محمدامین اکبرپور آهنگساز و نوازنده تار و سهتار ۱۱ آبان ۱۳۵۸ در اهواز متولد شد و موسیقی را از هشت سالگی با تنبک و نزد حسن آزادهفر در اصفهان شروع کرد. به گفته خودش، «همان زمان خاطرم هست که درِ منزل باز شد، مرحوم پدرم با سهتار به منزل آمد و نزد جناب مجتبی شجاعی به فراگیری کتابهای استاد ذوالفنون پرداخت. در نبود پدر، من و علی برادرم دزدکی به ساز ناخنک میزدیم. پدر پس از مدتی برایمان یک تار از دوست خانوادگیمان، جناب شهرام میرجلالی، خرید و من شروع به فراگیری کتاب اول هنرستان نزد جناب شجاعی کردم».
او از سال ۷۰ تا ۷۸ در تهران خدمت استاد زیدالله طلوعی رسید و نزد ایشان کتاب دوم هنرستان و ردیف میرزاعبدالله و قطعات رپرتوار موسیقی ایرانی را نواخت. اکبرپور سال ۷۸ در مقطع کارشناسی رشته موسیقی دانشکده هنر و معماری تهران مرکز پذیرفته شد. در آنجا سه سال نزد جناب کیوان ساکت به نواختن قطعات استاد وزیری پرداخت، سه سال هم نزد استاد داریوش طلایی یک دور ردیف میرزاعبدالله را نواخت و سه سال نزد استاد داریوش پیرنیاکان به نواختن ردیف آقاحسینقلی مشغول شد. این نوازنده در دانشکده هنر، معلمان دیگری همچون استادان فرهاد فخرالدینی، مصطفی کمال پورتراب، دکتر امیراشرف آریانپور، دکتر حسن ریاحی، دکتر محمد سریر و… داشت.
او در سال ۷۹ به مدت سه سال عضو پیوسته مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی شد که به صورت قراردادی حقوقش را از صداوسیما میگرفت و در آنجا بود که از محضر استادان زندهیاد محمدعلی حدادیان، زندهیاد علی بیانی و مجید کیانی کسب فیض کرد.
سال ۸۴ با آمدن استاد محمدرضا لطفی به خدمت ایشان رسید و تا سال ۹۲ نزد او تلمذ کرد. اکبرپور پس از مدتی به تدریس در مکتبخانه میرزاعبدالله دعوت شد و پس از مدتی هم به عضویت گروه شیدای بازسازی به سرپرستی استاد لطفی درآمد، سپس ۲ کنسرت در کاخ گلستان و فرهنگسرای نیاوران را با آن گروه اجرا کرد و آلبوم دوجلدی «یادواره ظلی اصفهان» و «چهارگاه» را از موسسه آوای شیدا به انتشار رساند. او از سال ۹۲ تا ۹۵ مجددا به خدمت استاد پیرنیاکان رسید و ردیف دوره عالی استاد شهنازی را فراگرفت.
این نوازنده در سال ۹۸ در مقطع ارشد رشته اتنوموزیکولوژی دانشگاه هنر پذیرفته شد و استادانی چون ساسان فاطمی، هومان اسعدی، حسین میثمی، محمدرضا آزادهفر، بابک خضرایی و… داشت و یک دوره نیز در کلاس «تحلیل ردیف» جناب استاد ارشد تهماسبی شرکت کرد. اکبرپور در سال ۷۸ با ورودش به دانشکده هنر، گروهش را با نام «سایه» تشکیل داد و هر سال در دانشکده به بازسازی آثار چاووش پرداخت. آنان پس از دانشکده با نام ثبتی «همنوازان سایه» چند دوره فعالیت کردند که عبارتند از دوره بازسازی آثار قدما با عنوان «یادواره»، دوره بازسازی موسیقی مناطق شوشتر و دزفول، دوره اجرای آثار و ساختههای خودش.
اکبرپور با گروه «سایه» تاکنون آلبومهای «گلفرش»، «گلبانگ»، «دلبانگ»، «نوبانگ»، «نصیرخوانی»، «سروشان» و «نشود فاش» را منتشر کرده است و در آلبومهای «قصه آفاق»، «گاهی سهگاهی»، «خوشخرامان»، «خوش بود یاری و یاری»، «آتش و خاک»، «یادواره صدر سالک»، «هزاران»، «بهارنو»، «آواز در سایه»، «ای عشق» نیز همکاری داشتهاست.
او سال ۷۳ و در دوران نوجوانی با گروهی از اصفهان ۲ بار در جشنواره فجر شرکت کرد. در سال ۹۲ در بخش «نسلی دیگر» جشنواره فجر به اجرای دونوازی به همراه تنبک احمد مستنبط پرداخت و آنان همان اجرا را با نام «سینه مشروح» یادواره مرتضی خان نیداوود منتشر کردند. اکبرپور سال ۹۵ در جشنوارهای با همنوازان «سایه» به خوانندگی حسین علیشاپور به اجرای چاووش ۸ و سال ۹۷ به خوانندگی اشکان کمانگری به اجرای چاووش ۶ پرداخت.
گفتوگوی خبرنگار موسیقی صبا با محمدامین اکبرپور را در ادامه میخوانید.
اکبرپور ابتدا درباره تاثیر موسیقی محلی بر موسیقی ایرانی گفت: به فرموده استادانی چون محمدرضا درویشی و علیاکبر شکارچی، موسیقی دستگاهی مجموعهای از نغمات محلی نقاط ایران است که در جایجای ردیف هم رد پای آن را میتوان برشمرد.
