به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «سه شب با مادوکس» روایتگر آدمهای به ته خط رسیده در یک ناکجا آباد است که به انتظار ناجی نشستهاند و یکی از آثار شاخص «ماتئی ویسنییک» نویسنده رومانیی تبار است که در کارنامه اش آثاری نظیر سه شب با مادوکس، نان در جیب، خرسهای پاندا به روایت یک ساکسیفونیست…، آخرین گودو، تماشاچی محکوم به اعدام، پیکرزن یک میدان مبارزه در جنگ بوسنی، نامهای به درختها و پرندهها و اسبهای پشت پنجره دیده میشود. نمایشنامه «سه شب با مادوکس» روایتگر ماجراهای شخصی عجیب به نام «مادوکس» است که به مدت سه شب در یک مسافرخانه ساکن شده و با «برنو» صاحب آنجا نیز دوستی خوبی دارد و مدام با هم بیلیارد بازی میکنند. اما ماجرای اصلی نمایشنامه از صبح روزی شروع میشود که سه شخصیت دیگر به نامهای «گروبی» (نگهبان فانوس دریایی)، «سزار» (راننده تاکسی) و «کلارا» زن (روسپی) وارد داستان میشوند و به خاطر کاری که «مادوکس» با آنها کرده، به شدت عصبانی هستند. چرا که «برنو» صاحب مسافرخانه به آنها میگوید که در سه شب گذشته «مادوکس» هم زمان با هر سه آنها وقت گذرانده و حرفها و وعدههایی که به آنها داده، همگی باهم یکسان بوده است. این اتفاق موجب عصبانیت این سه فرد میشود و به قصد انتقام و تلافی کردن به سمت اتاق «مادوکس» میروند اما در آنجا با ماجرای رازآلود و بسیار عجیبی روبهرو میشوند. نمایشنامه، حال و هوایی فلسفی دارد و پس از خواندن آن مدتها ذهنتان درگیر معماها و نشانههای این داستان خواهد بود. تمامی شخصیتها نیز در یک شهر تاریک و خلوت زندگی میکنند و ویسنی یک با این فضاسازی توانسته تنهایی و سرگشتگی انسان شهرنشین معاصر را به خوبی به تصویر بکشد.
در کارنامه کاری دیناروند آثاری نظیر فولاد هرگز زنگ نمیزند، ترنا، بازیچگان ، کابوسهای شبانه دکتر مصدق و … دیده میشود. نمایش «سه شب با مادوکس» نوشته ماتئی ویسنییک ترجمه مجید نوروزیفرسنگی به کارگردانی شیوا دیناروند مهرماه در سالن حافظ روی صحنه است. مسعود کرامتی، بهاره رهنما، وحید نفر، جواد یحیوی و میلاد رمضانی گروه بازیگران این نمایش هستند. دیگر عوامل این نمایش عبارتند: از مجید یارندیپور و شیوا دیناروند (تهیهکنندگان)، مرتضی برزگرزادگان (مجری طرح)، ماریا حاجیها (طراح گریم)، مرتضی برزگرزادگان (مجری طرح)، ماریا حاجیها (طراح گریم)، علی ساسانینژاد (طراح صحنه)، هلیا شکری (طراح لباس)، رضا خضرائی (طراح نور)، متین خیبلی (طراح پوستر و بروشور)، یکتا اعتمادی (موسیقی)، نوید آغاز (تبلیغات فضای مجازی)، نگار امیری (مشاور رسانه)، امیر خدامی (عکاس). با شیوا دیناروند در باره اجرای نمایش گفتوگویی انجام دادهام.
***بر اساس چه ویژگیهایی به سمت اجرای نمایشی بر اساس نمایشنامه «سه شب با مادوکس» ماتئی ویسنییک رفتید؟
-از دوران دانشجویی قصد این کار را داشتم که شرایطش فراهم نشد و صلاح دیدم چون متن، سخت و دشوار بود، بعد از اجرای دو سه نمایش این کار را روی صحنه ببرم و امسال فرصت مناسبی پیدا کردم.
***استفاده از بازیگران نامآشنا برای جذب مخاطب بیشتر بود؟
– یکی از خواستههای من این بود که بتوانم این نمایش را با بازیگران شناخته شده کار کنم و این خواسته برآورده شد. این بازیگران مناسب نقشهایی هستند که آنها را بازی کردند. برای نقش مرد کافه چی به بازیگری بالای پنجاه سال سن نیاز داشتیم که ازمیان چند گزینه با مسعود کرامتی به توافق رسیدیم. سایر نقشها هم چنین ویژگیهایی داشتند.
