با عروسک‌ها زندگی می‌کنم / آنها داستان سیاوش را نمی‌دانستند! | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۸ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۱:۰۵
«بهرام بهبهانی» در گفت‌وگو با صبا:

با عروسک‌ها زندگی می‌کنم / آنها داستان سیاوش را نمی‌دانستند!

بازیگر نمایش «شنگرف» گفت: نمایش «شنگرف» هم ایرانی و سنتی بود، هم به نوعی عروسکی و تخصص من، نمایش عروسکی و اجرای تک‌نفره است.

به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، «بهرام بهبهانی» از هنرمندان شناخته‌شده و پرکار عرصه هنرهای نمایشی است که بیش از بیست سال تجربه فعالیت در مدیوم‌های تئاتر، تلویزیون و سینما را دارد. او تقریباً در اغلب شاخه‌های هنرهای نمایشی و تصویری سابقه حضور و همکاری دارد؛ از بازیگری و کارگردانی گرفته تا عروسک‌گردانی و نمایش‌نامه‌خوانی و بازیگردانی و گویندگی و طراحی و ساخت عروسک. بهبهانی این روزها با بازی در نمایش تک‌نفره «شنگرف» به نویسندگی و کارگردانی علی یداللهی روی صحنه می‌درخشد. او در این نمایش، علاوه بر نقل داستان «سیاوش» از شاهنامه فردوسی، هم‌زمان چند نقش متفاوت را با استفاده از عروسک‌های پارچه‌ای اجرا می‌کند. بازی خوب و خلاقیت او در بازی با پارچه‌ها و صداسازی برای شخصیت‌های نمایش «شنگرف»، مورد توجه و تحسین علاقه‌مندان و منتقدان تئاتر قرار گرفته است. به بهانه اجراهای این نمایش ارزشمند، با بهرام بهبهانی به گفت‌وگو نشستیم.

 

٭٭٭ برای بازی در نمایش «شنگرف»، چگونه دعوت شدید؟

من با آقای یداللهی سال‌هاست در همکاری و رفاقت هستم اما قبلاً با هم تئاتر کار نکرده بودیم. در رابطه با نمایش‌نامه «شنگرف»، ایشان با من تماس گرفتند و درباره متن توضیح دادند. اخیراً مشکلات فراوانی داشتم که باعث می‌شد پیشنهادهای زیادی را رد بکنم اما آن‌چه باعث شد بازی در این نمایش را بپذیرم، ایده جذاب آقای یداللهی بود که می‌خواست نمایش را تک‌نفره اجرا بکند. اجرای نمایش تک‌نفره تخصص ویژه‌ای می‌خواهد.

 

٭٭٭پیش از این سابقه بازی در نمایش‌های تک‌نفره را داشته‌اید؟

بله، نمایش «شنگرف» سومین یا چهارمین نمایش تک‌نفره‌ای باشد که کار می‌کنم. قبلاً در کشورهای فرانسه، بلغارستان، روسیه و همین‌طور ایران نمایش تک‌نفره اجرا کرده بودم. اجرای این گونه نمایشی یکی از سخت‌ترین کارهای دنیاست و من کارهای سخت را خیلی دوست دارم. به نظرم رسید بازی در این نمایش چالش بسیار جذابی‌ست. البته تجربه‌های تک‌نفره قبلی من، نمایش سنتی و شاهنامه‌ای نبود، ولی نمایش «شنگرف» هم ایرانی و سنتی بود، هم به نوعی عروسکی که خب تخصص من، نمایش عروسکی و اجرای تک‌نفره است.

 

٭٭٭این‌جا در نمایش «شنگرف»، نوعی از نقالی هم در بازی شما دیده می‌شود. آیا قبلاً نقالی را تجربه کرده بودید؟

خیر، تجربه نقالی به آن شکل مرسوم که در اجرای برخی نقالان محترم می‌بینیم، با آن زبان و حرکات، نداشتم اما نقالی زیاد دیده‌ام و آن را خیلی دوست دارم. این‌جا هم سعی کردم بازی‌ام زیاد به سبک کار نقالان شبیه نشود، یعنی خیلی عادی‌تر و روان‌تر، فقط قصه را بگویم و پیش بروم.

