سینماگران به سمت سیاست رانده شدند / داشتن یک تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۰۳
گزارش صبا از جلسه دوم دوره دوم سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت»

سینماگران به سمت سیاست رانده شدند / داشتن یک تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد

دومین شب از دور دوم سلسله نشست‌های تخصصی«بر سینمای ایران چه گذشت؟» با هدف واکاوی شیوه شکل گیری و مدیریت سینمای ایران، به همت سازمان سینمایی سوره با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق، محمود اربابی و به میزبانی امیر قادری در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. در این برنامه اکبر حر، فیلمساز و نویسنده نیز در سالن حضور داشت و با دعوت امیر قادری به جمع مهمانان این نشست اضافه شد.

به گزارش خبرنگار سینما صبا، در شب دوم این نشست پس از پخش قسمت دیگری از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میراب‌اقدم که درباره شیوه مدیریت سینمای پس از انقلاب با سینماگران، کارشناسان و صاحب نظران گفت و گو شده است، نشست بررسی وضعیت سینمای ایران در دوران اصلاحات برگزار شد.

ابوالحسن داوودی در پاسخ به سوال قادری درباره وضعیت حاکم بر سینما پس از انتخابات سال ۷۶ گفت: دو سال قبل از انتخابات من به همراه سیف‌اله داد وارد خانه سینما شدیم. در آن دوران فضای سینما ادامه همان جریانات و نگاه ایدئولوژیکی بود که در دهه شصت وجود داشت. پیش آمدن فضای دوم خرداد و پررنگ شدن سینما در آن و ادامه شرایط، باعث شد سینماگران به سمت سیاست رانده شوند و پیش از آن چنین فضایی وجود نداشت. تا آن زمان یک جریان روشنفکری از سال‌های پیش از انقلاب در جریان بود و گروهی دیگر متشکل بود از نسل جدیدترسینماگران که با جریان دهه شصت همسو بودند و این دو جریان مقابل یکدیگر قرار داشتند. از سال ۷۶ و حتی پیش از دوم خرداد، سینماگران سیاسی شده بودند و دلیل آن، حضور آقای خاتمی به عنوان وزیر ارشاد بود‌. ایشان شکل نگاه ابزاری را تسری می‌داد و به دلیل آزادی‌های حاصله، شرایط بهتری در سینما ایجاد شد. در آن زمان گروهی که سینما را به لحاظ فکری و عملی اداره می کردند، یعنی آقایان انوار و بهشتی، گروه مستقلی به حساب می‌آمدند و تابع دستورات بالاتر نبودند. آقای انوار به شرایطی که ایجاد می‌کرد معتقد بود و بعدها در شرایط مدیریتی سینمای کشور کمتر شاهد این موضوع بودیم.

داوودی ادامه داد: داشتن یک تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد. زمانی که من و مرحوم سیف‌اله داد در هیئت مدیره خانه سینما بودیم، فکر نمی‌کردیم این نهاد صنفی در شرایطی قرار بگیرد که وزرا در کمیسیون‌های مختلفی که تشکیل می‌دادیم حاضر شوند. این اتفاق بعد دوم خرداد و بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی رخ داد. آن زمان فضای سیاسی شوک زده شده بود و جناح محافظه کار تا مدتی بعد از اتفاق دوم خرداد در شوک بود و مدتی فعالیت این جناح متوقف شد و این مقطع هم‌زمان با دورانی بود که ما در خانه سینما توانستیم بیشترین میزان فعالیت فکری و تحقیقاتی را برقرار کرده و توانستیم برنامه‌ریزی‌هایی را صورت دهیم که البته به دلیل درگیری‌ها سرانجامی نداشت.

