سالها پیش در دهههای ۵۰ تا ۷۰ خورشیدی، وقتی روزهای جمعه برنامه محبوب و پرطرفدار «صبح جمعه با شما» از «رادیو ایران» پخش و موجب تفریح و خنده ایرانیان میشد، بسیاری از شنوندگان ثابت آن برنامه، علاقه داشتند صداپیشهها را حین اجرا ببینند و با اینکه هر هفته تعداد محدودی تماشاگر به محل ضبط برنامه دعوت میشدند تا شاهد هنرنمایی بازیگران باشند اما این امکان برای همه فراهم نبود. با اینحال مخاطبان جدی و پیگیر هنرهای نمایشی، با تئاتر رادیویی، که قدمت دیر و دوری دارد، آشنایی دارند و حالا که چند سالی است اجرای رادیوتئاتر در جشنوارهها، مناسبتها و سالنهای نمایش شکل گرفته و معدود آثاری نیز با این شیوه اجرا شدهاند، این گونهی نمایشی تبدیل به یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین سبکهای اجرایی شده و هواداران خاص خود را پیدا کرده، به این دلیل که اگر در تئاتر رادیویی روایت یک داستان/ نمایشنامه توسط چند گوینده با موزیک و جلوههای شنیداری میکوشد شنونده، شخصیتها و فضای داستان را بهتر تجسم بکند، در رادیوتئاتر، بیننده آنچه را توسط صداپیشگان زنده بر صحنه اجرا میشود، به چشم میبیند که همین موضوع جذابیت دیدن و شنیدن اثر را برای او بیشتر میکند. رادیوتئاتر در واقع تلفیقی از اجرای صحنهای و رادیوییست که با جذابیتهای متنوع و خلاقانه، طیف تازهای از علاقهمندانِ تئاتر را به خود جلب کرده است. یکی از بهترین نمونههای رادیوتئاتر، که به تازگی در تماشاخانه «مهر» حوزهی هنری روی صحنه رفته، نمایش «نا» به نویسندگی و کارگردانی فرناز عقیلی است.
رادیوتئاتر «نا» با برداشتی آزاد از داستان کوتاه «گیلهمرد» به قلم «بزرگ علوی» شکل گرفته است. در برخورد نخست با اجرا، به نظر میرسد داستانهای ارباب ـ رعیتی، که پیش از انقلاب و اوایل دهه شصت خیلی باب بودند، امروز دیگر نخنما شده و از مد افتادهاند اما برگردان دقیق و درست عقیلی از داستان علوی، منجر به خلق اثری جاندار و متفاوت در این عرصه شده، چنانکه اگر تماشاگر با دقت به دیالوگها گوش بسپارد، درمییابد حرفِ نمایش همچنان تازه و متناسب با حال و روز جهان است. هرچند که باید گفت قصه ظالم و مظلوم، ماجرایی دیرینه و بیپایان و شامل تمام جوامع و ملل است. در این مورد دقت بکنید به بخشی از دیالوگهای «ارسلان» (همایون ظفرپور) که وقتی فرصتی پیدا میکند تا روی «محمدولی» اسلحه بِکشد، ظلم حاکمانِ وقت را به او یادآوری میکند «حالا کی بیدین و ایمونه؟ ما یا شما که هزار بار زیر قولِتون زدین؟! نیومدین قسم نخوردین همه اَمون دارن؟ پس چی شد؟ چرا میگیرین و میکشین؟ اینجا خاک منه».
رادیوتئاتر «نا»، حکایت زندگی مردی روستایی در جنگلهای گیلان است که علیه ستمهای حاکم قیام کرده، ولی همسرش به دست یکی از ماموران حکومتی کشته شده. حالا در یک روز سرد و بارانی، دو مامور ژاندارمری وظیفه دارند گیلهمرد را به پاسگاه تحویل بدهند اما آنها رفتارهای متفاوتی با او دارند؛ یکی بسیار خشن و بدذات است و مدام گیلهمرد را تحقیر میکند و دیگری سکوت کرده و ظاهراً خیال کمککردن به زندانی را دارد. گرچه پس از صحنه قتل «آهو» (مریم محبی)، حالا دیگر تماشاگر میداند که نباید به مامور دوم (جواد اسماعیلی) اعتماد کرد.
