چرا ستاره‌های سینما حذف شدند اما علی پروین در فوتبال ماند؟ | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۰۴
گزارش صبا از سومین شب سلسله نشست‌های تخصصی«بر سینمای ایران چه گذشت»

چرا ستاره‌های سینما حذف شدند اما علی پروین در فوتبال ماند؟

سومین و آخرین شب از دور دوم سلسله نشست‌های تخصصی«بر سینمای ایران چه گذشت» با هدف واکاوی شیوه شکل گیری و مدیریت سینمای ایران، به همت سازمان سینمایی سوره با حضور فریدون جیرانی، علیرضا رئیسیان، سیدمحمد حسینی، اکبر حر و سیدضیا هاشمی و به میزبانی امیر قادری در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار سینما صبا، در ابتدای این نشست امیرقادری گفت: در آخرین برنامه از این سلسله نشست، به مرور شرایط مدیریتی حاکم بر سینما بین سال‌های ۵۷ تا ۸۴ می‌پردازیم. سعی داشتیم در دور دوم، دهه هفتاد به بعد را بررسی کنیم اما همچنان بیشتر بحث‌ها حول دهه شصت بود. امیدواریم دهه هشتاد و نود که بسیار مهم است و انگار این چرخه در آن به پایان می‌رسد را هم بتوانیم در دور جدید این سلسله نشست بررسی کنیم. در این برنامه قرار بود آقای شمقدری هم حاضر باشند اما به دلیل بیماری نتوانستند ما را همراهی کنند.

سپس امیر قادری از علیرضا رئیسیان خواست تا آغازگر بحث باشد.

رئیسیان در شروع صحبت‌های خود گفت: خوشحالم که امیر قادری باعث جمع شدن مجموعه‌ای برای تحلیل وضعیت مدیریتی سینمای ایران شد. انگار از تمام تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب، شکلی و صورتی در سینما وجود دارد و با تغییر دولت‌ها، تحولاتی نیز در سینما اتفاق افتاده است. همه صاحب‌نظران و هنرمندان حوزه‌های دیگر بر این باور مشترک هستند که مهم‌ترین عنصر هنری بعد از انقلاب در کشور سینما بوده است. در دهه شصت اتفاقی رخ داد که کمتر بازگو شده است. تا قبل از سال ۶۳ رفت و آمدها به سینما کوتاه مدت و شتاب زده بود و در نتیجه، تحول یا رخداد ویژه‌ و خاصی صورت نگرفت. اما در سال ۶۳ که آقایان انوار و بهشتی از تلویزیون وارد سینما می‌شوند، با وجود آنکه شناختی نسبت به این حوزه نداشتند، اما آن مکانیزم تلویزیون را در این مدیوم پیاده کردند که طبق آن، تهیه کننده‌ای انتخاب شده و بر روند کار، از طریق فارابی نظارت می‌شد. طرحی که این افراد در بدو ورود اعمال کردند، یعنی «هدایت، حمایت و نظارت» بر اساس ساختار تلویزیون بود که عده‌ای دعوت به کار شدند و امکاناتی در اختیار آن‌ها قرار گرفت و این مجموعه بر روند کار آن‌ها نظارت کردند. حتی در اکران فیلم‌ها نیز دولت تعیین کننده بود و متولی صد در صد سینما در امر پشتیبانی و نظارت، دولت بود. آن زمان سینما در حال راه اندازی مجدد بود و نمی‌شد مانند قبل از انقلاب مسیر را ادامه داد. عیب بزرگی که تا همین امروز هم به گونه‌ای دیگر ادامه پیدا کرده، مسئله نظارت است. امروزه دیگر فارابی فاقد موضوعیت گذشته است اما همچنان روند نظارت دولت بر سینما وجود دارد. همچنین می‌شود گفت که اسب زین شده سینما را بعدها افرادی سوار شدند که سوار کاری بلد نبودند و ایراد ریل گذاری در دهه شصت همین موضوع است. این ایده که همه چیز تحت سیطره دولت باشد، در دهه‌های بعد باید اصلاح می‌شد و این نکته چیزی به جز طبیعت سینما نیست.