امیر قادری خطاب به داوودی پرسید: این ماجرا تا چه اندازه به دلیل ریشه‌ی مشترک هنرمندان بود و چقدر دلیل آن به هنر و سینما برمی‌گشت؟

داوودی در پاسخ گفت: ارتباط نزدیک شکل گرفته به این دلیل بود که اهالی سینما از بعد انقلاب، بخصوص شخص بهشتی و انوار، نگاهی دلسوزانه را در برابر اهالی سینما در پیش گرفته بودند. البته آقای انوار فردی اجرایی بود و به اندازه بهشتی اهل دیپلماسی فرهنگی نبود. نباید فراموش کرد که آن زمان تفکری وجود داشت مبنی بر اینکه اصلا جمهوری اسلامی به سینما نیازی ندارد.

در ادامه این نشست ناصر شفق گفت: سینما را نمی‌شود به دهه های مختلف تقسیم کرد. سینما نهالی است که در ۱۳۰۹ کاشته شده و هر کس آن را آبیاری کرده است و هر هنرمندی به اندازه توان خود، در سینما تعیین کننده بوده است. من به تقسیم بندی سینما به پیش و پس از انقلاب اعتقادی ندارم و هر دو در واقع یک سینما هستند. در سال ۵۷ و بعد از ۲۲بهمن، سینماها تعطیل شدند و تا تابستان ۵۸ اصلا سینمایی وجود نداشت.

فریدون جیرانی در این‌باره خطاب به شفق گفت: سالن‌های سینما از ۱۵ آبان ۵۷ تعطیل شد و ۲۲ اسفند مجددا بازگشایی شد و سینما به راه افتاد و دیگر تعطیل نبود.

شفق گفت: پس از بازگشایی سینماها پس از انقلاب، فیلم‌های قبل از انقلاب مانند «گزارش»، «از نفس افتاده» و فیلم‌های بروسلی پخش می‌شد و آزادی‌هایی وجود داشت. در همان دوران آقای کلهر معاونت سینمایی و سید جوادی معاونت هنری شدند. تئاتر به آقای آقای سید جوادی و سینما به آقای کلهر سپرده شد. آقای کلهر، آقای مسعود شاهی را معرفی کردند. ما به آن‌ها گفتیم وجود سینما و تئاتر در کشور لازم است. دهه شصت یکی از جریانات خوب سینما شکل گرفت و آقای صدرعاملی و مجید قاری‌زاده فیلم‌های خوبی ساختند. همچنین فردی مانند ملاقلی پور به سینما آمد. دهه شصت دوره تاریکی نبود و صحبت‌های اینچنینی درباره آن را قبول ندارم. هر کسی که در طول تاریخ صد ساله سینما به آن کمک کرده است، باید قدردان او باشیم. آن زمان امکانات دولت به سینما تزریق شد. هیچ فردی بی‌نظیر و بدون نقص نیست.

شفق افزود: من بنیان گذار انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بودم. اعتقادی ندارم که سینماگران به لحاظ سیاسی دو قطبی شده باشند.

در ادامه ابوالحسن داوودی درباره نقش ناصر شفق در سینمای آن دوره گفت: حضور آقای شفق به زمانی برمی‌گردد که خانه سینما به دلیل شرایطی که داشته و البته هنوز هم دارد، فردی به عنوان رابط با وزارت ارشاد در ساختار آن وجود داشت‌‌. آقای شورجه برای این مسئولیت پیشنهاد شده بودند. زمانی که آقای شفق آمدند، ما ارتباط ارگانیکی با ارشاد پیدا کردیم و به همین دلیل سوءتفاهمات در آن فضای سیاست زده به خوبی رفع می‌شد. باید بدانیم سینماگران سیاست زده نشدند، بلکه به طرف سیاست رانده شدند. چراکه فکر می‌کردند برای به دست آوردن حقوق خود نیاز دارند تا وارد فضای سیاسی شوند. من به هیچ عنوان به صورت سیاسی وارد فعالیت حزبی نشدم.

