تبری صیقل خورده به انتظار درخت پیر نشسته‌ بود | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۰ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۷
برای سردمدار موج نو در سینمای ایران که مرگی در ژانر «اسلشر» نصیبش شد!

تبری صیقل خورده به انتظار درخت پیر نشسته‌ بود 

خبر صحت دارد اما نمی‌توانم آن را کامل بخوانم. همه چیز تایید شده. بهتر است به کلمات پناه ببرم. با نوشتن چیزی پیش می‌رود؟! به فضای مجازی بازمی‌گردم. داریوش مهرجویی و همسر فیلمنامه‌نویسش کُشته شدند…!

به گزارش خبرنگار سینما صبا، امروز این یادداشت برای ناجی سینمای ایران نوشته می‌شود. برای داریوش مهرجویی. کسی در دو مقطع سینمای ایران و مخاطبان آن را نجات داد. یکی با «گاو» دیگری با «هامون». کسی که حس ظریف عشق و تقدیر محتوم عاشق شدن را می‌شناخت. شناخت او هم سینمایی بود و هم ادبی. بارها و بارها از لابه لای روایت‌های کوچک و بزرگ برایمان فیلم ساخت. اقتباس را در سینما جا انداخت. کتاب‌خوانی را به جامعه تزریق کرد. مهرجویی هوش سرشاری در تبدیل کلمات به تصویر (نور، صدا و حرکت) داشت. در تبدیل فلسفه به تصویر، فلسفه تنهایی، رنج و فراق. می‌توانید مصادیق را دوره کنید. از «هامون» تا «لیلا» و «سنتوری» جملگی یک دستگاه استتیک در نکوهش جدایی بودند. مهرجویی در ترسیم جهان‌بینی و احساسات درونی‌اش شائبه‌ای نداشت. به قول معروف لقمه را دور سر نمی‌گرداند. عیان بود و بی‌پرده. هرآنچه بود را در طبق اخلاص می‌گذاشت و به ساحت دیالوگ می‌آورد‌. فریادهای هامون و زمزمه‌های لیلا به فیلم‌های او رنگ و بویی ملودرامیک می‌بخشید. همه چیز برای مخاطب واضح و روشن بود. همه چیز برای همدردی و همذات‌پنداری فراهم. گریه کردن و اشک ریختن در مواجهه با آثار مهرجویی کار مشکلی نبود. مخاطب در مسیر فیلم‌های این کارگردان بزرگ از حقایق تلخ و رویاهای موهوم باخبر می‌شد. حقایق همواره حضور سنگین‌تری از رویاها داشتند. چرا که تلخ بودند و محتوم.

اکنون چقدر فیلم «درخت گلابی» در ذهن رج می‌خورد. سکانس صحبت کردن با آن درخت در حضور کاراکتر محمود [همایون ارشادی] از مقابل چشم آمد و شد می‌کند. وقتی آن تبر به دست مردی صیقل می‌خورد و به فکر تنه درخت گلابی بود، همایون ارشادی دستور قطع درخت را می‌داد. پیران جمع می‌خواستند جلوی او را بگیرند. از او خواهش می‌کردند که به درخت -برای بار دادن- فرصت بدهد. نگاه سرد مردی که تبر داشت به درخت بود. نماهای بسته از درخت امروز و اکنون حال دیگری دارند. نماهایی که بیشتر شبیه به استعاره‌ای از خود داریوش مهرجویی و زندگی هنری او هستند. و چه تبرهایی که در این سال‌ها برای او و سینمایش صیقل خورد!

پیش از امروز «درخت گلابی» محضر عرفان در سینمای مهرجویی بود. او علاوه بر رویکرد مدرنی که در سینما داشت، از بینشی عارفانه نیز برخوردار بود. کارگردان فیلم «مهمان مامان» و «اجاره نشین‌ها» به تمام اجزای تشکیل دهنده میزانسن‌هایش نگاهی لطیف داشت. حال چگونه چنین مرگ خشن و زمختی را برای او تصور کنیم؟ مرگی دهشتناک! مهرجویی در زندگی هنری‌اش ملودرام می‌ساخت و کمدی اما مرگی در ژانر «اسلشر» نصیب او شد!

کمدی‌های سرخوشانه بدون هیچ تکنیک یا ایده عجیب و غریبی توان خنداندن و سرگرم کردن مخاطب را داشت. چرا که داریوش مهرجویی راز بی‌تکلف بودن را می‌دانست. به‌همین خاطر سنگین‌ترین فلسفه‌های اخلاقی و انسانی در پلان‌های او به راحتی جا می‌گرفتند و او از اسلوب ملودرام برای نمایش آن‌ها استفاده می‌کرد. کارگردان فیلم «پستچی» غول سینمای ایران بود. و ما تمام شدن غول‌ها را به نظاره نشسته‌ایم. غول‌های موسیقی، ادبیات‌ و حالا هم در سینما. یک روز ابری -در کنار ساحلِ دریایی خروشان- به ناگاه باد تندی می‌وزد و ما درحالی که قاب عکس اسطوره‌هایمان را به‌دست گرفته‌ایم به سوگ آن‌ها می‌نشینیم.

٭ محراب توکلی

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


آخرین اخبار

جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000