رئیسیان ادامه داد: بخشی از آن راهکار از بلوک شرق اخذ شده بود و برخی دیگر هم مقتضیات زمان بود. در دهه شصت آقای انوار مباحث مربوط به لجستیک سینما را پیگری می‌کرد، آقای حیدریان حوزه نظارت را برعهده داشت و مرکزیت فکری و راهبردی سینما، شخص آقای بهشتی بود. آن زمان گاهی یک سناریو تصویب می‌شد و برگه تصویب شده به دیگری فروخته می‌شد. فرآیند جاری در آن دهه تفاوتی اساسی با بلوک شرق داست. در بلوک شرق، تمام عوامل فیلم‌ها کارمندان دولت بودند و خود از نزدیک شاهد این موضوع بودم. سینما به طور ذاتی نمی‌تواند برای مدت طولانی در این چارچوب باقی بماند و فقط بر حسب ضرورت برای راه اندازی سینما بعد از انقلاب می‌شد طبق این معادله عمل کرد. ماهیت پروانه نمایش که مصوبه هیئت وزیران را به همراه داشت، به گونه‌ای سازمان یافته بود که می‌توانستند همه موارد قبلی در فرآیند تولید یک فیلم را نادیده گرفته و مانع نمایش آن شوند. ادامه این روند با تغییر شکل تا کنون نیز ادامه پیدا کرده است. امروز فارابی فاقد موضوعیت است اما همچنان ساختمان آن و عده‌ای حقوق بگیر در آنجا وجود دارد اما دیگر خروجی خاصی در این بنیاد وجود ندارد و این اتفاق بیش از ده سال می‌شود که رخ داده است.

امیر قادری در واکنش به صحبت‌های علیرضا رئیسیان گفت: اگر مانند هر جای دیگری از دنیا، قرار باشد فیلمی ارگانی ساخته شود باید این سفارش از طریق یک کمپانی به سرانجام برسد. با این اوصاف، اگر فارابی وجود نداشته باشد تکلیف چنین فیلم‌هایی چیست؟

رئیسیان در پاسخ گفت: اکنون پنج نهاد مستقل از یکدیگر برای ساخت فیلم‌های ارگانی و استراتژیک وجود دارند. از جمله حوزه هنری، سازمان اوج، کانون پرورشی و فکری، بنیاد سینمایی فارابی و چند انجمن دیگر. سوال این است که چرا باید چند مرجع در این خصوص وجود داشته باشد؟ ابتدای انقلاب شرکت‌هایی به عنوان تعاونی تشکیل شدند که من، آقای ضیا هاشمی، فریدون جیرانی و برخی دیگر در آن‌ها دخیل بودیم که در آن سود و زیان وجود داشت. در سال‌های اخیر فیلم‌هایی با موضوعات استراتژیک ساخته شده و باعث آسیب دیدن بدنه اصلی سینما می‌شود. در ایران تنها دو گونه فیلم داریم و اصلا سینمایی وجود ندارد و این موضوع به نفع سینما و فرهنگ عمومی کشور نیست.

رئیسیان ادامه داد: به نظر من به عنوان فیلمسازی که در دهه شصت دانشجوی سینما و دستیارکارگردان در سه فیلم مطرح آن زمان بودم و در همان دهه و سال ۶۷ فیلم ساختم، مهمترین ویژگی آن دوره، احترام به سلیقه شخصی فیلم‌‌سازان بود که از طرف سیستم مجبور به ساخت آثار نمی‌شدند. چراکه برای ساخت آثار استراتژیک، حوزه هنری وجود داشت که اتفاقا فیلم‌های خوبی هم در آنجا می‌ساختند. همچنین احترام و دیالوگ میان هنرمندان و مدیریت وجود داشت، مسئله‌ای که امروزه دیگر به هیچ عنوان وجود ندارد.

امیر قادری نیز گفت: امیدوارم این دوران، یک دوره گذار به سمت یک سیستم و سینمای مردمی باشد.

در ادامه نشست سید ضیا هاشمی گفت: نکات آقای ریئسان درست و دقیق بود. در آن‌‌سال‌ها و سیستمی که وجود داشت، نوعی دیکتاتوری دلسوزانه نهادینه شد که تا امروز ادامه دارد و همین نکته اشکالی به وجود می‌آورد. مثلا فیلمی خوب می‌فروخت و درجه الف هم بود، اما بعد از پنج هفته باید اکرانش متوقف می‌شد.

