محراب توکلی_ فیلم کوتاه «دنیا منم فوعه» در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران به نمایش درآمد. این فیلم قصه مردمانی را که در منطقه فوعه توسط دشمن محاصره شده بودند، روایت میکند. از مهمترین شاخصههای «دنیا منم فوعه»، توجه به انسانیت در جنگ است. مصطفی آقامحمدلو در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، ضمن پرداختن به الگوهای بصری و روایی فیلم کوتاه خود بر توجه بیشتر به انسانیت و نسبت آن با این اثر تاکید کرد. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
***لطفا کلیتی از روند ساخت فیلم کوتاه «دنیا منم فوعه» و خلاصه داستان آن برایمان بگویید.
از آنجا که معتقدم سینما باید بتواند قبل از هر چیز خالق یک جهان نادیده و باورپذیر باشد و این جهان خلق شده هم میبایست حاوی حقایقی باشد که فیلمساز آن را کشف کرده است، تلاش میکنم از تجربیات شهودی خودم بنویسم و بسازم. ما در طول جنگهای منطقهای حدود ۳۰ مستند ساختیم و یکی از موضوعات مهم جنگ سوریه بود.
مهمترین و دراماتیکترین اتفاق آن جنگ هم محاصره چهارساله مناطق فوعه و کفریا بود. من و فرهاد حاجی عباسی تهیهکننده «دنیا منم فوعه» به طور مفصل با کسانی که از محاصره خارج شدند، گفتوگو کردیم. همه شخصیتهای موجود در فیلم، ما به ازای بیرونی دارند. خصوصا از شخصیت اصلی فیلم یعنی اُمّعلی مصاحبه دراماتیک و مفصلی دارم که با یک دوربین هندیکم ضبط شده است.
این محاصره بدون شک جزو سختترین محاصرههای تاریخ جنگهای جهان بود و هر یک از افرادی که از آن خارج شدند میتوانند آبستن یک درام جهانی باشند. فیلم کوتاه، یک بستر حداقلی و مینیمال بود که تلاش کردم در آن مخاطب را با اصل رخداد و نام «فوعه» و کلیاتی از موقعیت آن آشنا کنم. با توجه به اینکه مردم ما در داخل کشور از همه کشورهای منطقه اطلاعات کمتری از حوادث منطقهای دارند و ضعف روایت در کشور ما بیداد میکند، هدفگذاری اصلیمان هم مخاطب داخلی بود. یکی از دلایلی که فیلم را به زبان فارسی تولید کردیم هم همین است.
***این فیلم به جزئیات و نشانههای انسانی توجه ویژهای دارد. در راستای این امر تعریف شما از سینمای اومانیستی یا انسانی چیست؟
بله، در یک میدان آکنده از بحران، خاک و خشت و عناصر شهری و حتی تیر و ترکش و خمپاره مهم نیستند. بلکه انسان مهم است. جنگ میکشد؛ آواره میکند؛ ویران میکند و همه چیز را میمیراند. اما فیلم ما اصلا یک اثر ضدّ جنگ یا اساسا فیلمی درباره جنگ نیست.
در همین میدان کشتار و ویرانی افرادی هستند که برای حفظ شهرها، برای التیام دل آدمها، برای نترسیدن نگاه کودکان بیگناه و برای کشته و آواره نشدن همنوعان زندگی و جان و همه داشتههای خود را به میدان میبرند. اینها جنگجو نیستند. اینها مجاهد هستند. یعنی جهاد در این معنا که عرض کردم دقیقا نقطه متضاد جنگ است. بنابراین «دنیا منم فوعه» یک فیلم درباره آدمهای جهادی است که حاضر نیستند از محاصره خارج شوند و برای ماندن در جهنمی کشنده، رقابت میکنند تا دیگران نجات پیدا کنند.
اما استفاده شما از واژه اومانیسم به من فرصت یک توضیح دیگر را هم میدهد. در بوم ما یعنی در فضای زیستی ما آدمها با قواعد اومانیستی غربی زندگی نمیکنند. انسان در این بوم نه تنها خود را مادّه نمیداند بلکه مبدأ، مسیر و مقصدش هم متفاوت است. پس اساسا تعریف دیگری از خود دارد.
برای این جامعه، برای این مخاطب و حتی برای کسی مثل من به عنوان فیلمنامهنویس و فیلمساز، سینمای انسانی قطعا تعریف دیگری دارد. اگر بخواهیم درباره این زیستبوم و سینمای آن صحبت کنیم باید مولفههای آن را بشناسیم. کمی زود است که من از سینمای مولف حرف بزنم. اما به نوبه خودم درباره قهرمان در سینما یک نظر شخصی دارم. فکر میکنم یک قهرمان خوب، یک قهرمان شهید است. یعنی کسی که برای آرمان نجاتبخش و انسانی خود تا پای جان ایستادگی کرده و با اهدای جانش این ایستادن را به مخاطب اثبات میکند.