در ادامه محمود اربابی گفت: من در سال‌های دهه شصت دانشجوی سینما بودم. آنچه می‌دانم تنها به دلیل مطالعات و همچنین ارتباطم با افراد مختلف است. باید عنوان این نشست «چه بر سینما گران گذشت» می‌شد. سینمای ایران را باید طبق منطق کمی، کیفی و یا تاریخی بررسی کرد. سینمای ایران از گذشته تا به حال جریان موثری در جامعه بوده و بعد از انقلاب نسبت متفاوتی بنا به شرایط پیدا کرد. قبل از انقلاب، دنیا شناختی از سینمای ایران نداشت. اما پس از انقلاب، بر روی این مسئله تاکید شد. در سال‌های پیش از انقلاب و در جشنواره فیلم تهران، تنها سینمای جهان به ایران معرفی می‌شد و برنامه‌ای برای معرفی سینمای ایران به جهان وجود نداشت.

امیر قادری نیز گفت: سینمای ایران همیشه به صورت صنفی بررسی شده و ارتباط مخاطب با آن هیچ‌گاه مورد بررسی قرار نگرفته است.

ناصر شفق در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: من در سینمای دهه شصت حاضر نبودم، اما به نظرم نسبت به آن کم لطفی می‌شود‌. فیلمسازان موفق آن دوره، محصول تفکری خاص هستند.

داوودی نیز در خصوص نقاط قوت شکل مدیریتی سینمای ایران در دهه شصت گفت: من فیلمسازی هستم که هویت خود را مدیون کارکرد مدیریتی در دهه شصت هستم. اگر بهشتی در سینما حاضر نبود، احتمالا اصلا فیلمساز نمی‌شدم.

ناصر شفق نیز گفت: اینکه چگونه سینما گران سیاسی شدند و به سمت آن رانده شدند موضوعی مفصل است. تا سال ۶۸ سینما از نظر ارتباط با مخاطب و بر طبق آمار روندی صعودی داشت. از سال ۶۹ این آمار سقوط کرد و تا سال ۷۶ همچنان رو به سقوط بود‌.

امیر قادری در این باره گفت: فروش یک فیلم معیار درستی برای بررسی نیست و فقط خوب یا بد بودن یک فیلم باید مطرح باشد. باید دید چگونه در آن سال‌ها، ارتباط سینما و مخاطب مخدوش شده است. مثلا اعتقادی وجود داشت مبنی بر اینکه ستاره پروری نباشد. همچنین طبق دیدگاه آقایان، داستان گویی امری والا محسوب نمی‌شد.

محمود اربابی گفت: سیاست گذاری که در سال ۶۲ اتفاق افتاد، با فاصله گرفتن از آن سال کمرنگ‌تر شد و نگاه‌های دیگری مانند قهرمان پروری وارد سینما شد. سیاست گذاران، سینماگران و شرایط جامعه در شرایط سینما موثر هستند. سال ۷۲ سالی تعیین کننده‌ برای سینمای ایران است. در این سال، فشارها برای حذف سیاست گذاران به نتیجه می‌رسد و انوار و بهشتی مجبور می‌شوند سینما را ترک کنند و مدیران سینما به تلویزیون می‌روند. آقای بهشتی به سازمان میراث رفت و البته انوار دیگر مسئولیتی را نمی‌پذیرد. آقای فریدزاده تنها یک سال آمد و بعد از ماجرای اصفهان استعفا داد و پس از او ضرغامی آمد. به علاوه در آن مقطع، آقای میرسلیم وزیر شده بود.