در بخشی دیگر از نشست، سیدضیا هاشمی گفت: مخملباف فردی تندرو در حوزه بود. او می‌گفت اگر از جلوی فارابی رد شویم باید غسل کنیم و این فرد بعدها از «شب‌های زاینده رود» و «نوبت عاشقی» سر درآورد. زمانی که ما از حوزه بیرون آمدیم، تلاش داشتند تا گروه خودی آن‌ها شویم. زمانی یک فرد اعتقاد دارد که گریمور یک بازیگر زن باید حتما زن باشد. این مسائل در آن زمان وجود داشت. اما حتی درباره عکس‌ها و تبلیغات، تندروی وحشتناکی برقرار بود که خوشبختانه نهادینه نشد.

سپس رئیسیان گفت: سناریو فیلم «ریحانه» در ارشاد رد شد و این فیلم با حمایت دکتر فرید زاده ساخته شد. آمدن انوار و بهشتی به سینما نیز به واسطه او بود. آن زمان به فیلم من درجه «ب» دادند، چراکه این اثر برای اولین بار عشق زمینی را مطرح می‌کرد. یک امتیاز بزرگ مدیریت سینما در دهه شصت این بود که ایده و فکر وجود داشت و برای اجرای آن برنامه دقیقی در نظر گرفته بودند و بسیار منظم بر طبق آن پیش می‌رفتند.

در ادامه امیر قادری از علیرضا رئیسیان سوال کرد: قبل از سال ۶۲ تصور دولت از کار با فیلمساز چه بود؟

رئیسیان پاسخ داد: چیزی که هیچ وقت درک نکردم، موضوع ممنوع‌الکاری سینماگران قبل از انقلاب بود و همیشه برایم سوال بود که اگر بنابر مصلحت‌های آن زمان این اتفاق افتاد، پس چرا در آینده این موضوع دامه پیدا کرد؟ و چرا این ممنوع از کار شدن‌ها تنها مربوط به حوزه سینما بود و برای مثال چرا علی پروین در فوتبال ممنوع از کار نشد!؟

امیر قادری نیز گفت: بخشی از این حذف کردن‌ها، جنبه اقتصادی دارد که کمتر به آن اشاره می‌شود.

در ادامه برنامه سیدمحمد حسینی رئیس انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و عضو شورای پروانه ساخت گفت: اتفاقی که در دهه شصت رخ داد و در دهه هفتاد هم ادامه پیدا کرد، این بود که بخشی از جریان حاضر در سینمای قبل از انقلاب همچنان ادامه پیدا کرد. مانند سینمای روشنفکری که خواستگاه آن سینمای موج نو بود.

امیر قادری نیز گفت: البته به اعتقاد من فیلم روشنفکری را نمی‌شود خط کشی کرد و ممکن است یک فیلم جریان اصلی، دارای جنبه‌های پررنگ روشن‌فکری باشد و برعکس، فیلمی که با اهداف روشن‌فکرانه ساخته می‌شود، اتفاقا بسیار واپس‌گرایانه باشد.

حسینی در ادامه نشست گفت: چرا ممنوع‌الکاری عوامل سینما همچنان ادامه یافت؟ انقلاب اسلامی مسائلی را نمی‌پذیرفت. مانند جریان فیلم فارسی. حوالی سال ۵۶ همین سینمای فارسی دچار ورشکستگی شد، چراکه دیگر مردم هم آن را برنمی‌تافتند. بنابراین جریان سینمای ایران در دهه شصت، متکی به خواست مردمی نیز بود. برای همین هم نظمی به وجود آمد. امروز دیگر جریان‌های فکری داخل اجتماع ایران در مدیریت تاثیر گذار نیست و نگاه جهانی، خود را بر سینما قالب کرده است و مدیران هم به آن دامن می‌زنند. آقای شمقدری می‌گوید در دوره من جوایزی نصیب سینمای ایران شد و معیارش از موفقیت این مسئله است. او نمی‌گوید که چقدر مخاطبان با فیلم‌ها ارتباط برقرار کردند. دیگر نظمی در سینما وجود ندارد. در آن سال‌ها جوان‌های انقلابی فیلم‌ساز مسئله داشتند و بر حسب میل قلبی، علاقه‌مندی و نیاز درونی خود وارد سینما شدند و برای همین هم فیلم‌های آنان طعم متفاوتی دارد. خاچیکیان «عقاب‌ها» را درباره اکشن در جنگ می‌سازد و شهریار بحرانی هم چنین اتفاقی را تجربه می‌کند. و یا مثلاً فیلم‌های محمدرضا هنرمند وجه متفاوتی داشت و دارای نوعی شاعرانگی مختص به او بود.

