به گزارش خبرنگار سینما صبا، شایسته است بیش از پاسخ به پرسشی که فیلم «همه چیز به آقای کاف بستگی دارد» مطرح کرده، نگاهی بر روایت و درونمایه آن بیندازیم. پیرمردی پس از سالها کارکردن قصد دارد استعفا دهد و به ساحلی سنگی در کنار دریا برود. دریایی که عکس آن را در جیباش نگه داشته. او هر شب عکس دریا را از جیب خود بیرون میآورد و به آن خیره میشود. پیرمرد در سودای امواج دریای خروشان تمام تلاش خود را میکند که از شخصی به نام کاف اجازه خروجاش را بگیرد. وقتی موفق شده و به ساحل مورد نظر میرسد میفهمد که دلش برای خانه و کاشانهاش میتپد. او اکنون عکسی از خانهاش در جیب دارد. درونمایه فیلم کوتاه «همه چیز به آقای کاف بستگی دارد» مشخصا به نارضایتی آدمی در هر شرایطی اشاره دارد. نکته قابل بحث در این فیلم اما در ساحت روایت و درونمایه خلاصه نمیشود. میزانسن و شیوه تعامل فیلم با مخاطب پرسش اساسی را ایجاد میکند.
پلانهایی که حسن حکمت روش (کارگردان) گرفته، غالبا کارتپستالی است. سینما و برخی آثار مرجع در آن -به عنوان مثال همشهری کین- به حرکت و عمق میدان توجه بسیاری دارند. به همین علت برخی فیلمهای روشنفکرانه که از میزانسنهایی ایستا و ریتمی کند برخوردار بوده و پس زمینهای در نماهای آنها دیده نمیشود، مورد نقد قرار میگیرند. برچسب کارت پستال به روی آنها میخورد. به «عکاسانه» بودن متهم میشوند. چرا که از عمق میدان و حرکت عاری هستند.
در حال حاضر نقد آن منتقدان به فیلم «همه چیز به آقای کاف بستگی دارد» نیز وارد است. چرا که بسیاری از نماهای داخلی و خارجی کارت پستالی هستند. اما حکمت روش راه گریزی برای فرار از انتقادها در فیلم خود تعبیه کرده است. عکس پیرمرد از دریای خروشان. آن عکس استعارهای از شیوه زندگی است. نگاه کارگردان نسبت به زندگی و زیستن شبیه به یک کارت پستال است. بنابراین از میزانسنهای فیلم توقع میرود تا شبیه به کارت پستال باشند تا فضایی چند لایه.
حال پرسش اصلی از کفایت آن تکه عکس میآید. آیا یک تکه عکس میتواند منطق بصری و مینیمالیستی فیلم را توجیه کند؟
پاسخ با شما…
محراب توکلی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است