی که ردفورد به عنوان همسایه نیومن او را دوست و همراه همیشگی خود خواند.
اگر برای تعریف هر اثر سینمایی شناسنامهای قائل شویم، در شناسنامه «بوچ کسیدی و ساندنس کید» درونمایهای از جنس رفاقت وجود دارد که به مثابه یک ارزش شناخته میشود. ارزشی که جایگاه فیلم را در تاریخ سینما مشخص میکند. هر آنچه میان این دو کاراکتر شکل میگیرد، دیدنی و سمپاتیک است. مخاطب میتواند ما به ازای آن رفاقت را در زندگی واقعیاش پیدا کرده و به جهان فیلم ورود کند. اساسا در تاریخ سینما درونمایه و یا مضامینی وجود دارد که از مدیوم سینما پیشی گرفته و خود دستمایهای میشوند برای تعریف سینما. رفاقت در فیلم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» از همان دست درونمایهها است. مخاطبان جدی این مدیوم برای بیان احساسات خود از جادوی سینما از «هفت سامورایی»، «سرگیجه»، «دزد دوچرخه» و «بوچ کسیدی و ساندنس کید» استفاده میکنند. هرکدام از آثار نام برده بارقهای برای ارائه دارند. بارقه «بوچ کسیدی و ساندنس کید» رفاقت است!
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است