اربابی ادامه داد: از سال ۷۲ شرایط نامتعادل شد و سینماگران نگران تغییرات بودند. آن زمان آلترناتیو معاونت ارشاد در سال‌های ۶۲ تا ۷۲ حوزه هنری بود که با معاونت سینمایی اختلاف داشت. ضمن اینکه حوزه هنری سینماها را در اختیار گرفته بود. در سال‌های ۷۲ حوزه هنری به معاونت سینمایی نزدیک شد. در سال ۷۲ فیلم‌سازان خصوصا با ورود آقای خاکبازان نگران بودند. در همان سال، مدرسه کارگاهی فیلمنامه‌نویسی حوزه هنری به راه افتاد و نگاه جاری در آن اینگونه بود که فیلمنامه مهم است و باید برای آن باید سرمایه گذاری کرد و فیلمسازان نیاز است تا با هم کار کنند و سینما با مردم است که معنا پیدا می‌کند. نزدیک به هفتاد فیلمساز شاخص در مدرسه فیلمنامه نویسی حاضر شدند و تنها کسانی که حضور نداشتند، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و رخشان بنی اعتماد بودند. آن جمع محصول اجتماع پیرامون بود و فیلمسازان در آن شرایط نمی‌توانستند فیلمی بسازند.‌

محمود اربابی در این خصوص ادامه داد: در سال ۷۶ تنور انتخابات میان آقایان ناطق نوری و خاتمی گرم بود. فیلم‌سازان می‌خواستند در اتفاقی که قرار بود رخ دهد دست به اقدامی بزنند. بخش زیادی از فیلم‌سازان ما از ۵۷ تا ۶۵ نگاه سیاسی داشتند. در آن فضا، نوعی دودستگی وجود داشت اما نسبت آن ده به نود بود و اینجا بود که شکل سیاسی شدن فیلمسازان معنا پیدا کرد.

امیر قادری با گریزی به نشست شب گذشته گفت: آقای سجاده‌چی گفتند در آن سال‌ها ورود ایرج قادری به سینما تبدیل شده بود به آرایش جنگی میان دو گروه سیاسی. همچنین علاوه بر فیلمسازان قبل از انقلاب، تعداد دیگری از سینماگران نیز کنار گذاشته شدند.

اکبر حر نویسنده و فیلمساز فعال در آن دوران نیز گفت: سینمای بعد انقلاب را مدیون سخنرانی امام خمینی در بهشت زهرا هستیم که گفتند ما با سینما مخالف نیستم بلکه با فحشا مخالفیم. در ابتدای انقلاب دو نماد فکری و اقتصادی نابود شدند: بانکها و سینماها. در جایی مشکل پیدا شد که فتوای امام نادیده گرفته شد و در سینما به سمت فیلم‌های تهاجم فرهنگی رفتیم.

ابوالحسن داوودی در واکنش به سخنان اکبر حر گفت : در ابتدای انقلاب دو جریان فکری مخالف یکدیگر وجود داشت که یکی خواهان حذف سینما و دیگری در پی حفظ آن بودند. صحبت‌های امام در بهشت زهرا کدی شد برای نگهداری سینما. اما نکته این است که سینما را آدم‌ها نگه داشتند. سینما با آقای بهشتی که موقعیت فکری و تالیفی خاص خود را داشت، یک دوران از کودکستان تا ورود به دانشگاه را طی کرد. سینما عنصر چموشی شده بود و برای سیاست مداران که می‌خواستند آن را تحت سیطره درآورند و جریانی که در خدمت ایدئولوژی باشد، مشکل‌ساز شده بود. سینما یک مدل دیکتاتوری و یک مدل سازنده داشت که سینمای ایران به بعد سازنده آن جریان مدیون است چراکه به واسطه این نگاه، پایه محکمی برای آن ساخته شد.

فریدون جیرانی نیز گفت: تا قبل از صحبت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا، در محافل مذهبی سینما، رادیو و تلویزیون حرام بود. شناختی هم درباره سینمای اسلامی وجود نداشت. اگر امام خمینی حرفی نمی‌زد، بخشی که تا پیش از انقلاب مخالف سینما بود، قدرت می‌گرفت‌. امام خمینی با مطرح کردن این مسیله، تعبیر سینمای اسلامی را به وجود آورد و نیروهای جوان مذهبی برای آموزش دیدن جذب تل فیلم شدند.

