نمایش «اعترافها و دروغها» نوشتهی مهدی میرباقری و اولین تجربه پیمان محسنی در مقام کارگردان است که این شبها در عمارت نوفل لوشاتو در حال اجرا است.
در این نمایش، چهار شخصیت متشکل از دو مرد و دو زن به صدای بازپرس بیرون از صحنه واکنش داده و در قالب بیان مونولوگهایی تماشاگر را از قتلی که مرتکب شدهاند، مطلع میسازند.
در پایان نمایش، تماشاگران میبایست با توجه به شنیدههایشان تصمیم بگیرند که توانایی بخشیدن کدام یک از این شخصیتها را دارند و یا ندارند.
با ارزیابی نتایج به دست آمده از این نظرسنجی، که به آسانی میتواند تحت تاثیر زیست مخاطب در فرهنگ مردسالار و بها دادن به کلیدواژههایی همچون غیرت و تعصب، دیدگاههای زنستیزانه، کیفیت بازی بازیگران، زن و یا مرد بودن شخصیت و مخاطب، کلیشههای ذهنی رایج دربارهی خیانت، تجاوز، اعتیاد، مادرانگی و… باشد، میتوان به سادگی دریافت که تا چه میزان ذهن پرورش نیافتهی ما عاجز از استدلال و قضاوت حتی در وقایعی است که به کرات دیده و شنیدهایم.
به همین دلیل، این نمایش نمونهی بارز اجرایی هنرمندانه است که لزوم پرداختن به یکی از عمیقترین و مهمترین ضرورتهای انسان عصر مدرن، یعنی تفکر انتقادی را یادآور میشود.
تفکر انتقادی از دیدگاه روانشناسان شناختگرا به معنای ارزشیابی یا قضاوت دربارهی درستی یا نادرستی موضوعات است و بر خلاف تصور عوام به معنی منفینگری یا عیبجویی نیست. این نوع تفکر، هر گونه ادعا، منبع و باوری را به منظور قضاوت دربارهی درستی، اعتبار یا ارزش آن تجزیه و تحلیل میکند و قادر است بین اطلاعات مربوط یا نامربوط، ادعاها و یا ادلهی ارائه شده، تمایز قائل شود. همچنین از جمله مهارتها و نتایج فراگیری چنین تفکری میتوان به تعیین درستی، دقت و صحت گزارهها، تعیین ابهامهای ادعاها، تعیین مفروضات معین نشده، تعیین اعتبار منابع، کشف تمایل، تعصب و سفسطه، تشخیص تناقضات در استدلال و… اشاره کرد.
بدیهی است که انتظار نمیرود تودهی مردم بتوانند مسلط و مجهز به چنین توانمندی شوند، اما با توجه به دسترسی عمومی به فضای مجازی و بمباران اطلاعاتی هدفمند و همهجانبه در مورد مسائل حیاتی دنیای امروز، بیش از پیش لزوم چنین نگاه و تفکری احساس میشود.
به صورت خلاصه، برای تقویت تفکر انتقادی در ابتدا توانایی تشخیص دیدگاه و موضوع اصلی مسئله و سپس مقایسهی شباهتها و تفاوتهای میان چند نگرش، شئ، انسانها و موقعیتها در بزنگاههای خاص و یا در زمانهای مختلف، تشخیص اطلاعات مرتبط و قابل بررسی و یا اطلاعات نامرتبط، تشخیص مفروضاتی که با صراحت بیان نشده، تشخیص عوامل احساسی، تبلیغاتی و مطالب جهتدار و اعتبار سنجی منابع، توانایی تمایز تفاوتها بین نظامهای ارزشی خاص و جهانبینیهای متفاوت و در نهایت استخراج نتایج و تصمیمگیری و قضاوت بر اساس مجموعه اطلاعات به دست آمده، ضروری است.
مطالبی که مخاطب میتوانست با بهرهگیری از آن و پرورش این گونه تفکر، ارزیابی درستتری نسبت به چهار شخصیت متهم این نمایش داشته باشد.
در کارگردانی و طراحی صحنهی کار، از نوارهای خطر زرد رنگ بیرون سالن گرفته تا طراحی مکان ارتکاب قتل برای هر شخصیت و فیلمبرداری از متهمین و تماشاگران در طول نمایش، همگی در عین سادگی، نشان از توجه کارگردان به جزئیات و فضاسازی در راستای معطوف کردن ذهن تماشاگران به مضمون نمایش دارد. همچنین میتوان از بازی خانم سحر آقاسی در نقش خاور به عنوان یکی از نقاط درخشان این نمایش یاد کرد. از سوی دیگر به نظر میرسد زمانبندی و حجم اطلاعاتی که از طریق مونولوگها به مخاطب منتقل میشود و همچنین نقش بازپرس خارج از صحنه میتواند با دراماتورژی مجدد برای اجراهای آتی کم نقصتر باشد.
در مجموع دیدن چنین نمایشهایی که ذهن مخاطب و توانایی تفکر انتقادیاش را به چالش میکشد، آن هم در این آشفتهبازار که هرکس سعی دارد با بهرهگیری از دکورهای اغراقشده، بازیهای غلو شده، متنهای بی سر و ته و سرشار از ادا و ادعا، تنها برای شناساندن نامش در این فضا تلاش کند، غنیمتی قابل تقدیر است و خالصانه باید به این گروه محترم تبریک گفت.
دنیا چهرازی
There are no comments yet