شیما شاهمحمدی متولد اردیبهشت ۱۳۶۲ در تهران، نوازندهی سازهای کمانچه و قیچک و مدرس این دو ساز در دانشگاه است. او موسیقی را ابتدا در ۱۰سالگی با ساز ویولن نزد استاد «درویش رضا منظمی» آغاز کرد. علاقه شاهمحمدی به کمانچه از طریق فرزند استادش، شهریار منظمی، شکل گرفت تا اینکه بعدها با شنیدن آوای این ساز در آلبومی که استاد «اردشیر کامکار» منتشر کرد، عشق به کمانچه در او بیش از پیش پدیدار شد. او با تغییر ساز از ویولن به کمانچه، هنر خویش را ادامه داد و پس از آن در محضر استادانی چون «کامکار، شریف لطفی، کیانینژاد» و… مشق عشق آموخت.
شاهمحمدی فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد نوازندگى ساز قیچک و کارشناسی نوازندگی ساز کمانچه از دانشگاه هنر تهران است. این نوازنده در سال ۱۳۸۱ دبیر تحریریهی بخش موسیقی فصلنامهی علمیپژوهشی «نقطه» بود و ازجمله مقالات و نوشتههای او میتوان «نابغهای فرشته یا فرزند ابلیس»، «موسیقی و مدرنیته» در فصلنامه علمیپژوهشی هنر، کتاب «دستور کمانچه» جلد اول و دوم و مقالهی «رقص کُردى و موسیقى آن» را نام برد.
برخی از فعالیتهای اجرایی او عبارت است از همکاری با گروههای موسیقی «سیمرغ»، «خورشید»، «مهتاب»، «نیستان»، کوارتت زهی «چهارگان»، گروه «زندواف»، «طیفور»، «درنگ»، «خنیاگران مهر» و «ارکستر سازهای ملی ایران».
همکاری با استادان و هنرمندانی چون «احمد پژمان، فرهاد فخرالدینی، بهزاد عبدی، حمید متبسم، مجید درخشانی، همایون شجریان، علیرضا قربانی، محمد معتمدی، سالار عقیلی و…» برای اجرای کنسرت، ضبط آلبومهای صوتی و تصویری و شرکت در جشنوارههای موسیقی در کشورهای گوناگون نیز ازجمله فعالیتهای این نوازندهی چیرهدست به شمار میآید.
از تکنوازیهای او هم میتوان به اجرا با «ارکستر اورگانیزال کیف اوکراین» و اجرا با «ارکستر فیلارمونیک شهر تهران» بهعنوان سولیست اشاره کرد.
آلبومهایی نیز که شاهمحمدی در آنها نواخته به این ترتیب است: «فصل باران»، «بودن و سرودن»، «آسمانه»، «سیمرغ»، «هیچ مگو»، «ترانههای کودکی»، «همان یک شرار و دیگر هیچ»، «عیاران»، «چهارگان»، «زمان»، «سالنامه»، «در محاصره» و «سوییت برای قیچک ارکستر زهی».
در ادامه گفتوگوی صبا را با این بانوی هنرمند میخوانید:
*** در جایگاه فردی باتجربه در این عرصه، چه مسائلی باعث آزار شما شدهاست؟
بیشترین چیزی که موجب آزار هنرمندان میشود، نبود حمایتهای مادی و معنوی است. نه ارگانهایی وجود دارد که به شکل درست از هنرمندان حمایت کند و نه خیلیهایشان درآمد مناسبی دارند. ازطرفی، هنرمندان در ارائه آثار هنریشان با مشکلات عجیب و غریبی مواجهند که در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. اینها باعث میشود که هنرمند بهمرور فرسوده شود، خلاقیتش کاهش یابد و چنان اسیر مشکلات بیهودهای شود که از تولید اثر هنری، اجرای کارهایش و حضور در صحنه دست بکشد.