اکبر حر نیز در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: آقای بهشتی وقتی وارد سینما شدند، اکثر فیلمسازان تحت تاثیر سینمای چپ بودند و قهرمان از فیلم‌ها حذف شد. بعدها بهشتی در مصاحبه‌ای گفت زمانی که در سینما بودیم، التقاطی‌ فکر می‌کردیم. برای سینمای دارای تفکر چپ و شبیه به فیلم‌های پاراجانف و تارکوفسکی امکاناتی در اختیار فیلم‌سازان قرار می‌دادند. برای بهشتی این موضوع مطرح نبود که ممکن است در نتیجه این اقدامات تماشاگر از فیلم‌ها فاصله بگیرد و سینما زمین بخورد.

داوودی در ادامه نشست گفت: بهشتی عقیده داشت در سینمای اسلامی دیالکتیک وجود ندارد و همه چیز روشن است. شکلی که آقای حر به آن اشاره می‌کنند، به دلیل اهمیت یافتن مخاطب در سینما دیگر توان ادامه پیدا کردن نداشت. همچنین در همه دوران‌ها عده ‌ای از سینما حذف می‌شدند و امروز در تمام سال‌های انقلاب از گذشته تا کنون، این آمار بیشتر از همیشه است.


ناصر شفق نیز درباره شرایط سینما در سال‌های دهه شصت گفت: سینما درخت تناوری است که باغبان های مختلفی داشته که برخی علاقه‌مند و برخی نسبت به آن بی علاقه بودند. اختلافات کنونی جدی است اما در آن دوران اختلافات واقعی نبودند و همه می‌خواستند کمک کنند تا سینما پا بگیرد. زمانی که انجمن دفاع مقدس را تشکیل دادم، ۸۲ فیلم در آن ساخته شد. حوزه هنری با سینما تضادی داشتند. احساس می‌کردم در آن دوران وضعیت سینما فاجعه است، چون اصلا سالنی وجود نداشت. در دهه شصت دولت به سینما سوبسید می‌داد و وقتی این یارانه حذف شد، سینما گران شد و بنابراین بخش خصوصی باید شکل می‌گرفت. من در شورای مرکزی تهیه کنندگان بودم. یک اتفاق ناگواری در سینما افتاد که مصادره سینماها بود که باعث نابودی آن شد. بخشی از سینماها تبدیل به داروخانه، انبار، رستوران و… شدند. در این شرایط، برای جمعیت۳۶ میلیونی تنها ۱۸۰ سالن وجود داشت و دیگر نمی‌شد فیلمی اکران شود. فیلم‌ها شروع به عامه‌گری کردند. در دوره اصلاحات، طرح ساخت پردیس سینمایی را مطرح کردیم. آن زمان با ساخت سالن‌های سینما در سال ۸۲ خانه سینما و حوزه هنری و اتحادیه تهیه کنندگان مخالفت کردند چون اعتقاد داشتند با این کار قدرت ما افزایش پیدا می‌کند. اما هیئت مدیره خانه سینما از این مخالفت‌ها خبر نداشت. البته در این راه وزیر مسکن، وزیر ارشاد و معاونت سینمایی ما را همراهی کردند.

داوودی نیز درباره سینما در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد گفت: از سال ۷۲ سینما مورد توجه بخش خصوصی قرار گرفت و در نتیجه به سینمایی گنجشک روزی تبدیل شد و به جای خودکفا شدن و سینمای استودیویی، مسیر دیگری را طی کرد. ما گروهی از سینماگران را جمع کردیم و «سینماگستر» را به راه انداختیم با این ایده که کمپانی در حوزه‌های آموزش و سالن داری و… فعال شود. اما موانعی از همه جوانب وجود داشت. زمین‌هایی که در اختیار ارشاد بود را برای سالن سازی اختصاص داده بودیم. اولین جریان مخالف، جریان سرمایه‌داری بود‌. دستگاه دولتی هم احساس کرد چنین سیستمی ممکن است سینما را از از بابت کنترل از دسترس آن‌ها خارج کند و در نتیجه احاطه خود بر وضعیت سینما را از دست بدهند. و به همین دلیل و پس از یک سال، سینما گستر منحل شد. خانه سینما از ابتدا یک سیستم صنفی معیوب بود و بنای آن مانند هرمی بود که معکوس پی ریزی شده بود. این اشکال هنوز هم در خانه سینما ادامه دارد و هر تحول و هر استقلالی در این نهاد، به همین دلیل است که به سرانجام نمی‌رسد.

