به گزارش خبرنگار سینما صبا، شب نخست از اولین دوره سلسله نشستهای تخصصی با عنوان « بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری و با حضور فریدون جیرانی، بهروز افخمی، سیدضیا هاشمی و مهدی فخیمزاده در سالن شهر هفتم سینما آزادی برگزار شد.
بخش اول این نشست با هدف واکاوی شیوه شکلگیری و مدیریت سینمای پس از انقلاب در چهار شب برگزار میشود.
در ابتدای این برنامه، بخشهایی از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میراقدم پخش شد و پس از آن، امیر قادری کارشناس و مجری این برنامه، به همراه کارشناسان و سینماگران حاضر در نشست، به واکاوی تاریخی سینمای ایران در دوره پایانی حکومت پهلوی و سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی پرداختند.
در مستند پخش شده سینماگرانی نظیر فرخ غفاری، رضا داودنژاد، محمد متوسلانی، سیروس الوند، مهدی فخیم زاده، امید روحانی، علیرضا رییسیان، بیژن امکانیان، مسعود جعفری جوزانی، سعید راد و محمدعلی نجفی حاضر بودند و نظرات خود را پیرامون راهبردها و شیوههای مدیریتی سینما در سالهای ابتدایی شکل گیری جمهوری اسلامی بیان میکردند.
بخش ابتدایی نشست، به گفت و گو پیرامون شرایط سینمای ایران پیش از انقلاب، اکران فیلمهای خارجی و شرایط نابرابر آثار داخلی در رقابت با این فیلمها اختصاص داشت.
امیر قادری در شروع صحبتهای خود گفت: اغلب آنچه در تاریخ سینمای ایران پس از انقلاب شاهد آن هستیم، رخدادهایی است که ریشه تمام آنها حاصل دو دهه ابتدایی انقلاب است.
سید ضیا هاشمی تهیه کننده و مدیر فرهنگی که فعالیتهای سینمایی خود را از حوزه هنری شروع کرده است، پیرامون سالهای ابتدایی شروع به کار این نهاد گفت: در آن سالها تعدادی از جوانهای متعهد در بخشهای مختلفی از حوزه هنری فعال بودند. بخش مربوط به سینما بعدها شروع به کار کرد و اولین فیلم تولیدی حوزه هنری «توجیه» نام داشت که مجید مجیدی به عنوان بازیگر در آن اثر حضور داشت و نویسنده فیلمنامه محسن مخملباف بود.
هاشمی افزود: آقای مخملباف به واسطه ورود به حوزه هنری توانست فیلمساز شود. او خود را اسلامگرای تندرو میدانست و در تندروی، مشهورترین چهره حوزه بود. به واسطه تندرویهای برخی در اوایل انقلاب، این تصویر از بسیاری از افراد فعال در حوزه هنری آن زمان شکل گرفته بود. آن زمان فیلمهایی که در این نهاد تولید میشدند، فروش چندانی نداشتند و مردم با اتوبوس به سینما آورده میشدند. به علاوه زمانی که فیلم «برزخیها» اکران شد و چهرههای سینمای قبل از انقلاب مجددا به روی پرده ظاهر شدند، برخی افراد حاضر در حوزه و همچنین مردم عام نسبت به این اتفاق واکنش منفی نشان دادند.
سیدضیا هاشمی پیرامون خصلتهای اخلاقی مخملباف گفت: در آن سالها، در مجموعه سینما، فردی تندرو تر از محسن مخملباف نداشتیم و این ویژگی اخلاقی در او، بسیار بر دیگران اثرگذار بود. به یاد دارم که همراه مخملباف فیلم «حاجی واشنگتن» ساخته مرحوم علی حاتمی را دیدم و او از تماشای برخی صحنههای این فیلم بسیار عصبانی و برافروخته شد.
در ادامه این نشست، مهدی فخیمزاده گفت: من پیش از انقلاب با فیلم «تپلی» وارد سینما شدم و بعد از انقلاب، دیگر آن جنس از فیلمها را نمیشد ادامه داد. برای فعالیت در کانون نیز مانند کیارستمی باید نفوذی وجود داشت تا میشد فیلمی را کارگردانی کرد. همچنین کانون افراد خاص خود مانند منفرد زاده و فروزش را داشت و به سادگی نمیشد به آنجا ورود کرد. پس از انقلاب و در سال ۵۸، من توانستم فیلم «میراث من جنون» را بسازم.
امیر قادری نیز گفت: در سال ۵۶ و با اکران فیلم خارجی، سینمای داخلی در حال تعطیل شدن بود.
قادری نظر کارشناسان حاضر در نشست را در این خصوص جویا شد.
مهدی فخیمزاده در این ارتباط گفت: در سال ۵۱، نود فیلم تولید شدند در حالی که در سال ۵۶ تنها یازده اثر تولیدی داشتیم، چراکه برای سالنها و سینماداران، نمایش فیلم داخلی سودی نداشت. البته تماشاگر مشتاق وجود داشت. اما سرمایه گذار و پخش کنندههای فیلم خارجی، توقع درآمد خاصی نداشتند و سینمادار میتوانست بخش اندکی از درآمد حاصل را صرف پخش کننده کند. در حالی که برای فیلمهای ایرانی، نصف درآمد سالن باید به تهیه کننده فیلم میرسید.