او افزود: در رسالات قدیم از زمان زندیه واژههای محلی وارد رپرتوار شدند. میگویند کریمخان زند وکیلالرعایا بوده و پای رعیت را به دربار باز کردهداست. از آن زمان بوده است که واژههایی چون شوشتری، بختیاری، میگلی، دشتستانی و حتی شور (منتسب به منطقهای به نام شولستان در فارس) وارد رسالات شدهاند.
این نوازنده ادامه داد: هرچند استاد لطفی معتقد بود موسیقی رسمی و دستگاهی ما از موسیقی محلی جداست. ایشان مخالف اجراهای محلی من بود، تا حدی که من پس از چهل سالگی تمام گروههای محلیام همچون «شوشتر دزفولی»، «کوردی» و «قشقایی» را منحل اعلام کردم.
اکبرپور در بخشی دیگر از سخنانش به امر آموزش نیز اشاره کرد و گفت: ما کلا ۲ روش برای آموزش موسیقی داریم؛ اولی روش سینه به سینه که روشی سنتی و قدیمی است. میگویند از زمان ساسانیان انتقال نغمهها از این روش بودهاست، در کنار دانش موسیقی که شامل ۲ بخش الحان و ادوار بوده است و آن را در رسالات مینوشتهاند.
او افزود: در زمان قاجار هم از طریق سینه به سینه بزرگانی چون میرزا عبدالله، میرزا حسینقلی، درویشخان، علیاکبرخان شهنازی، مرتضیخان نیداوود، یحیی زرپنجه، موسی معروفی، ارسلان درگاهی، سعید هرمزی، یوسف فروتن، نورعلی برومند و بعدتر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی، داریوش پیرنیاکان و… پرورش یافتند.
این نوازنده و مدرس تار و سهتار در ادامه گفت: روش سینه به سینه همچون سخن آموختن به یک کودک است و همانگونه که ۶ ماه تا یک سال در گوش او میخوانند «بگو: خرس، مامان…» تا بالاخره همان را تکرار کند، در این روش نیز معلم نغمه را مینوازد و شاگرد تکرار میکند تا پس از مدتی همان لحن را بنوازد. قدما معتقد بودند که باید هفت سال به بچه حرفزدن یاد داد و سپس خواندن و نوشتن را به او آموخت.
اکبرپور بیان کرد: روش دوم روش هنرستان است یعنی نواختن از روی نُت که امروز همه از روی این سیستم آموزش میبینند، غافل از اینکه به هیچ کودکی از راه نوشتن نمیشود حرفزدن آموخت. معلمان من معتقد بودند به همین دلیل است که امروزه سازِ کمتر کسی به دل مینشیند.
او افزود: سال ۱۲۵۰ موسیو لومر فرانسوی، سردسته موزیک دربار و سازنده سرود ملی آن زمان (نام جاوید وطن … همه جان و تنم وطنم وطنم)، روش نت را به مدرسه دارالفنون موسیقی نظامی آورد. بعدتر استاد علینقی وزیری طی سفر به فرنگ، نت غربی را آموخت و تلاش کرد آن مبانینی را که از دوران ساسانیان و بعدتر در مکاتب اسکولاستیک و منتظمیه توسط بزرگانی چون ابن سینا و فارابی، عبدالقادر مراغهای و صفیالدین ارموی تا به قاجار، در رسالات نگاشته شده بود، بر نظام موسیقی کلاسیک اروپایی منطبق کند. او همچنین آنچه را که به روش سینه به سینه منتقل میشد، به نگارش درآورد، سپس کتابهای هنرستان نگاشته شد و امروز همه از آن طریق آموزش میبینند.
این نوازنده در ادامه گفت: جالب است که حدود ۱۰ استاد بهنام تار و سهتار، معلمم بودهاند، ولی هیچکدام از طریق نت با من کار نکردهاند. من نت را به دلیل لیسانس و ارشد موسیقی و اینکه از کودکی درس دادهام، بلدم.
اکبرپور بیان کرد: به هر روی در دورهای زندگی نمیکنیم که بگوییم فلان چیز بد است و فلان چیز خوب، هر ۲ روش مکمل هماند و من به هر ۲ روش درس میدهم اما همچنان معتقدم روش سنتی و اصلی آموزش موسیقی دستگاهی، روش سینه به سینه است.
محمدامین اکبرپور به اخلاق هنری نیز اشاره و تاکید کرد: در قدیم شیوه آموزش، «شاگرد سرخانهای» بود. یک پدر فرزندش را به معلمی میسپرد تا در قبال انجام امور روزمره معلم از قبیل آب و جاروی کلاس، دم کردن چای، خرید و پرداخت قبض آب و برق، به او کار و رفتار و آداب بیاموزد.
این نوازنده در پایان بیان کرد: استاد سالاری بود و خیلی آداب را باید میآموختی. استادان ما نیز بدین روش با ما برخورد میکردند و هر رفتار و سخنشان، درس بود ولی امروزه به دلایل زیادی «شاگرد سالاری» است و معلم، مطیعِ برخورد مدیر آموزشگاه، اداره ارشاد و خانوادههاست؛ بنابراین طبیعی است که خیلی از آن آداب از بین برود، هرچند من تلاش میکنم برخورد معلمانم را تزریق کنم اما اگر حتی یکی از آن سرسختیها را پیاده کنم، دیگر کسی پیش من نخواهد آمد. در کل اخلاق، شرط آدمیت و انسانبودن است.
پریسا اسماعیلینیا
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است