امیر قادری نیز درباره ارتباط فیلم‌های دوران دهه شصت و هفتاد با مخاطبان گفت: در آن زمان حتی پوستر فیلم «افق» ساخته رسول ملاقلی پور برای اقبال مردم و فروش طراحی می‌شد و اگر آن را ببینید به گونه‌ای است که انگار بخش خصوصی آن را ساخته است.

سید ضیا هاشمی در واکنش به صحبت قادری گفت: علت آن این بود که بخش خصوصی فیلم «افق» را پخش کرد.

در ادامه سید محمد حسینی در رابطه با همین موضوع گفت: روزی مسعود فراستی به حوزه هنری آمد و گفت می‌خواهم وضعیت و نسبت مخاطب با سینمای ایران در بعد از انقلاب را طبق پوستر فیلم‌ها بررسی کنم‌. او خود مستندی را کارگردانی کرد که اتفاقا فیلم خوبی شد که البته بیرون نیامد.

در ادامه اکبر حر نویسنده و فیلمساز آن‌سال‌ها درباره محسن مخملباف گفت: مخملباف مذهبی نبود بلکه دارای تفکر چپ بود و گرایشات خود را پنهان می‌کرد. او عرق مذهبی نداشت و تنها می‌خواست تا در سینما جایگاهی داشته باشد و برای همین هم «برزخی‌ها» را مورد هجمه قرار داد تا مبادا جای خودش تنگ نشود.

سیدضیا هاشمی نیز درباره مخملباف گفت: مخملباف زمانی که داشت کتاب اولش را توزیع می‌کرد وارد حوزه هنری شد. او دارای نگاه چپ بود و پیش از انقلاب از افراد سازمان منافقین بود‌ که ظاهراً به مسیر انقلاب برگشته بود. او جرئت رفتن به جبهه را نداشت و البته علاقه‌ای ‌هم به این کار در او وجود نداشت‌. اما همیشه نماز را اول وقت می‌خواند.

امیر قادری نیز گفت: مدل مخملباف در زمان روشنفکری و تند روی یکی از حقایق سینمای ایران است. نگرش سطحی یک طرفه و تندی که او داشت، یکی از بیماری‌های جمعی ما است و برای همین هم در این نشست فارغ از نام او، مدام به سراغش می‌رویم.

اکبر حر نیز ابراز داشت: اولین جریان وارد شده به حوزه هنری ما بودیم. در سال ۶۷ صدای آمریکا با افتخار اعلام کرد که از ورود نیروهای امام خمینی به سینمای ایران جلوگیری کردیم. این در حالی است که مسئول بین‌الملل فارابی تا همین چند سال پیش از جشنواره فیلم کن حقوق می‌گرفت و این اتفاقات طبیعی نیست.

رئیسیان در واکنش به صحبت‌های حر گفت: در دوره شوروی سابق که همه چیز تحت نظارت دولت بود نیز تارکوفسکی در کن جایزه گرفت و این مسئله خاصی نیست‌‌.

قادری نیز در مورد این مسئله گفت: طبق گفته مسئولین، جمهوری اسلامی هم برای دریافت جوایز بین‌المللی لابی می‌کرد.

حر در پاسخ به قادری گفت: این موضوع هم طبیعی نیست و حتما دست خارجی در کار است!

حرادامه داد: زمان جنگ گفته شد که فیلم‌های داستانی ساخته نشوند. گروه «چهل شاهد» در فارابی تشکیل شد که در جبهه فیلم می‌گرفتند و بعد از جنگ و به محض صدور قطعنامه، آن گروه تعطیل شد.

حر افزود: فیلمنامه فیلم «دوئل» به سپاه رفت و در آنجا رد شد چون مخالف اهداف و آرمان های امام بود. اما آقای شمخانی در ارتش از آن حمایت کردند و فیلم ساخته شد. این عقیده وجود داشت که دعوای زینال در آن فیلم، جنگ را تنزل می‌دهد.