فخیم زاده نیز درباره مواجهه خود با محسن مخملباف گفت: نخستین بار علی الهیاری به همراه محسن مخبلباف که بسیار شبیه به پاسدارها بود به دفترم آمدند و من از دیدن او وحشت کردم! الهیاری او را معرفی کرد. آن زمان ما فیلمی را تهیه کرده بودیم که «فرار» نام داشت. مخملباف گفت من معتقد بودم که باید همه شما را اعدام کرد اما از آن فیلم خوشم آمده است. مخملباف مسئولین ارشاد و فارابی را فراماسون میدانست و از ما میخواست تا به صحبتهای آنها گوش ندهیم. دو سال بعد که او را دیدم کاملا از عقاید خود برگشته بود و به من و سیروس الوند گفت مراقب حزبالهیهای تندرو باشید که وارد شوراها نشوند. او تا این اندازه تغییر کرده بود!
سیدضیاهاشمی نیز گفت: مخملباف هیچ وقت به جبهه نرفت و فردی ترسو بود و حتی زمانی که به عملیات مرصاد تیم فرستادیم، حاضر نشد به منطقه جنگی برود. بهروز افخمی از همان ابتدا از محسن مخملباف متنفر بود و هیچ وقت حسی خوبی به او نداشت. در سینمای ایران آن زمان از حوزه انقلابیتر وجود نداشت و حتی فضای تلویزیون به نسبت بازتر بود. خاطرم هست که آن زمان تلویزیون فیلم «توبه نصوح» را که محصول حوزه بود، مسخره میکرد درحالی که این فیلم واقعا انبوهی از مخاطبان را با خود همراه کرده بود.
در ادامه این نشست بهروز افخمی پیرامون شرایط تولید در سالهای پایانی حکومت پهلوی گفت: در سال ۵۶ تولید فیلم در سال به زیر ده عدد رسید و ناامنی به واسطه شرایط انقلاب، تاثیر زیادی بر این موضوع داشت. بخش دولتی کارهایی کرد که هزینه تولید فیلم در بخش خصوصی بالا رود. کانون موضع مستقل داشت اما بخشهایی مانند شرکت گسترش صنایع سینمایی باعث شدند هزینه تولید فیلم پنج برابر شود و دیگر ساخت فیلم صرفی نداشت.
سیدضیا هاشمی نیز گفت: زمانی که پس از انقلاب، سینمای گلخانهای به راه افتاد، الگوی آن از سینمای روسیه گرفته شد. فارابی مدلی از سینمای چپ غربگرای آن روزها بود، در صورتی که حوزه هنری به نوعی سینمای کمونیستی بود و نگاهی یک طرفه و تندرو داشت. در حوزه در برخی نگاهی افراطی به دین وجود داشت اما از جایی خط نمیگرفت، بلکه آن زمان انقلاب به صورت طبیعی، این روحیه را در افراد به همراه داشت. حتی تمام سینماهای کشور به بهانه حرام بودن درآمد آنها از مالکانشان گرفته شد و به بنیاد مستضعفان داده شد و یا با گرفتن خمس مالشان پاک شدند. همچنین الگوی خانه سینما و فارابی از روسیه گرفته شد.
مهدی فخیمزاده نیز گفت: در اواخر دهه پنجاه دولت غایب بود و نقش چندانی در سینما نداشت و در نتیجه آزادی عمل بیشتر بود. اگر فیلمساز سرمایه میخواست باید با ارگانها هماهنگ میشد. در فارابی به دنبال این بودند که سینمای اسلامی چیست. از آقای بهشتی میپرسیدم سینمای اسلامی چیست و ایشان با عصبانیت گفتند اگر شما نمیدانید پس من هم نمیدانم که آن چیست! در فارابی به دنبال جذب نیروهای تحصیل کرده بودند، اما حوزه هنری تنها نیروهای حزب الهی را جذب میکرد. فارابی در دورانی عقیده داشت عرفان وجه هنری اسلام است و به دنبال ارائه تعریف بودند. حوزه و فارابی هر دو در راستای انقلاب اسلامی عمل میکردند اما فارابی روشنفکران را جذب میکرد و حوزه هنری افراد متعهد را.
در ادامه بهروز افخمی که در سالهای ابتدایی انقلاب مدیر گروه فیلم و سریال تلویزیون بود گفت: در آن زمان تلویزیون به دنبال پرکردن اوقات فراغت مردم بود و اخبار در سالهای اول انقلاب بیش از سه ساعت طول میکشید. اما از سال ۶۱ به بعد که سریال سازی در تلویزیون شروع شد، موضوع اوقات فراغت برای این رسانه جدی تر شد. من از سال ۶۲ مدیرگروه فیلم و سریال شدم و مسئولیت اوقات فراغت در تلویزیون برعهده من بود. ما فیلمهای آمریکایی را نمایش دادیم و به من گفتند حق رایت یک فیلم تمام شده اما من دستور پخش آن را دادم و در دادگاه لاهه پنج برابر هزینه رایت آن جریمه شدیم!