در اجرای داستان، چیدمان درست صحنهها، تعلیق و تشویش غریبی را در دل و ذهن مخاطب پدید میآورد تا علاوه بر اینکه دلسوز و غمخوار وضعیت «آهو» باشد، عاقبت ارسلان و فرزند شیرخوارهاش او را نگران بکند. تماشاگر در طول اجرا مدام منتظر است واکنش ارسلان را به خبر کشتهشدن آهو ببیند یا بداند چه سرنوشتی در انتظار کودک ششماهه و تنهامانده این زوج عاشق است!
برداشت و بازنویسی فرناز عقیلی از داستان «گیلهمرد»، بسیار هوشمندانه و بینقص است. او به خوبی توانسته توازن مناسب را در درام قصه ایجاد بکند تا تاثیر لازم را بر تماشاگر بگذارد و چه اتفاق خوبی است که نویسنده، نام شخصیت «صغرا» را به آهو تغییر داده تا بر شاعرانگی و زیبایی متن و رابطهی آدمها بیفزاید. فضاسازیهای هر صحنه و کارگردانی اجرا نیز به این رویداد کمک دوچندان کرده است. به خاطر بیاورید صحنه قهوهخانه را که بازیگران نقشهای قبلی، چه ماهرانه و باورپذیر نقش مشتریان و قهوهچی (یحیی گلنسایی) را بازی میکنند. علاوه بر نمایشنامه حرفهای کار، اتفاقاً برگ برنده رادیوتئاتر «نا»، بازیهای یکدست و تحسینبرانگیز نقشآفرینان است. مهارت بازیگران در کاربرد احساس و بیان دیالوگها، مثالزدنی و بهیادماندنی است. هرچند تمرکز اصلی در این اجرا بر صدای بازیگران است، ولی نقشآفرینی آنها با بهکارگرفتن احساس و میمیک، نقشها را از تیپ فراتر برده و به شخصیت تبدیل کرده است. برخی بازیگران که ایفای چند نقش را بر عهده دارند، چنان در اجرایشان خوب عمل کردهاند که نمیتوان کمترین شباهتی میان نقشهایشان در لحن و صدا پیدا کرد. انگار به تعداد نقشهای نمایشنامه، بازیگر روی صحنه است. حتی با وجودی که بازیگران از لهجه گیلکی در ادای دیالوگها استفاده میکنند، در بیان خوب آنها واژهها به درستی فهمیده میشوند.
از دیگر امتیازهای رادیوتئاتر «نا» باید به صداسازی و موسیقیهای «بردیا سراج» اشاره کرد. دقت او در سینککردن صدا با اجرای بازیگران، باعث میشود تماشاگر بر بازی نقشآفرینان متمرکز باشد و در جستوجوی منبع صدا نباشد، چنانکه پس از چند دقیقه آغازین کار، دیگر طراح صدا و افکتور نمایش به چشم نمیآید و تمام هوش و حواس بیننده، بر روایت داستان و اجرای بازیگران است. با اینحال بهتر بود در صحنه قهوهخانه، صدای بالای موسیقی، کمی پایینتر باشد تا دیالوگها بهتر شنیده بشوند.
استفاده از انیمیشن نیز خلاقانه و در فضاسازی جغرافیای داستان و حسوحال آدمها تاثیرگذار است. به خصوص تاکید بر کلاغهای سیاه که نمادی از سایه شوم و مرگآور افراد حکومت بر خانه گیلهمرد هستند و همچنین تنهایی و چشمانتظاری فرزند آهو و ارسلان پشت پنجره. برای ایده و اجرای این انیمیشن باید به «فرزانه عقیلی» (سازنده انیمیشن) آفرین گفت.
رادیوتئاتر «نا» با وجودی که به سبک نمایش رادیویی اجرا شده اما چیزی از اجرای حرفهای یک تئاتر صحنهای کم ندارد و اثری کاملاً آماده اجراست یا دستکم میتواند پیشنهادی برای اجرای صحنهای باشد. امیدوارم فرناز عقیلی این نمایش درخشان را به همین چند اجرا محدود نکند و تجربه گرانقدر خود و گروهش را ادامه دهد تا تماشاگران بیشتری از آن بهرهمند بشوند و لذت ببرند.
*احمدرضا حجارزاده
There are no comments yet