به گزارش خبرنگار سینما صبا، فیلم کوتاه «اکو» در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نمایش درآمد. در معرفی این اثر از ژانر رازآلود یا همان میستری استفاده شده است. قطعا سویههایی از رمز و راز در این فیلم قابل رویت است. اما آنچه به معنای دقیق کلمه در معرفی این فیلم باید به کار رود، «سینمای گوتیک» است. اغلب مقتضیات چنین سینمایی را میتوان در فیلم «اکو» ردیابی کرد. در ابتدای امر باید وجه تمایز سینمای گوتیک را با ژانر وحشت مشخص کرد. در ژانر وحشت هیولا و موجودات وحشتناک در میزانسن حاضر شده و انسانها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. اما در فیلمهای گوتیک به ندرت دیو یا موجودی افسانهای رویت میشود. او تنها بر سر زبانهاست و شمایل و هدف او به مدد تعامل میان شخصیتها شکل میگیرد. بنابراین فضای سیاهی که در سینمای گوتیک حاکم است با ساختار، لحن دوربین و تعامل کاراکترها ساخته میشود. یوسف شفیق در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا درباره این اثر صحبت کرده است.
*** از ایده، روایت و روند ساخت فیلم کوتاه «اکو» بگویید…
در مقطع پاندمی کرونا وقتی احساس کردم کودکان به دلیل اشتباه بزرگسالان در خانه ماندهاند، ایده فیلم کوتاه «اکو» به ذهنم خطور کرد. البته به مسائل محیط زیستی نیز توجه داشتم. سپس شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. نه یا ده ماه نوشتن فیلمنامه به طول انجامید. در حین نوشتن آن یک فیلم کوتاه دیگر نیز ساختم. پس از چهار ماه پیش تولید به تولید و فیلمبرداری رسیدیم. سختیهای زیادی از جمله رفت و آمد از مسیر دریایی را در این مرحله پشت سر گذاشتم. از همت و همراهی دوستان و عوامل در مسیر تولید سپاسگزارم.
***رمز و راز (میستری) ژانر مورد نظر جشنواره فیلم کوتاه تهران برای معرفی «اکو» بود. آیا با عنوان کردن این ژانر موافقید؟ به نظرم سویههایی از سینمای گوتیک در «اکو» یافت میشد!
در مورد ژانر هم باید بگویم، خیلی به این تکژانر بودن فیلم فکر نکردم. اساسا رویکرد من به سمت مولتی ژانر سوق دارد. مونو ژانر را نمیپسندم. دوست دارم مطابق آن موقعیت و آن صحنه ژانر مورد نظر را در میزانسن پیاده کنم. وقتی در جشنواره فیلم کوتاه تهران با حسن حسینی صحبت میکردم از او پرسیدم: آیا ممکن است در یک نما یا یک صحنه از یک ژانر بهرهبرداری شود و در صحنه یا نمای بعدی از ژانری دیگر؟ او پاسخ داد: بله این امر میسر است اما شما باید یک ژانر اصلی برای شاهپیرنگ فیلم در نظر داشته باشید و در خلال آن ژانر، سابژانرهایی را تعبیه کنید.
***یک ایماژ و یا یک شخصیت انتزاعی (دریا) به واسطه دیالوگی که میان کاراکترها رد و بدل میشود، شکل میگیرد. شبیه به کاری که جان کارپنتر در فیلم thing کرده بود. بنابراین احساس میکنم دیالوگ در این فیلم والاتر از داستانگویی عمل میکند. آیا خودتان چنین اندیشهای داشتید یا ناخودآگاه به این امر رسیدید؟
در مورد دریا و جایگاه آن در روایت هم باید بگویم، دریا به هیچ وجه به عنوان آنتاگونیست (ضد قهرمان) در نظر گرفته نشده است. دو عنصر قهرمان و ضدقهرمان یا همان پروتاگونیست و آنتاگونیست از میان کاراکترها -انسانها- میآید. در واقع خود انسانها هستند که نیروی شر و خیر را در آن جزیره تشکیل دادهاند. دریا تنها نقش واکنشدهنده دارد. او به مثابه یک شخصیت در برابر ظلمی که انسانها با صید بیرویه به محیط زیست کردهاند، واکنش نشان میدهد. یک نکته هم درباره ضربالاجل فیلم بگویم که در ابتدا قرار نبود تا طلوع صبح شخصیتها تصمیم بگیرند و خود را تسلیم کنند. در مسیر نگارش فیلمنامه ایده ددلاینی که دریا برای آنها میگذارد به ذهنم آمد. بنابراین با وجود چنین اهرم فشاری قصه از نیمههای شب آغاز شده و تا نیمههای صبح پیش میرود.