امیر قادری نیز در خصوص «دوئل» گفت: تنها فیلمی که احساس کردم فضای نقد آن امنیتی است، «دوئل» بود‌. من نقدی نوشتم با این مضمون که انگار فیلم درباره گاوصندوق و پول است تا جنگ.

حر در ادامه این نشست گفت: آقای ذوالقدر معاون سپاه حکمی داد که حتی در حد یک گلوله مشقی کمکی به آن فیلم نشود. یکی از مشاوران احمدرضا درویش به نزد من آمد و نظر من را می‌خواست تا در فیلم اجرا شود. من نکاتی را به صورت شفاهی گفتم. در افطاری آقای مسجد جامعی، درویش به نزد من آمد و گفت فیلم را اصلاح کردم و تمام آن‌ سکانس‌هایی را که به آن اشاره کرده بودید را درآوردم و فیلم از ۱۳۵ دقیقه به ۱۰۸ دقیقه رسید و فروش فیلم را مدیون همین نکات هستیم!

در ادامه فریدون جیرانی گفت: من با آقای رئیسیان مصاحبه مفصلی در تجلیل دهه شصت داشتم که پخش نشده است. دهه شصت از سال ۶۲ تا سال ۶۵ یک دوره است و از سال ۶۵ تا ۷۱ دوره دیگری‌ است. در دوره اول، از همه فیلمسازان حمایت شد.«سینمای فارسی» در سال ۵۶ تعطیل شده بود و در طبقه مذهبی، سینمای فارسی مترادف با فحشا بود. روشنفکران نیز با سینمای فارسی مشکل داشتند. برای همین است که آن زمان کسی درباره فیلم «گنج قارون» یک نقد مثبت هم نوشته ننوشت. تحلیل‌هایی که از این فیلم می‌شود محصول دوره کنونی است. روشنفکری سینمایی در آغاز دهه شصت با موانع زیادی روبه‌رو شده بود و در عرصه حضور نداشت. آن زمان منتقدانی علاقه‌مند به سینمای موج نو و روشنفکری بودند و در مطبوعات درباره آن می‌نوشتند. «مرگ یزدگرد» و «حاجی واشنگتن» را تلویزیون ساخت چراکه فکر می‌کردند باید با روشنفکران عرفی کار کنند که سینما را در دهه پنجاه سرپا نگه داشته بودند. وقتی آقای انوار آمد، آقای بنی‌صدر و دولت موقت حذف شده بود و بین نیروهای سنتی اختلاف وجود داشت. این‌ها نکات مهمی در تحلیل وضعیت سینمای ایران است.

جیرانی افزود: دهه شصت تنها سینما نیست و باید جامعه را درنظر گرفت. در آن مقطع نیروهای سنتی دو دسته شدند. عده‌ای رادیکال سنتی و عده دیگر محافظه کار سنتی بودند. محافظه‌ کارها وارد جامعه شده و نوارهای کاست و کافه تریا‌ها را جمع کردند. من در سال ۶۱ برای خوردن قهوه از میدان فردوسی تا عباس آباد به دنبال کافه تریا گشتم! دولت را رادیکال‌های سنتی گرفتند. بعد از شهادت رجایی و باهنر، آن‌ها دارای تفکر چپ برای حوزه اقتصاد بودند. وقتی فارابی آمد اقتصاد جامعه هم دولتی بود. بهزاد نبوی تئوریسین اقتصاد دولتی بود. در سال ۶۲ اقتصاد دولتی بود و بخش مخالف، به روزنامه رسالت و موتلفه اسلامی رفتند. فارابی متکی به اقتصاد دولتی بود و برای راه اندازی سینما به فیلم‌سازان سوبسید دادند.

