اغلب نمایشهای اجتماعی در فرم رئالیستی تولید و اجرا میشوند و همین امر موجب باورپذیری و تاثیرگذاری بیشتر آنها بر مخاطب میشود. طی یک دهه گذشته، نمایشهای اجتماعی متعددی در چنین فرم و فضایی روی صحنه رفتهاند، از جمله آثاری مثل «قصه ظهر جمعه»،«خانه آقای کرمی»،«مُردهریگ»،«سفید» و «هملت پشتکوهی» که هر کدام به فراخور برداشت و دیدگاه نویسنده و کارگردان، به روایت گوشهای از وضعیت اجتماعی ایران از سالهای دور تا کنون پرداختهاند. نمایش «سیزدهبدر» نیز یکی از همین آثار است که با پرداختن به نهاد خانه و خانواده، برشی از زندگی سخت آدمهای امروز تهران را در معرض دید و قضاوت تماشاگر گذاشته است.
نمایش «سیزدهبدر»، درباره خانوادهای شلوغ و فقیر است که تنها تکیهگاه مادیشان، حقوق کارمندی پدری است که در راهآهن کار میکند. تنها دارایی این خانواده، یعنی خانهای رو به ویرانی، در طرح توسعه شهرداری قرار گرفته و باید عقبنشینی کند. اگر آنها پیش از زمان موعد شهرداری، ملک خود را واگذار بکنند، خانه به قیمت روز خریداری میشود و میتوانند با پول آن زندگی تازهای شروع بکنند وگرنه خانه توسط شهرداری تخریب میشود و خانواده باید پول خانه را،که شهرداری به قوه قضاییه واگذار میکند، از دادگاه مطالبه بکند. حالا فرزندان خانواده میکوشند پدرشان را به عقبنشینی ملک راضی بکنند.
این داستان، برای مخاطبان حرفهای و پیگیر تئاتر ایران، میتواند یادآور نمایش «ماضی استمراری» نوشته مرضیه ازگلی و به کارگردانی ندا هنگامی باشد. جالب اینکه یکی از بازیگران کار (سعید زارعی)، در هر دو نمایش حضور داشته است! اما مساله اصلی در «سیزدهبدر»، خانه و خانواده است که خوشبختانه در بستری داستانگو و به دور از هرگونه شعار و اغراق مطرح میشود و بیتردید یکی از دلایل موفقیت نمایش و ایجاد ارتباط تماشاگر با اثر، پرهیز از شعارزدگی و درشتنمایی است. اتفاقاً طیف گسترده مخاطب این نمایش، در هر لحظه از اجرا، با تصویری حقیقی از خود در زندگی معاصر روبهرو میشود که آن را از خاطر برده بود. نویسنده و کارگردان، به خوبی موفق شدهاند از شخصیتهای رایج در خانوادههای فرودست جامعه، مابهازایی عینی و باورکردنی روی صحنه خلق بکنند تا تماشاگر در عین حال که به موقعیت مضحک آنها میخندد، با درام تلخ این خانواده درگیر بشود. در این آشفتهبازار خانوادگی، تماشاگر نمیداند حق را به کدامیک از افراد خانواده بدهد! به نظر میرسد هر کدام از دیدگاه خود تحلیل و راهکار درستی برای حل بحران دارد اما چون کسی حاضر نیست از موضع خود کوتاه بیاید، رشته کلاف مشکلات بیشتر سردرگم میشود.گرچه پدر خانواده حرفش را با زور و دیکتاتوری بیان میکند، ولی او میداند که اگر خانهاش از دست برود، این خانواده نیز از هم میپاشد و علاوه بر این، دیگر سقفی بالای سرشان نخواهد بود تا وقتی او از محل کارش باز میگردد یا همین بچههایی که هر کدام به نحوی بیکارند یا مشاغل کاذب دارند، زیر آن استراحت بکنند. فرزندان خانواده هم چندان بیراه نمیگویند. هر کدام از آنها به گمان خود، با حساب و کتابهایشان بهترین برنامهریزی را برای خانه و آینده خانواده دارند اما سد غیر قابل نفوذ پدر مانع از تحقق نقشههای آنها میشود. البته در مواجهه با این نمایش، از همان صحنه آغاز و روایت یکی از پسرها ـ که هنرجوی بازیگریست ـ و مواجهه با شکل ظاهری و نامطلوب خانه با دیوارهای پوسیده و فروریخته، میتوان به فرجام قصه پی برد. با اینحال کورسوی امیدی که در دل کاراکترها هست، مخاطب را نیز وا میدارد تا به داستان دل بدهد، بلکه در نهایت راه نجاتی آشکار بشود. افسوس که چنین امیدی، خیال باطل است.
غیر از متن و محتوای نمایش، از دیگر نقاط قوت اثر، بازی خوب تیم بازیگران است. بازیگران و کارگردان در طول اجرا، از اعمال جزییات واقعی در رفتار و گفتار کاراکترها غافل نشدهاند و چنان در اجرای نمایش بر آنها تاکید داشتهاند که مخاطب خود را مشغول تماشای پنهانی زندگی واقعی یک خانواده بحرانزده میپندارد. بازیگران نمایش، نقشها را روی صحنه نه بازی، بلکه با تمام وجود زندگی میکنند. صادق برقعی و بیتا عزیز،که قبلاً با بازیهای خوبشان در نمایش «سفید» خوش درخشیده بودند، یک بار دیگر همان موفقیت را در اجرای «سیزدهبدر» تکرار کردهاند. صمیمیت و دلسوزی علی (صادق برقعی) بسیار دلنشین و دوستداشتنی از کار درآمده و خشم و هیاهوی «رامش/ طاهره» (بیتا عزیز) کاملاً دقیق و درست خبر از وضعیت عصبی او و تلاش برای حفظ خانواده و نجات خود و دیگران از این بحران میدهد. سعید زارعی،کرختی و بیانگیزگی «مصطفی» را برای یافتن شغل، خیلی خوب بازی کرده و بنفشه ریاضی موفق شده روحیات «ریما/ راحله» را به عنوان یک دختر جوان و پرامید به درستی اجرا بکند. خسرو احمدی در نقش پدر، بسیار تحسینبرانگیز است. او با اجرای شوخیهای اندک و تعصبهای خشک و افراطی خود، یک پدر ایرانی تمامعیار را به نمایش گذاشته. محمد موحدنیا در نقش «نادر»، هرچند در بازی رئالیستی خود کمی از دیگر بازیگران عقب میماند، ولی بازی قابل قبول و استانداردی ارائه کرده. اتفاقاً یکی از ضعفهای نمایش به شکل روایت نادر و فاصلهگذاریاش در اجرا برمیگردد. اگر کارگردان، نقش نادر را از راوی قصه به شیوه فاصلهگذاری دور میکرد تا او هم بخشی از زندگی خانواده روغنی باشد، تاثیرگذاری نمایش بر مخاطب بیشتر میشد. طراحی صحنه «مجتبی رجبیمعمار»، حرفهای و بینقص و طراحی لباس «آرتا ماهان»، منطبق با شخصیت و طبقه اجتماعی کاراکترهاست. با تمام این تفاسیر، باید اذعان داشت نمایش «سیزدهبدر» را میتوان یکی از بهترین نمونههای آثار رئالیستی در جریان تئاتر کشور برشمرد که بعید است تماشاگران به سادگی آن را از یاد ببرند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است