 

٭٭٭در واقع بیش‌تر از نقالی، مشغول بازیگری تئاتر هستید!

بله، بازیگری می‌کنم و البته با عروسک‌ها روی صحنه زندگی می‌کنم، یعنی آن پارچه‌ها برایم دیگر پارچه نیستند. از لحظه‌ای که پارچه را در دست می‌گیرم، برای من جان دارند و با آن‌ها زندگی می‌کنم و به آن‌ها احترام می‌گذارم و وقتی که از بین می‌روند، دیگر زندگی‌شان تمام شده!

 

٭٭٭در پروسه تمرین‌ها با کارگردان چگونه تعامل داشتید؟ آیا درباره ایده‌های اجرایی، هم‌نظر بودید؟

من و آقای یداللهی فقط یک بار نشستیم و متن را دورخوانی کردیم. از دفعه بعد، برخاستیم و شروع کردیم به تمرین متن. خودم بلند شدم و شروع کردم به بازی‌کردن با پارچه‌ها و آرام‌آرام همه‌چیز از دل متن درآمد و ساخته شد. علی یداللهی بسیار اهل تعامل است و به من خیلی ایده می‌داد. البته خودم هم ایده‌هایی داشتم که مطرح می‌کردم. اصلاً ذهن من بسیار عروسکی است. حتی در زندگی عادی هم این‌گونه‌ام. یعنی اگر نقش هملت را هم به من بدهند، آن‌قدر خلاقیت به خرج می‌دهم که ممکن است شکسپیر بلند بشود و به من اعتراض بکند! اما در کل وقتی شروع به کار کردیم، ایده‌هایمان تقریباً با تعامل پیش رفت، یعنی یک چیزهایی را کارگردان می‌دید و می‌گفت این خوب است یا فلان‌صحنه را کم کن یا بیش‌تر کن. من از کارکردن با آقای یداللهی بسیار لذت بردم، طوری که هر روز منتظر بودم علی بیاید، چون نمایش را در خانه خودم تمرین کردیم! با پارچه‌هایی که خودم در خانه داشتم و چند تکه‌پارچه که علی با خودش آورده بود. البته روزهای اول به او می‌گفتم پارچه‌ها رنگی باشد اما علی توجیه می‌کرد که دوست دارم همه‌چیز سفید باشد، یا مثلاً می‌گفتم جنس پارچه‌ها با هم فرق داشته باشند، ولی می‌گفت نه، می‌خواهم همه‌چیز یکدست باشد، یعنی مدام کارم را سخت می‌کرد. من با یکسری پارچه یکرنگ و هم‌جنس روبه‌رو بودم و فقط باید با آن‌ها کاراکتر می‌ساختم. سعی کردم تا جایی که می‌شود،کاراکتر بسازم و صدا عوض بکنم، یعنی بیش‌تر از آن‌که روی پارچه‌ها متمرکز باشم، روی خودم تمرکز داشتم که بتوانم پارچه‌ها را زنده بکنم. خدا را شکر نتیجه کار بد نشد. نمایش «شنگرف» جزو کارهایی است که خودم از آن لذت می‌برم. آن یک ساعتی که روی صحنه هستم، با این پارچه‌ها از دنیا خارج می‌شوم.