فریدون جیرانی نیز پیرامون شرایط سخت تولید در سالهای میانی دهه پنجاه گفت: از سال ۵۵ بحران در سینما شروع میشود و در جلسات مهم حزب رستاخیز، افراد درباره بحران در سینمای ایران صحبت میکنند و نظرات تندی درباره سانسور در سینما بیان میشود و افرادی مانند ناصر تقوایی و سعید مطلبی در اینباره حرف میزنند. در آن زمان سانسور در سینما وجود داشته و نمیشد فیلمهای اجتماعی ساخت و آثاری نظیر «دایره مینا» و «مرثیه» توقیف بودهاند . از سال ۵۳ سانسور شدید شد و این مسئله از جایی آغاز شد که نسخه اصلی «گوزنها» در جشنواره فیلم تهران نمایش داده شد. این فیلم بسیار به روز بود و در تبلیغ چریکهای فدایی بود و همه دانشجویان در سینما، قهرمان فیلم را تشویق میکردند. از آن سال به بعد بود که ساواک فیلمها را میدید و فضای سینمای اعتراضی و متفکر بسته شد. چنین مشکلاتی فقط برای سینمای اجتماعی وجود داشت. پس از انقلاب و از نیمه دوم دهه شصت، سینمای متفکر ایران رشد کرد. در سال ۵۳ سینما ضد گفتمان مدرنیسم است. در سینمای اعتراضی یا اجتماعی آن مقطع، زن مدرن وجود ندارد. از اواخر دهه چهل توجه سینما به گفتمان بومی سازی جلب میشود. هم مردم عامه و هم روشنفکران پیگیر گفتمان ضد مدرنیسم بودهاند. متاسفانه به اشتباه فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیستی یکی دانسته میشود و تفکر فردی به نام ساعدی وارد میشود که طبق آن زنهای مدرن زندگی خوبی ندارند. در فیلم «در امتداد شب»، پروانه زن مدرن قصه، زندگیای مملو از مشکل دارد.
جیرانی افزود: مدرنیزاسیون که شاه ایجاد کرد سبب از خودبیگانگی افرادی شده بود که به حاشیه شهر پناه آورده بودند. سفارت آمریکا در سال ۵۸ اشغال شد و آن زمان تفکرات ضد امپریالیستی وجود داشت. بعد از جنگ، تفکر دیگری وارد ارشاد شد و شورای پروانه نمایش ارشاد بعد از جنگ بود که تشکیل شد و این شورا اولین اقدامی که انجام داد این بود که جلوی فیلمهای روسی را گرفت.
همچنین درباره تلویزیون باید گفت که این سازمان در سال ۶۰ فیلم بیضایی را تهیه کرده است و نباید این نکته را فراموش کرد.
مهدی فخیمزاده هم گفت: سینما به دلیلی در سال ۵۶ کم رونق شد که عامل آن تماشاچی نبود. بلکه هزینه تولید بالارفت و سینماداران همکاری نکردند. در آن زمان قراردادهای خوبی برای فیلم های خارجی بسته میشدند و به راحتی میتوانستند چنین فیلمهایی را پخش کنند. اما پخش فیلمهای ایرانی برای سینماداران سودی نداشت.
در ادامه فریدون جیرانی گفت: مخاطب فیلمفارسی، طبقه پایین اجتماع بود و تماشاگر فیلم خارجی، طبقه متوسط و مرفه بودند. فیلمهای ایرانی در سینماهایی از خیابان انقلاب به پایین نمایش داده میشدند. از دهه چهل، سینما سازی رشد کرد و سینماهایی در جنوب شهر و سینماهای در بالای شهر ساخته شدند. در آن زمان به دلیل اینکه فیلمهای فارسی و فیلمهای خارجی هر یک مخاطب خاص خود را داشتند، رقابتی میان آنها وجود نداشت تا سبب رشد فیلمهای ایرانی شود. قبل از انقلاب عوارض پرداختی سینماداران برای فیلمهای خارجی بیشتر از آثار داخلی بود.
در پایان این نشست نیز امیر قادری گفت: سالها بود که تفکرات مختلف در کنار هم جمع نشده بودند و از این منظر، این نشست فرصت بسیار ایدهآلی بود.
سلسله نشستهای تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» در هشت جلسه توسط سازمان سینمایی حوزه هنری برگزار میشود که در مهرماه مباحث مطرح شده، بازه سالهای میان ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۶ را در برمیگیرد و در چهار جلسه آبان ماه، به سالهای میان ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۶ پرداخته خواهد شد.
٭محمدعرفان صدیقیان
٭عکس: سیدسجاد رازیان،باشگاه فیلم و عکس صبا
There are no comments yet