***فکر میکنید فیلمتان تعلیق برانگیز است؟ یا کنجکاویبرانگیز؟
در میان باید به جای کلمه کنجکاوی از لفظ تعویق استفاده کنیم. حال که فرق زیادی میان تعویق و تعلیق وجود دارد. باید رویکرد فیلم «اکو» در برابر این دو را مشخص کنیم. من بیشتر به تعویق ایمان دارم. و آن را به تعلیق ترجیح میدهم. فیلم کوتاه «اکو» پاسخ به پرسش اصلی فیلم را که مربوط به سرنوشت کودکان است به تعویق میاندازد. اصلا قصدی در ایجاد فضایی تعلیقگونه در فضا و موقعیتهای فیلم نداشتم. اگر قرار بر ایجاد تعلیق بود، فیلمبرداری و تدوین اثر کاملا متفاوت میشد. در حال حاضر ما در برابر فیلم «اکو» با اسلوسینما مواجه هستیم.
***در میزانسن خاکستری فیلم «اکو» دو تکنیک فیلمبرداری به وفور مشاهده میشود. یک دوربین ایستا و سپس تکنیک پن. کارکرد این دو تکنیک چیست؟
در مورد میزانسنهای این فیلم دو روند متفاوت صورت گرفته است. ابتدا با میزانسن ایستا و دوربین ساکن سر و کار داریم. سپس دوربین به موازات حرکت شخصیتها به حرکت درمیآید. من به چنین روندی میزانسن مرده میگویم. فضای سنگین و خاکستری فیلم کاملا با چنین میزانسنی شکل میگیرد. و ما سعی داشتیم به جای آن دوربین را به حرکت در بیاریم از ظرفیتهایی که رنگ خاکستری میزانسن، لوکیشنها و طراحی صحنه به فیلم میدادند استفاده کرده و فضای مورد نظرمان را رقم بزنیم.
***آیا در آینده پروژههای دیگری هم -در راستای «اکو»- با همین سبک و سیاق در دست ساخت دارید؟ یا میخواهید مسیر خود را تغییر دهید و به گونههای دیگری از سینما روی بیاورید؟
من فیلم «اکو» را دو سال پیش به شکلی کاملا مستقل ساختم. به همین علت آزادی عمل زیادی در ساخت آن داشتم. اکنون پس از دو سال از خطاهایی که در این اثر داشتهام، درس گرفته و در حال نگارش فیلم بلند خود هستم. البته فیلم کوتاه دیگری که در این حین ساختم. فیلمی که با «اکو» شباهتها و تفاوتهایی دارد. به طور کل معتقدم یک فیلمساز هموار در حال تجربه کردن، درس گرفتن و آزمونوخطاست. بنابراین امیدوارم در پروژههای آینده بتوانم بیشتر روی خود کار کرده و پختهتر شوم.
***و در پایان؟
من علاقه زیادی به سینمای فولکلور با ریتم آهسته دارم. از ریتم سریع و نماهای شلوغ پرهیز میکنم. بنابرین شما میتوانید ریتم و میزانسن را در فیلم «اکو» با توجه به این تعاریف بیشتر درک کنید. در این راستا از برادران تایوانی و بلا تار تاثیر و الهام گرفتهام. ممکن است در پروژههای آینده نیز مخاطب آثار اینجانب، حضور تکنیکها و مفروضاتی این چنین را احساس کند.
محراب توکلی
There are no comments yet