***به نظر میرسد متن ماتئی ویسنییک از ویژگیهای سبک ابزورد برخوردار است؟
-اساسیترین دلیلی که باعث شد نمایشنامه «سه شب با مادوکس» را برای اجرا انتخاب کنم، این بود که دوست داشتم در این اثر مطرح کنم که هر کسی میتواند ناجی خودش باشد. شخصیتهای نمایش به محض اینکه با مادوکس روبه رو میشوند، به او دل میبندند و شیفتهاش میشوند. دلیل چنین امری وجود عقدهها و ناتوانیهای درونیشان است و چیزهایی را که دوست داشتهاند در زندگی به دست بیاورند، در شخصیت مادوکس متصور میشوند. شخصیتی که وجود واقعی ندارد.
***ریشه در خیالشان دارد…
-بله، در وهمشان مادوکس را خلق کردهاند. در اصل انسان معاصر تنها در این چنبره تنهایی اسیر شده است. انسانی که به هر چیزی متوسل میشود تا از تنهایی خارج شود.
***طراحی صحنه هم در خدمت مضمون نمایش است…
-عینکی که در انتهای صحنه جانمایی شده، برای همین مسئله است که ….
*** یک جور عینک خوشبینی است…
-بله و مخاطب با دیدن از زوایه این عینک با بعد دیگری آشنا میشود و ماجرا را از زاویه دیگری میبیند. میخواستم مخاطب اجرا متوجه شود که ۵ شخصیت نمایش بیهوده دور خودشان میگردند و ناجی وجود ندارد. بیشتر دنبال یک اتفاق خاص بودم.
***تمام این شخصیتها به لحاظ شغلی و اجتماعی آدمهای ناموفقی هستند. یکی ماههاست که هتلاش مسافر ندارد و دیگری هم ماهها مسافری برای ماشینش نداشته و …
-بله، آدمهایی هستند که در زندگی شکست خوردهاند.
***در بحث لباس هم چنین ویژگیهایی دیده میشود…
– در طراحی لباس و صحنه تلاش شد در خدمت مضمون و فضای نمایش و متناسب با شخصیت هر کدام از این ۵ نفر این کار را انجام بدهیم.
*** آیا استفاده از عینک، ایده خودتان بود که به طراح ارائه کردید؟
– بله، این ایده را در تمرینات به ذهنم آمد. در اصل اینها درون یک بازی قرار دارند.
*** در کف صحنه هم میز بازی بیلیارد تعبیه شده است…
– این هم نماد است و میز بیلیارد را به این دلیل کف صحنه آوردهام که مخاطب متوجه شود این ۵ شخصیت، درون بازی مادوکس حضور دارند و در حکم مهره هستند و مادکس با آنها بازی میکند.
***شیشههای رنگی هم در بخشی از طراحی صحنه وجود دارند…
-بله، شیشههای رنگی تشکیل شدهاند از رنگهای آبی و قهوهای که رنگهایی تیره هستند و نشانه غم و اندوه و تنهایی هستند و شاید در دل هر تاریکی، امیدی هم وجود داشته باشد.
***بر خلاف آثار سبک ابزورد که امیدی در انتها وجود ندارد، اما شما کورسوی امید را زنده نگه داشتید…
-بله، در شیشه عینک تبلور ابر و آسمان دیده میشود و این هم کور سوی امیدی است.
***به نظر میرسد جریان نهیلیسم و پوچ گرایی که از دهه شصت میلادی با صنعتی شدن زندگی آدمها در اروپا و بهتدریج در سایر نقاط دنیا گسترش یافت در زمان فعلی هم همچنان وجود دارد…
-این پدیده در روزگار معاصر بسیار پر رنگ وجود دارد.
***موقعیت این شهر کوچک محل زندگی آدمها جایی است که به دریا منتهی میشود و راهی دیگر وجود ندارد…
-این شهر لامکان و بیزمان، در یک ناکجاآباد واقع شده است.
***آیا نمایش «سه شب با مادوکس» یک اثر فلسفی است…
-بله دیدگاههای فلسفی در بن مایه نمایش وجود دارد.
***آیا در اجرای نمایش خودتان را محدود به انتقال نویسنده کردید و یا تلاش کردید دیدگاههای خودتان را هم در فضای نمایش جاری کنید؟
-زمانی که متنی را برای اجرا انتخاب میکنم، موقع خواندن، زیر بخشهای توضیح صحنه خط میکشم و فکری را که در ذهن دارم به متن منتقل میکنم و البته تا حد زیادی وفادار به متن نمایشنامه بودم.
احمد محمداسماعیلی