در ادامه امیر قادری گفت: سینما بیش از آنکه برای رسیدن به مخاطب بجنگد، حوزه درگیری میان افراد مختلف بوده است. این دعوا میان گروه‌هایی با منافع خاص جریان داشته است.

فریدون جیرانی نیز درباره وضعیت مخاطب در سینمای آن دوران گفت: من سناریست فیلم‌های «گل‌های داوودی»، «سناتور»، «گمشده»،«دبیرستان»،«زیربام‌های شهر» و«در آرزوی ازدواج» بودم که همه پرفروش‌ترین فیلم سال در دهه‌های شصت و هفتاد بودند‌. پس مسئله تماشاگر و فروش در دهه شصت وجود داشته است. بهشتی و انوار با جریان قبل از انقلاب مخالف بودند به این دلیل که مبادا سینمای جدید را هم احاطه کند. آن‌ها می‌خواستند سینمای جریان اصلی قبل از انقلاب را حذف کنند. بازیگران حذف شدند چون فضای جامعه ۵۸ ایدئولوژیک بود و دانشجویان دانشکده و آقایان دولتی مخالف امثال وثوقی و فردین بودند.

امیر قادری خطاب به جیرانی گفت: چرا کارگردان‌هایی مانند صدرعاملی پس از مدتی دیگر موفق نبودند یا حذف شدند و یا فیلم ضعیف ساختند؟

جیرانی در پاسخ به او گفت: زیرا نطام درجه بندی به سینما آمده بود و برای مثال صباغ‌زاده که «سناتور» و«گمشده» را ساخته بود، «خانه خلوت» را ساخت که درجه الف گرفته بود. افرادی تغییر مسیر داده بودند. درجه بندی کیفیت را بالابرد و کمیت را کاهش داد. فیلمسازان جریان اصلی سعی کردند کارهایی متفاوت بسازند. مسئولین ارشاد حتی به خاچیکیان پیشنهاد دادند «چاووش» را بسازد که او با اشتباه کرد و آن را ساخت. روشنفکری دینی اگر سینما را در دهه شصت قبول نمی‌کرد، سینما به اینجا نمی‌رسید.

امیر قادری در بخش پایانی صحبت‌های خود از ابوالحسن داوودی پرسید: شما «نان، عشق و موتور هزار» که فیلم موردعلاقه من در دهه هشتاد است را ساخته‌اید که فروش خوبی داشت و حالا باید شرایط بهتری داشته باشید. آیا شرایط کاری شما پس از آن فیلم بهتر شد تا بتوانید پروژه‌های گسترده‌تری را بسازید؟

داوودی در پاسخ گفت: بله بعد از آن توانستم فیلم‌های مورد علاقه خود مثل «تقاطع»،«زادبوم» و«رخ دیوانه» را بسازم. تولید «زادبوم» سه سال طول کشید و با آن رفتار سیاسی شد. اما شرایط تولید ساده تر نشد. شرایط الان دیگر بدتر از قبل هم شده است، زیرا مدیران تعریف سخیفی از سینما دارند. هفتاد درصد فروش متعلق به سه فیلمی است که به جریان فکری خاصی متصل است و مدیران بدانند اسم این وضعیت، رونق سینما نیست.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