 

٭٭٭غیر از شیوه اجرایی، به نظرتان نمایش «شنگرف» به لحاظ محتوا و داستان چه‌قدر بر تماشاگر امروز تئاتر تاثیرگذار است؟ آیا می‌تواند مخاطبانش را به شاهنامه جذب بکند؟

بله، یکی از چیزهایی که باید به آن توجه بکنیم، داستان‌های اصیل خودمان و شاهنامه و مولانا و … است. ما این همه فرهنگ اصیل داریم اما چرا بچه‌های ما هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌شناسند؟! به نظرم باید این‌گونه کارها،که هم عروسکی است و هم مناسب سن کودک و نوجوان و هم مناسب سن بزرگسال، بیش‌تر اتفاق بیفتد و بچه‌ها بیایند و ببینند و آشنا بشوند. امروز دیگر لازم نیست تماشاگر، رستم را با آن دبدبه و کبکبه ببیند و پس بزند. الان بچه‌ها به دنبال چیزهای جذاب و فانتزی و دنیای کودکانه خودشان هستند. من سعی کردم این اجرا برای هر قشری مناسب باشد. طی دوازده شبی که نمایش را اجرا کرده‌ایم، تماشاگران خیلی با آن ارتباط برقرار کرده‌اند. از بازخوردهای آنها متوجه می‌شوم چه‌قدر داستان را دوست دارند و کاراکترها را لمس می‌کنند. این برای آن‌ها دغدغه می‌شود که شاهنامه را بخوانند و ببینند داستان‌های آن چه قابلیت‌هایی برای نمایش دارد و چه‌قدر برای کودکان جذاب است. نمی‌توانم بگویم این نمایش صددرصد مناسب کودکان است، ولی این‌که شاهنامه را به بچه‌ها و بزرگ‌ترها معرفی بکنیم، حرکت مهمی است. چند شب پیش یکی از کارگردانان حرفه‌ای تئاتر به تماشای نمایش ما آمد و از تماشاگران پرسید کدام‌تان این داستان را می‌دانستید؟ هیچ‌کس نمی‌دانست! یعنی داستان سیاوش را نود درصد تماشاگران نمی‌دانستند! اما این‌جا آشنا شدند و فهمیدند جریان چیست!

 

٭٭٭در پایان اگر نکته ناگفته‌ای مانده، بفرمایید.

امیدوارم دوستان و مردم از تئاتر حمایت بکنند و به تماشای این نمایش بیایند. الان تئاتر، هنر فرهنگسازی است. می‌گویند تمدن یک کشور را بر اساس تئاتر آن کشور می‌سنجند. هرچه تئاتر یک کشور پیشرفته‌تر باشد و تماشاگران بیش‌تری داشته باشد، معلوم است تمدن آن سرزمین سابقه بیش‌تری دارد. ایران جزو کشورهای بافرهنگ و تمدن جهان است اما نمی‌دانم چرا مردم متاسفانه از تئاتر حمایت نمی‌کنند! البته مشکلات زیاد است، ولی به هر حال قشری در جامعه ما زندگی می‌کنند به نام «قشر تئاتری» که درس این کار را خوانده‌اند و تئاتر، شغل‌شان است و حمایت مردم را لازم دارند که با خرید بلیت و تماشای تئاتر، آن‌ها هم بتوانند زندگی‌شان را بگذرانند. قشر کوچکی هم نیستند. قشر فرهیخته‌ای هستند که نمی‌توانند بروند خیلی از کارهای دیگر را انجام بدهند. امیدوارم مردم با همیاری خود، همان‌طور که از رشته‌های دیگر هنر حمایت می‌کنند، از جامعه تئاتر هم حمایت بکنند.

احمدرضا حجارزاده

یک نظر


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۸/۰۷۵/۴۶۸/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • زودپز
    ۱۳۴/۰۶۴/۲۹۶/۵۰۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۳۹/۵۲۱/۸۸۷/۰۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۲۸/۸۱۳/۸۴۴/۰۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۴/۳۷۶/۴۱۳/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۳/۴۹۵/۱۴۱/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۱/۳۷۲/۹۰۸/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۱/۷۴۴/۳۱۵/۵۰۰
  • استاد
    ۷۵۰/۷۳۰/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۷۵/۵۹۲/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۷۱/۶۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۶۸/۹۵۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۴۲/۷۹۰/۰۰۰