جیرانی در ادامه ابراز داشت: تفکر روشنفکری ریشه در روشنفکری دینی داشت. فرد اصلی روشنفکری دینی بعد از انقلاب، شریعتی بود که اسلام درست و شناختی را اشاعه می‌داد. فارابی با سینمای فارسی مشکل داشت و البته اکثر آن‌ افراد رفته بودند و نسل میانه سینمای فارسی مانند فخیم زاده، داوود نژاد و سیروس الوند ماندند. آن‌ها در کنار فارابی قرار گرفتند و اشکالات را گفتند. مانند فیلم خارجی که سینمای فارسی را نابود کرد. آن‌ها به فخیم زاده و داوود نژاد کمک کردند که سینما راه افتاد و این اتفاقی است که رخ داده است. زمان آمدن انوار، سینما به دلیل جنگ و شرایط دهه شصت به مشکل خورده بود. سال ۵۸ دو فیلم فارسی ساخته شد. سال ۶۲ باید سینما تازه راه می‌افتاد. سال ۶۲ تا ۶۵ از لحاظ کمی سینما به راه می‌افتد.

در ادامه علیرضا رئیسیان گفت: وقتی سینمای قبل از انقلاب خصوصا دهه پنجاه تا سال ۵۶ را رصد می‌کنید، می‌بینید که سینمای کاباره‌ای در متن و سینمای هنری در حاشیه است و اکران محدودی دارد و با همه جامعه در ارتباط نبود. از ۶۵ به بعد، این ایده معکوس می‌شود و متن سینمای ایران می‌شود سینمای نزدیک به سینمای هنری و سینمای تجارتی به حاشیه می‌رود. در کل دنیا هم سینما به آرتیستیکال و کامرشیال تقسیم می‌شود.

امیر قادری نیز گفت: جلسه قبل بحثی درباره سیاسی شدن فیلم‌سازان ایرانی در سال ۷۶ داشتیم. چه اتفاقی افتاد که با وجود آقای خاکبازان که تندرو بوده است و همه بر آن اتفاق نظر دارند و استعفای آقایان بهشتی و انوار، به واسطه فیلم «عروس»، فیلم‌ها شرعی‌تر و عرفی تر شده و عشق‌های زمینی نیز واضح تر به نمایش درمی‌آید و ملودرام‌ها وارد شهر می‌شوند؟

ضیا هاشمی هاشمی در پاسخ گفت: هیجانات انقلاب باعث مصادره سینما و توقیف افراد می‌شود. به واسطه «توبه نصوح»، روشن‌فکران مخملباف را مهمل باف می‌نامند که دارای نگاه واپس گرا بوده است. اولین باری که مطلب آوینی درباره فیلم «عروس» در مجله سوره چاپ شد، بهروز افخمی در خیابان مطلب را خواند و وقتی به دفتر ما آمد، درباره آن نوشته صحبت کردیم. بهروز و آوینی اصلا ارتباطی با هم نداشتند و نوشته آوینی باعث ارتباط آن‌ها شدند. اولین بار بهروز به همراه من سراغ آوینی رفت و نقد مثبت آوینی بر عروس ارتباطی با رفاقت آن‌ها نداشت‌. ما در فیلم «عروس» خط شکنی کردیم. آن زمان خاکبازان هنوز‌‌ سمتی نداشت. فیلم «عروس» چهار جایزه در جشنواره فیلم فجر گرفت.

امیر قادری هم درباره این فیلم گفت: اکران شدن فیلم«عروس» عجیب بود. من به سینمای ایران تنها از طریق نوشته‌ها توجه داشتم اما به دلیل داستان و مواردی همچون پرده اسکوپ، آن را در سینما دیدم‌. تمرکز روی «عروس» و واکنش معاونت سینمایی، مردم و آوینی به آن فیلم جالب است و جای بررسی دارد و تصویری از جریان دولت سازندگی در سینما به دست می‌دهد.

ضیا هاشمی گفت: وقتی «عروس» قرار بود اکران شود، حیدریان با فیلم مخالف بود و برنامه نمایش آن را در محرم قرار دادند که پنج هفته آن ناقص شود. حیدریان خواست نکاتی در فیلم اصلاح شود. مثلا چک پورعرب به نیکی کریمی که روی میز موویلا به او ثابت کردیم برخورد بدنی میان آن دو صورت نگرفته است! دیگری خون دماغ نیکی کریمی که باز هم ثابت کردیم که دستمال کاغذی میان بینی کریمی و دست پورعرب حایل بود! تند روی‌هایی اتفاق می‌افتاد که حتی خود اشخاص هم به آن اعتقاد نداشتند.

امیر قادری نیز گفت: در دوران سازندگی تغییراتی در سینما اتفاق می‌افتد و کلوز آپ بازیگران آزاد می‌شود.