*** طی مقطعی در کشور ژاپن، بودجه را تنها برای مسائل عمرانی هزینه کردند، اما پس از مدتی متوجه شدند مسیر جامعه در حال انحراف است. با این مقدمه میخواستم بپرسم که موسیقی چه تأثیرات مثبتی بر اجتماع دارد؟
موسیقی در جامعه ما جزو کالاهایی نیست که در سبد زندگی روزمرهی بسیاری از مردم وجود داشته باشد؛ البته منظور من دنبالکردن موسیقی جدی و کنسرتهای موسیقی کلاسیک یا سنتی ایرانی است؛ نه اینکه فقط سالی یک بار به کنسرت پاپ بروید؛ آنهم نه چیزی که واقعاً مدنظر شماست و دوست دارید بشنوید بلکه موسیقیای که موجود هست و فقط برای وقتگذرانی یا تفریح به آن مینگرید؛ درصورتیکه این هنر تأثیرات بسیار زیادی بر زندگی ما دارد. شنیدن موسیقی خوب، باعث تغییر و رشد اندیشه انسانها میشود. گوشدادن به موسیقیهای گوناگون، برای هوش مفید است. ما برای جامعهای آگاه و هوشیار، به موسیقی جدی و فاخر نیازمندیم. گوشدادن و نواختن موسیقی، موجب ارتقای هوش حسی و حرکتی میشود. وقتی انسانهایی که با احساساتشان ارتباطی درست و دقیق دارند در جامعه وجود داشته باشند، میتوانند بهتر تصمیم بگیرند و بهتر عمل کنند؛ نهتنها در زندگی شخصی بلکه در زندگی اجتماعیشان. من فکر میکنم هنر و خصوصاً موسیقی، از مهمترین پدیدههایی بهشمار میآیند که برای رشد و تعالی بشر مؤثر و کارآمدند و میتوانند جریانساز پیامدهای خوشایندی باشند.
*** چرا برخی از نوازندگان امروزی بر «سریعنوازی» پافشاری میکنند؟
ما با این موضوع در زندگی روزمره نیز مواجه هستیم. در نظر بگیرید که در فضای مجازی هرروز هزاران خبر را در زمان کوتاهی میشنویم؛ فوت یک نفر، ازدواج شخص دیگر؛ خبر تعطیلشدن یک مکان، بمباران یک منطقه، سیل، زلزله و مسائلی از این قبیل. احساسات ما آنقدر سریع از حسی به حسی دیگر تغییر مییابد و چنان زمانِ کمی برای ماندگاری و هضم یک حس داریم که طبیعتاً کنترل بر روی آن مشکل است. زندگی با سرعت بسیار بالایی جریان دارد. شما بدون آنکه دوست داشته باشید هرروز در بمبارانی از اطلاعات و اخبار خوشایند یا ناخوشایند محاصره میشوید و ناخودآگاه واکنش نشان میدهید.
زندگی بهسرعت میگذرد و موسیقی نیز جزیی از آن است و بسیاری از مردم دیگر زمان طولانیای برای تأمل و درک یک اثر هنری نمیگذارند؛ نوازندگان نیز، کوتاه و بهسرعت، مطلب موردنظر خود را بیان میکنند. البته در تمام دنیا و از قدیم نیز چنین رواج داشته که سرعت بالا در نوازندگی، یکی از نشانههای نوازندگان چیرهدست باشد، اما این موضوع را نمیتوان بهتنهایی دلیل بر توانابودن هنرمند گذاشت؛ زیرا داشتن موزیکالیته، سونوریتهی خوب و بیان شفاف و زیبا از مهمترین نشانههای نوازندگان متبحر بهشمار میآید و بعضاً نواختن با سرعت پایین و آرام، بهمراتب سختتر از سرعت بالاست؛ اما همانطور که پیشتر اشاره کردم، زندگی امروزی باعث میشود که سریعنوازی جزو اِلِمانهای برتر در نوازندگی باشد و شاید بتواند مخاطب را بهتر جذب کند.
*** اگر به شما بگویند که دربارهی کمانچه یک جمله به زبان بیاورید، چه میگویید؟
کمانی به وسعت سوز دل ایران.
*پریسا اسماعیلینیا
One comment