سینمای اومانیستی در معنای عام که شما استفاده کردید ممکن است چنین نگاهی را قبول نکند. ممنونم از شما که با این سوال فرصت چنین توضیحی را فراهم کردید. من با موضوع نگاه بومی به سینما در حال نگارش یک مقاله هم هستم. مثلا در آن مقاله اشاره کردهام که ما در زیستبوم سینمای خودمان ژانر علمی_تخیلی نمیتوانیم داشته باشیم. برای مخاطبی که به غیبِ عالم، باور دارد (غیبِ عالَم، یعنی ساحت نادیدنی همین دنیای مادّی) نیازی به ورود به ساحت وهمیاتِ تخیلی، نداریم. علم هم در سینمای داستانی به معنای حقیقی جایی ندارد.
آنچه در سینمای داستانی از «علم» میبینیم به قول اساتید تاریخِ علم، «شِبه عِلم» است. ما میتوانیم ژانر دیگری با عنوان «ژانر خیال» داشته باشیم که در آن به آثار عالمِ غیب و آثار نامرئی و ماورایی همین عالم مادّی بپردازیم. دراماتیزهسازی آن هم به قدری جذاب خواهد شد که میتواند به عنوان یک ژانر فراگیر یا فرابومی ارائه شود.
***استفاده از باران در «دنیا منم فوعه» علاوهبر ایجاد اتمسفر، تداعی کننده گیمها و بازیهای مطرح جهانی از جمله «ندای وظیفه» است. خصوصا وقتی دیوار چهارم شکسته میشود. آیا توجهی به این بازی رایانهای داشتید؟
نه من از بازیهای رایانهای فقط فیفا را میشناسم و به آن علاقهمندم. وجود باران در فوعه به منظور اشاره به این موضوع بود که مردم فوعه در سال آخر محاصره با پر کردن ظروف هنگام بارش، صرفا از آن برای تغذیه استفاده میکردند. البته باران به فضاسازی حسی هم به طور کلی کمک میکرد.
***سینمای کوتاه و یا اساسا سینمای ایران باید چه ارتباطی میان مسائل و مصائب غزه و سوریه برقرار کند؟ این ارتباط انسانی است یا سیاسی؟
ما در عرصه فرهنگ ایران و غیر ایران نداریم. یعنی بوم ما را سیم خاردارها و خاک تعیین نمیکند. این توهم دولت_ملت را بهتر است کنار بگذاریم. در عصر فعلی این تعصبات ملی مثل تعصبات قبیلهای و عشیرهای دوران جاهلیت و یا باورهای اقوام بدوی عمل میکند. ارتباط ما با انسانهایی که در اضلاع مختلف و متعدی با ما دارای بومِ مشترک هستند، هم انسانی است، هم سیاسی، هم اجتماعی و فرهنگی و هم استراتژیک. در ضلع انسانی اگر نسبت به کشتار حدود ۶ هزار کودک بیتفاوتیم باید در انسانیت خودمان تردید کنیم.
در اضلاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما با این مردمان یک تمدن مشترک داریم و این کشتی از هر جا سوراخ شود همه غرق خواهیم شد. چطور میتوانیم بیتفاوت باشیم. ضمیر سینما و سینماگر ایرانی اگر آنقدر سخت شده باشد که از چنین قتل عام فجیعی اثر نگیرد پس از چه چیزی میتواند فیلم بسازد؟ این فاجعه ذهن و قلب و ضمیر چه کسی را میتواند درگیر نکرده باشد؟
***جشنواره فیلم کوتاه تهران را چگونه پشت سر گذاشتید؟ انتقاد یا پیشنهادی پیرامون این رویداد دارید؟ و در حال حاضر چه پروژههایی در دست یا مد نظر دارید؟
این میزان مشارکت و مخاطب برای جشنوارههایی که برخی طیفهای خاص تلاش داشتند تحریمش کنند یک موفقیت است. همه رنگ و همه جور نگاه در جشنواره امسال حضور داشت. مهدی آذرپندار مدیر جوان و جسوری است و در مدتی که جشنواره و انجمن را مدیریت میکند هر دوی اینها جان تازهای گرفتهاند. تنها نقد من به تجمیع جوایز بخشهای تکنیکی و هنری فیلمها در قالب یک عنوان موهوم مثل جایزه دستاوردهای هنری بود که به خود ایشان هم گفتم. آقای آذرپندار هم توضیح دادند که تصمیم معاونت سینمایی این است که در جشنوارهها جوایز کمتری توزیع شود و ما ناچار به تمکین بودیم.
One comment