سپس ضیا هاشمی گفت: داوودنژاد و ملاقلی پور رفیق بودند. داوود نژاد به دفتر ما آمده بود و از رد شدن «عروس» که سناریو آن را نوشته ناراحت بود. ما در دوران خاتمی از فشار و ارتباطاتی که داشتیم برای ساخت آن فیلم استفاده کردیم.

در ادامه رئیسیان گفت: نکته‌ای که از سال ۶۳ تا به الان وجود دارد این است که وزیر ارشاد و وزیر سینما وجود داشت. آقای خاتمی در جریان ریز جزئیات سینما نبودند. انوار و بهشتی برخی مسائل مهم لجیستیکی را با میرحسین موسوی حل می‌کردند و خاتمی اصلا در جریان قرار نمی‌گرفت. آن زمان وزیر ارشاد در انتخاب دبیر جشنواره فیلم فجر دخیل نبوده است اما مشخص است امسال و سال گذشته، وزیر دبیر جشنواره فجر را انتخاب کرده است. آن دوره به نام خاتمی است اما انوار و بهشتی مسائل را حل می‌کردند. در دوره بعد، قدرت ضرغامی از وزیر هم بیشتر بود. نمونه آن ماجرای فیلم «طعم گیلاس» است.

سید محمد حسینی نیز دراین نشست گفت: در دهه شصت موضوع فقه سینما مطرح بودی. اواخر دهه شصت جریان مهمی به راه افتاد که از حوزه هنری شکل گرفت.‌ همچنین دفتر مطالعات دین و سینما راه اندازی شد. آن‌ها به دنبال نقطه اصابت دین و سینما بودند. اما این مسئله قابل حل نبود. در موسیقی هم همین بود. مثلا کشن فلاح می‌گفت در گریم بازیگر خانم برای من تنها یک اُبژه است و اصلا مسئله جنسی مطرح نبود اما عده‌ای به دنبال فتوای مخالف بودند. سینما عنصری زایا است و شخصیت یونیک و قهرمان را سخت خلق می‌کند که هنجارهای اجتماعی بتوانند تابعی از آن باشند. مثلا مارول بعد از صد سال تعدادی قهرمان به تعداد انگشتان دست ساخته و بعد دنباله سازی می‌کند‌. چیزی که سینما را اجتماعی می‌کند این است که سمت مردم بایستد و حرف مردم در آن زده شود.

رئیسیان نیز در ادامه گفت: سینمای ایران به معنای واقعی ورشکسته است.‌ اینکه در هفت ماه گذشته هفتاد درصد فروش مربوط به دو فیلم است و ۴۰ فیلم ضرر داده‌اند، علائمش از پنج سال پیش شروع شده بود و برنامه ریزی شده است. در میان فیلم‌های پرفروش سال‌های اخیر، کارگردان‌ها و تهیه کنندگان و نویسنده‌ها مشترک هستند و این که دیگر سینما نیست.

حسینی در بخش پایانی صحبت‌های خود گفت: در سینمای ایران با معضل جدی پخش مواجه هستیم. امروز در توسعه سالن‌ها اتفاقاتی افتاده و حوزه هنری و موسسه سینما شهر نهضتی را به راه انداخته‌اند. سه ماه در شورای پروانه ساخت محمدرضا هنرمند در کنار من بود و بعد از مدتی دیگر نمی‌توانست فیلمنامه‌ها را بخواند. پارسال ۲۴۷ فیلمنامه خواندم و رنج می‌کشیدم. وقتی فیلمنامه‌ای رد می‌شود، دو هفته بعد همان فرد فیلمنامه جدید می‌نویسد و پیش ما می‌آورد و این عجیب است!

رئیسیان نیز در پایان سخنانش گفت: فقدان بحث‌های نظری در سینمای ایران مسئله جدی است.

در پایان نشست ضیا هاشمی اینگونه به سخنان خود خاتمه داد: در شورای پروانه نمایش فیلمی دیدم که بدون پروانه ساخت فیلم برداری شده و فیلمنامه هم نداشته است و در شورا همه برای آن کف زدند و تعجب برانگیز است. فیلم بدون یک پلان حذفی پروانه نمایش گرفت درحالی که ابتذال واقعی است.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000